eitaa logo
رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
3.7هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
4.5هزار ویدیو
97 فایل
وابسته به انجمن شهید ادواردو انیلی مدیر انجمن: @rahyaftegan ارتباط ایتا: @Solmaz_n 🌸🌺🌸🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ 📌گالوست بیش از سی سال بود که در بخش شرکت نفت کار می‌کرد؛ در جریان انقلاب و اعتصاب، جلودار بود و حالا در این شرایط بحرانی کشور، تجربه‌اش برای اداره‌ی کشور و ادامه‌ی جریان در لوله‌ها واجب بود. خودش هم پای رفتن نداشت، گرچه دلش حسابی تنگ شده بود. جنگ که شروع شد، بچه‌ها را فرستاد خانه‌ی برادرش در تهران و خودش ماند اهواز. قرار بود آن روز اسناد مهمّی را با قطار ببرد تهران 📌از شرکت مستقیم رفت سمت اهواز. ایستگاه راه‌آهن شلوغ بود. هنوز به پای قطار نرسیده‌ بود که صدای آژیر و بعد جنگنده‌ی فضا را پر کرد. گالوست خیره شده بود به آسمان. دید که چندین نقطه‌ی سیاه از هواپیما جدا شدند و با سرعت به زمین سقوط کردند. گالوست توان حرکت نداشت، آخرین تصویر مقابل واروژان و تالین و همسرش هاسمیک بودند...                                             📌... هاسمیک بهت‌زده مانده بود و تا صبح اسم شوهرش را تکرار می‌کرد؛ گالوست، گالوست...                گالوست در زبان به معنای «بشارت بازگشت» است؛ اما «بشارت بازگشت» بازنگشت.                   🍃🎄🍃🎄🍃 🌐 @rahyafte_com 📌صبح پنج‌شنبه خبر دادند امشب اگر خانه هستید، یکی از کشور، چند دقیقه‌ای مهمانتان باشند. گفتم بفرمایید، خواهش می‌کنم. بعد هم به برادر گالوست و شوهر خواهرم خبر دادم که بیایند خانه‌ی ما. واروژان و تالین هیچ‌کدام از خبر مهمان خوشحال نشدند، چون ایام امتحاناتشان بود و حسابی درس داشتند. تالین دبیرستانی است و واروژان دانشجوی پزشکی. روزی که قبول شد، تمام خستگی چند سال کار و زندگی بدون گالوست از تنم بیرون رفت. واروژان با سهمیه‌ی فرزندان شهدا قبول شد؛ اصرار هم دارد این را همه جا بگوید؛ با غرور می‌گوید پدرم شهید شده و جمهوری اسلامی فرقی بین من و یک فرزند مسلمان نگذاشته!  📌سه ساعتی از غروب گذشته که مهمانمان از راه می‌رسد. من و برادر گالوست و ، همین‌طور مبهوت مانده‌ایم و توان هیچ کاری را نداریم.                                                                        📌 با ما سلام و احوال‌پرسی می‌کنند و همراه بقیه روی مبل می‌نشینند. ما هیچ‌کداممان توان صحبت کردن نداریم. ایشان بعد از واحوال‌پرسی، خودشان صحبت را شروع می‌کنند: پدر شهید، این آقا هستند؟ 📌احتمالا چون اکثر شهدای ارمنی سربازان جوان هستند، آقا فکر کرده‌اند این عکس پدر است. می‌گویم: این آقا خودش شهید شده.    📍- عجب! آقا شهید شدند؟   📍- بله.    📍- شما همسرشان هستید؟    📍- بله.    📌دارم از خجالت آب می‌شوم تا حالا با یک روحانی معمولی مسلمان هم صحبت نکرده‌ام؛ حالا بزرگترین روحانی کشور مقابلم نشسته‌اند و با من حرف می‌زنند.  📌[مکالمات رهبری با همسر و برادر شهید در فضایی گرم و صمیمی ادامه می‌یابد طوری‌که جمع از و بدون تکلّف بودن ایشان به وجد آمده و کاملاً دلهره و خجالت را کنار می‌گذارند و با آقا هم‌کلام می‌شوند.]  📌چند دقیقه‌ای در می‌گذرد. هیچ‌کداممان باورمان نمی‌شود که چند دقیقه پیش، کشور ایران، اینجا کنار ما نشسته بودند، چای می‌نوشیدند و صحبت می‌کردند! 🌈روایت حضور آیت‌الله خامنه‌ای در منزل شهیدان هایقان و ادموند موسسیان و منزل شهید گاگیک تومانیان در تاریخ ۷۷/۱۰/۱۱ 🌐 @rahyafte_com