همتی: همه گلهمند هستند که چرا بانکها وام نمیدهند؛ این کار برای کنترل نقدینگی و تورم است
پ ن: محال است مردم باور کنند
وام برای ایران مال و... تورم درست نمیکند ؟ یعنی ایشان نمیداند عدم بازگشت وام های داده شده تورم و نقدینگی درست میکند!
حمله داعش به تحریرالشام در الحسکه
پ ن: این اخبار به خودی خود مهم نیستند اما وقتی درکنار هم قرار می گیرند حائز اهمیت میشوند.
همانطور که قبلاً هم نوشتم جهت دفاع از نظام کافیست فقط اخبار سوریه را منتشر کنیم نیاز به تحلیل هم ندارد آنوقت مردم خودشان میفهمند در پازل دشمن بازی نکنند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرلشکر سلامی: گروههای مقاومت خودشان سلاحشان را تولید میکنند
🔹ما در وعدهٔ صادق میتوانستیم سلاحها را به کشورهای محور مقاومت منتقل کنیم اما خودمان عملیات را اجرا کردیم و از این به بعد هم همینطور خواهد بود
.#قطعا_پیروزیم
#ایران_قوی
#منطقه_ممنوعه
#لبیک_یا_خامنه_ای
➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
️سرلشکر سلامی: هیچ قدرتی در عالم در زمین و دریا و هوا یارای غلبه بر سپاه را ندارد
.#قطعا_پیروزیم
#ایران_قوی
#منطقه_ممنوعه
#لبیک_یا_خامنه_ای
➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت تکاندهنده صبح امروز رهبر انقلاب از مشت محکم قرآن بر دهان منافقین وسوسهکننده در جنگ احد
.#قطعا_پیروزیم
#ایران_قوی
#منطقه_ممنوعه
#لبیک_یا_خامنه_ای
➖➖➖➖➖➖
گلولههای دشمن پشت سر هم میریخت روی سرمان. مانده بودیم چهکار کنیم. جابری گفت: «متوسل بشین به حضرت فاطمه تا بارون بیاد».
دست برداشتیم به دعا و #حضرت_زهرا سلام الله را واسطه کردیم. یک ربع نگذشته بود که باران بارید و آتش دشمن آرام شد.
اللهیار داشت از خوشحالی گریه میکرد. گفت: «یادتون باشه از حضرت فاطمه دست برندارین. هر وقت گرفتار شدین #امام_زمان را قسم بدین به جان مادرش، حتماً جواب میگیرید».
شهید اللهیار جابری🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتراض حاج قاسم به خریدن میوه!!!
#شهید_القدس
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
🔸 دریافت نسخه با کیفیت
🔻 ۱۲ روز دیگر تا سالروز شهادت #حاج_قاسم
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
🆔 @soada_ir
چرا حاج قاسم میگفت از نوههایم میترسم؟!
✅ به راستی دلکندن از عزیزان برای رفتن به جهاد، چقدر سخت و طاقت فرساست!
#شهید_القدس
🔻 ۱۰ روز دیگر تا سالروز شهادت #حاج_قاسم
📚 منبع: کتاب «از ظهر عاشورا تا شام بغداد» اثر #حجت_الاسلام_راجی، صفحه ۵۷ و ۵۸.
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیس کمیسیون جوانی جمعیت: قانون جوانی جمعیت باعث شد بعد از ۷ سال کاهش نرخ باروری متوقف شود
🔹این قانون باعث شد سال گذشته کاهش تولدها از ۱۷۰ هزار کاهش به ۱۷ هزار کاهش برسد و نزولیبودن نرخ باروری متوقف شود.
🔹تولد فرزند سوم ۹ درصد و تولد فرزند چهارم ۲۸ درصد و تولد فرزند پنجم ۵۱ درصد اضافه شده است.
🔹قانون جوانی جمعیت خوب است، دولت باید همت کند و آن را درست اجرا کند تا به نتایج بهتری برسیم.
*«♦️داستانی خنده دار و آموزنده» 😄*
همدردی مردم و مسئولان
*رفیقم میگفت :*
*۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز رفتم ترمینال وسواراتوبوس شدم.🚌*
*صندلی جلوم زن و شوهری بودند که یه بچه تُپل و شیرین ۳یا ۴ ساله داشتند.👶*
*اتوبوس راه افتاد.۱۶ ساعت راه بود.*
*طی راه ؛ بچه تپل و شیرین که صندلی جلو بود؛هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید.😁*
*چندبار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید...😁*
*دست بچه یه کاکائوکه نمیخوردش.*
*تو دالی بازی ؛یهو یه گاز ازکاکائو بچه زدم .*
*بچه کمی خندید..😁*
*کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت: ببین ؛ بالاخره کاکائو را خورد.☺️*
*دیدم پدر و مادرش خوشحالند؛ گفتم بذار بیشتر خوشحال بشند.*
*خلاصه ۳ تا کاکائو را کم کم از دست بچه؛یواشکی گاز زدم وبچه هم میخندید.😁*
*مدتی بعد خسته شدم.*
*چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم ، که یهو ای واییییی..😱*
*مردم از دل پیچه.....دل و رودم اومد تو دهنم..سرگیجه داشتم.. داشتم میترکیدم.😱*
*دویدم رفتم جلو و به راننده وضعیت اورژانسی خودم را گفتم.*
*راننده با غرغر 😏*
*تو یه کافه وایساد.*
*عین سوپر من پریدم و رفتم دستشویی*
*برگشتم واز راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی*
*اتوبوس راه افتاد.*
*هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که درددل شروع شد.*
*طوری شده بود که صندلی جلوی خودم را گاز میگرفتم .از درد میخواستم داد بزنم.چه دل پیچه وحشتناکی..تموم بدنم را میکشیدند..مردم خدا....😭😱*
*دویدم پیش راننده و با عز والتماس وضعیتم را گفتم.*
*راننده اومد اعتراض کنه؛ حالت چهره مو دید،😰*
*راننده زد بغل جاده و گفت:*
*بدو داداش*
*پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس.*
*تشکر کردم..*
*از درد داشتم میمردم.دهنم خشک بودو چشام سیاهی میرفت.*
*رفتم روی صندلی نشستم.*
*گفتم چرا اینجوری شدم.*
*غذای فاسد که نخورده بودم.*
*دیدم دست بچه باز کاکائو هست.*
*از پدر بچه پرسیدم :*
*بچتون کاکائو خیلی میخوره؟*
*پدرش گفت: نه ؛*
*کاکائو براش بده.*
*اومدم بپرسم*
*پس چرا کاکائو بهش میدی؟*
*که مادرش گفت:*
*حقیقت بچمون یبوست داره. روی کاکائو ،ملین زدم تا شاید افاقه کنه؛*
*تا حالام دو یا ۳ تا هم خورده ؛ ولی بی فایده بوده.*
*من بدبخت خواستم ادامه بدم که یهو درد مجددا اومد.میخواستم دادبزنم و کف اتوبوس غلت بزنم .😱😱*
*رفتم پیش راننده؛*
*راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه؛ ماشین که شخصی نیست.*
*برو بشین.😡*
*مونده بودم بین درد و خجالت.یه فکری کردم.*
*برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : منم یبوست دارم .*
*میشه به من هم کاکائو بدید..*
*۳ تا کاکائو ملین گرفتم و رفتم پیش راننده عصبی و با ترس*
*و خنده گفتم: 😅*
*عزیز چرا داد میزنی ؛ نوکرتم؛ فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همه ما دست شماست.*
*معذرت میخوام.*
*بیا و دهنت را شیرین کن..*
*راننده هم که سیبیل کلفت و لوطی بود؛ گفت :*
*ایول ؛ دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی*
*خلاصه ؛ ۳ تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم و از درد عین مار به خودم پیچیدم.😰*
*۱۰ دقیقه نشده بود که راننده صدام کردو گفت:*
*داداش ؛ جون بچت چی به خورد من دادی؟؟ترکیدم.*
*داستان کاکائو و بچه را براش گفتم.راننده زد بغل جاده و گفت بریم پایین.*
*خلاصه تا شیراز هر نیم ساعت میزد کنار و میگفت: بریم رفیق..*
*مسافرهاهم اعتراض که میکردند؛ راننده میگفت: پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و نامرد؛ تو جاده میخ ریختند؛ تند تند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره...*
*ملت هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند.😌😃*
*این را عرض کردم که بدانید برای انجام هر کاری؛ مسئولش باید همدرد باشه؛ تا حس کنه طرف چی میکشه. مسئول باید مثل آحاد جامعه ماهی بیشتر از ۱۲ الی۱۴ میلیون حقوق نداشته باشد*
*آن وقت با خانه مستاجری، هزینه های سرسام آور زندگی... می فهمید درد مشترک یعنی چی*
*ای کاش از این شکلاتها داشتیم و به هر مسئولی ۳ تا فقط ۳ تا میدادیم تابگه داداش وایسادم که باهم بریم*
😞🤭🤪،،😅🤣👆