🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
♦️بزرگواری امام حسین(ع) و مسلمان شدن زن و مرد یهودی
✳️روزی #امام_حسین ( ع ) از جایی عبور میکرد؛ جوانی را دید که به سگی غذا میدهد ، به او فرمود : به چه انگیزه این گونه به سگ مهربانی میکنی؟ آن جوان در پاسخ عرض کرد : من غمگین هستم، میخواهم با خشنود کردن این حیوان غم و #اندوه من مبدل به خشنودی گردد ، اندوه من به این دلیل است که غلام یک یهودی هستم و میخواهم از او جدا شوم.
✳️امام حسین (ع) با آن غلام نزد صاحب یهودی #غلام رفتند؛ در ادامه حضرت دویست دینار به وی داد تا غلام را خریداری کرده و آزاد سازد. یهودی گفت : این #غلام را به خاطر قدم مبارک شما که به در خانه ما آمدید به شما بخشیدم و این بوستان را نیز به غلام بخشیدم، آن پول نیز مال خودتان باشد.
✳️امام حسین (ع) همان لحظه غلام را آزاد کرد و همه آن بوستان و پول را به او بخشید. وقتی که همسر #یهودی، این بزرگواری را از امام حسین (ع) دید گفت: من مسلمان شدم و #مهریهام را به شوهرم بخشیدم. در ادامه شوهرش نیز گفت: من هم مسلمان شدم و خانه خود را به همسرم بخشیدم.
🌈مناقب ال ابیطالب ، ج 4 ، ص 75 ( به طور تلخیص
🌼
🍃🌼🌐 @rahyafte_com
🕊🍃🌼
🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
✳️ #بشارت_امام_هادی_ع_به_مرد_مسیحی
📌هبة الله موصلی روایت میکند مردی نصرانی و #مسیحی که به شغل کتابت (نویسندگی) اشتغال داشت و به نام «یوسف بن یعقوب» خوانده میشد، بین او و پدرم رابطه دوستی بود، روزی این کاتب نصرانی، نزد پدرم آمد، گفتم: برای چه به اینجا آمدهای؟ گفت: «به حضور #متوکل (خلیفه وقت) دعوت شدهام ولی نمیدانم برای چه احضار شدهام و از من چه میخواهد؟ و من #سلامتی خود را از خداوند به صد دینار خریدهام و آن صد دینار را برداشتهام تا به امام هادی علیهالسلام بدهم.»
📌پدرم گفت: در این مورد، موفق شدهای. آن مرد #نصرانی نزد متوکل رفت و پس از اندک مدتی، نزد ما آمد در حالی که شاد و خوشحال بود، پدرم به او گفت: «ماجرای خود را به من بگو.» او گفت: «به شهر #سامرا رفتم، که قبلاً هرگز به این شهر نرفته بودم، به خانهای وارد شدم، با خود گفتم بهتر این است که نخست قبل از آنکه کسی مرا بشناسد که به سامرا آمدهام، این صد دینار را به امام هادی علیهالسلام برسانم، بعد نزد متوکل بروم، ... به خانه ابنالرضا (امام هادی علیهالسلام) رسیدم. ... ناگاه خدمتکار سیاه چهرهای از آن خانه بیرون آمد و گفت: «تو یوسف بن یعقوب هستی؟» گفتم: آری. گفت: وارد #خانه شو، من وارد خانه شدم، او مرا در دالان خانه نشاند و سپس به اندرون رفت،
📌با خود گفتم این دلیل دیگری بر مقصود است، از کجا این #غلام میدانست که من یوسف بن یعقوب هستم، با اینکه من هرگز به این شهر نیامدهام و کسی مرا در این شهر نمیشناسد، بار دیگر خدمتکار آمد و گفت: «آن صد دینار را که در کاغذ پیچیدهای و به همراه داری بده»، آن را دادم و با خود گفتم: این نیز دلیل دیگر است بر #مقصود. سپس آن خدمتکار نزد من آمد و گفت: وارد خانه شو! من به خانهی ابنالرضا علیهالسلام وارد شدم، دیدم آن حضرت تنها در خانهی خود نشسته است، تا مرا دید به من فرمود: «ای یوسف آیا وقت آن نرسیده تا رستگار شوی؟» گفتم: «ای مولای من! دلیلها و نشانههایی (بر صدق شما و اسلام) برای من آشکار گردید، که برای هدایت و #رستگاری من کفایت میکند.» فرمود:
📌هیهات! تو #اسلام را نمیپذیری، ولی به زودی پسرت مسلمان میشود و از شیعیان ما میگردد، ای یوسف! گروهی که گمان میکنند، #دوستی ما سودی به حال امثال شما و پیروان دیگر ادیان، ندارد، ولی آنها دروغ گفتند؛ سوگند به خدا #دوستی ما، به حال امثال تو (که نصرانی هستی) نیز سودبخش است.
📌امام هادی در ادامه فرمود: برو دنبال آن #کاری که برای آن آمدهای، زیرا آنچه را دوست داری، به زودی خواهی دید و به زودی دارای پسر مبارک خواهی شد. آن مرد #نصرانی میگوید: نزد متوکل رفتم، و به تمام مقاصدم رسیدم و بازگشتم. هبة الله میگوید: من بعد از مرگ همین نصرانی، با پسرش دیدار کردم، دیدم مسلمان است و در مذهب #تشیع، استوار و محکم میباشد، او به من خبر داد که پدرش بر همان دین نصرانیت مرد، ولی خودش بعد از مرگ پدر، مسلمان شده است و پیوسته میگفت: انا بشارة مولای: من #بشارت مولای خود (امام هادی علیهالسلام) هستم.
🌈مجلسی، بحارالانوار، ج 50، ص 144
🌼
🍃🌼🌐 @rahyafte_com
🕊🍃🌼
🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
✳️مسلمان شدن غلام مسیحی بدست پیامبر اکرم (ص)
📌پیامبر(ص) در اواخر سال دهم بعثت به #طائف رفت و بر سران آن وارد شد. رسول خدا(ص) هدف خود را از آمدن به طائف، برای آنها توضیح داده و از آنها خواست که او را در پیشرفت هدفش یاری کنند. اما آنها ایشان را یاری نکردند و فرومایگان طائف، پیامبر(ص) را احاطه کرده و #پیامبر(ص) از دست آنها به باغی که از آن "عتبه" و "شیبه" فرزندان "ربیعه" بود،پناهنده شد. رسول خدا(ص) برای استراحت زیر درخت انگوری نشست.
📌پیامبر(ص) در آن حال که در زیر سایۀ درختی نشسته بود، دست به درگاه #پروردگار متعال، بلند کرد و دعا می کرد. بعد از مناجات رسول خدا(ص) با خداوند متعال، عتبه و شیبه که این حال را مشاهده کردند، دلشان به حال پیامبر(ص) سوخت، از اینرو غلام #نصرانی خود را که "عداس" نام داشت، پیش خوانده و به او گفتند: «خوشۀ انگوری از این درخت بکن و در سبد بگذار و نزد این مرد ببر و به او تعارف کن.
📌 عداس همین کار را انجام داد و رسول خدا دست به طرف انگور دراز کرد و برای برداشتن حبۀ #انگور «بسم الله» گفت. عداس که برای اولین بار، چنین سخنی را شنیده بود، در چهرۀ رسول خدا(ص) خیره شد و گفت: «این جمله که تو گفتی، در میان مردم این بلاد معمول نیست؟ پیغمبر(ص) فرمود: «تو اهل چه شهری هستی و دین تو چیست؟» عداس گفت: «من #مسیحی مذهب و اهل شهر نینوا میباشم.» رسول خدا(ص) فرمود: «از شهر مرد شایسته، "یونس بن متی" هستی؟» عداس با تعجب گفت: «تو از کجا یونس بن متی را میشناسی؟»
📌رسول خدا(ص) فرمود: «او برادر من و پیغمبر خدا بود، چنانچه من پیغمبر و #فرستاده خدا هستم. عداس که این سخن را شنید، پیش آمده و سر پیامبر(ص) را بوسید و سپس خم شد و بر دست و پای وی افتاد و شروع به بوسیدن کرد، و در جریان گفتگو با پیامبر، اسلام آورد.
📌عتبه و شیبه که ناظر این جریان بودند، به یکدیگر گفتند: «این مرد، #غلام ما را از راه بدر کرد، و چون عداس، به نزد آنها بازگشت، به او گفتند: «ای عداس، چرا سر و دست این مرد را بوسیدی؟ عداس گفت: «چیزی نزد من بهتر از آن نبود؛ زیرا این مرد، از چیزهایی خبر دارد که جز #پیامبران، کسی از آنها آگاهی ندارد.»
🌼
🍃🌼🌐 @rahyafte_com
🕊🍃🌼
🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
✳️ #بشارت_امام_هادی_ع_به_مرد_مسیحی
📌هبة الله موصلی روایت میکند مردی نصرانی و #مسیحی که به شغل کتابت (نویسندگی) اشتغال داشت و به نام «یوسف بن یعقوب» خوانده میشد، بین او و پدرم رابطه دوستی بود، روزی این کاتب نصرانی، نزد پدرم آمد، گفتم: برای چه به اینجا آمدهای؟ گفت: «به حضور #متوکل (خلیفه وقت) دعوت شدهام ولی نمیدانم برای چه احضار شدهام و از من چه میخواهد؟ و من #سلامتی خود را از خداوند به صد دینار خریدهام و آن صد دینار را برداشتهام تا به امام هادی علیهالسلام بدهم.»
📌پدرم گفت: در این مورد، موفق شدهای. آن مرد #نصرانی نزد متوکل رفت و پس از اندک مدتی، نزد ما آمد در حالی که شاد و خوشحال بود، پدرم به او گفت: «ماجرای خود را به من بگو.» او گفت: «به شهر #سامرا رفتم، که قبلاً هرگز به این شهر نرفته بودم، به خانهای وارد شدم، با خود گفتم بهتر این است که نخست قبل از آنکه کسی مرا بشناسد که به سامرا آمدهام، این صد دینار را به امام هادی علیهالسلام برسانم، بعد نزد متوکل بروم، ... به خانه ابنالرضا (امام هادی علیهالسلام) رسیدم. ... ناگاه خدمتکار سیاه چهرهای از آن خانه بیرون آمد و گفت: «تو یوسف بن یعقوب هستی؟» گفتم: آری. گفت: وارد #خانه شو، من وارد خانه شدم، او مرا در دالان خانه نشاند و سپس به اندرون رفت،
📌با خود گفتم این دلیل دیگری بر مقصود است، از کجا این #غلام میدانست که من یوسف بن یعقوب هستم، با اینکه من هرگز به این شهر نیامدهام و کسی مرا در این شهر نمیشناسد، بار دیگر خدمتکار آمد و گفت: «آن صد دینار را که در کاغذ پیچیدهای و به همراه داری بده»، آن را دادم و با خود گفتم: این نیز دلیل دیگر است بر #مقصود. سپس آن خدمتکار نزد من آمد و گفت: وارد خانه شو! من به خانهی ابنالرضا علیهالسلام وارد شدم، دیدم آن حضرت تنها در خانهی خود نشسته است، تا مرا دید به من فرمود: «ای یوسف آیا وقت آن نرسیده تا رستگار شوی؟» گفتم: «ای مولای من! دلیلها و نشانههایی (بر صدق شما و اسلام) برای من آشکار گردید، که برای هدایت و #رستگاری من کفایت میکند.» فرمود:
📌هیهات! تو #اسلام را نمیپذیری، ولی به زودی پسرت مسلمان میشود و از شیعیان ما میگردد، ای یوسف! گروهی که گمان میکنند، #دوستی ما سودی به حال امثال شما و پیروان دیگر ادیان، ندارد، ولی آنها دروغ گفتند؛ سوگند به خدا #دوستی ما، به حال امثال تو (که نصرانی هستی) نیز سودبخش است.
📌امام هادی در ادامه فرمود: برو دنبال آن #کاری که برای آن آمدهای، زیرا آنچه را دوست داری، به زودی خواهی دید و به زودی دارای پسر مبارک خواهی شد. آن مرد #نصرانی میگوید: نزد متوکل رفتم، و به تمام مقاصدم رسیدم و بازگشتم. هبة الله میگوید: من بعد از مرگ همین نصرانی، با پسرش دیدار کردم، دیدم مسلمان است و در مذهب #تشیع، استوار و محکم میباشد، او به من خبر داد که پدرش بر همان دین نصرانیت مرد، ولی خودش بعد از مرگ پدر، مسلمان شده است و پیوسته میگفت: انا بشارة مولای: من #بشارت مولای خود (امام هادی علیهالسلام) هستم.
🌈مجلسی، بحارالانوار، ج 50، ص 144
🌼
🍃🌼🌐 @rahyafte_com
🕊🍃🌼
📌مسلمان شدن علمای یهود توسط #امام_علی_علیه السلام
📍 روزی سه تن از علمای یهود نزد #علی (علیه السلام) آمدند و پرسشهایی را مطرح ساختند، و حضرت تنها به این شرط راضی به پاسخ دادن به آنها گردیدند که اگر آن پاسخها را موافق با تورات یافتند هرسه فرد #یهودی به دین اسلام درآیند. آنها پذیرفتند و مجدد سوالات خود را اینگونه مطرح کردند:
📍1- قفل آسمانها چیست؟
✳️امام علی (علیه السلام) : همانا قفل آسمانها #شرک به خداوند است و مرد یا زنی که مشرک باشد، عمل او به سوی آسمان بالا نمیرود.
📍2- کلید آنها چیست؟
✳️امام علی (علیه السلام) : گواهی «لاالهالاالله» و «محمد رسولالله» است.
📍3- کدام قبر با صاحبش راه رفت؟
✳️امام علی (علیه السلام) : آن قبر ماهیای بود که #یونس (علیه السلام) را بلعید و او را در دریاهای هفتگانه گردانید.
📍4- آن کیست که قوم خود را بیم داد و ترسانید، درحالیکه نه از جنیان بود و نه از #آدمیان؟
✳️امام علی (علیه السلام) : آن مورچه سلیمان (علیه السلام) بود که به ماموران گفت: ای گروه #ماموران! داخل خانههای خود بروید تا توسط سلیمان و لشکریان او پایمال نگردید.
📍5- پنج چیز بر روی #زمین راه رفتند، درحالیکه در رحم خلق نشده بودند، آنها کدامند؟
✳️امام علی (علیه السلام) : آدم، حوا، ناقه صالح (علیه السلام) ، گوسفند ابراهیم (علیه السلام) ، و عصای #موسی (علیه السلام) .
📍6- صدای حیوانات چه چیزی را بیان میدارد؟
✳️امام علی (علیه السلام) : خروس میگوید: «اذکرالله یا غافلین» خدا را یاد کنید ای غافلین. اسب میگوید: «اللهم انصر عبادک المومنین علی عبادک الکافرین» #خداوندا یاری ده بندگان مومن خود را بر بندگان کافرت. وزغ(قورباغه) میگوید: «سبحانه ربی المعبود المسج فی لججالبحار» پاک و منزه است پروردگارم که مستحق پرستیدن است و تنزیه میکنند او را درمیان دریاها.
📍پس از آن، علمای یهود که سه نفر بودند، دو نفرشان بلند شدند و #شهادتین را بر زبان جاری ساختند و مسلمان گردیدند، و عالم سوم آنها ایستاد و گفت: یا علی! آنچه از نور #اسلام در دل رفیقان من افتاد، در دل من نیز افتاده است، لکن یک مسئله دیگر مانده است که چون از آن پرسش نیز جوابم را بگویی بیشک مسلمان میگردم! حضرت فرمود: بپرس! سپس آن #عالم یهودی سوالاتی را درباب جزئیات ماجرای اصحاب کهف بدین نحو پرسید:
📍7- تاج پادشاهی که در زمان اصحاب #کهف، حکومت مینمود از چه چیزی ساخته شده بود؟
✳️امام علی (علیه السلام) : نام او دقیانوس بود و #تاج او از طلای مشبک بود و هفت رکن داشت و بر هر رکنی مروارید سفیدی نصب کرده بودند که در شبهای تار مانند چراغ روشنایی میداد.
📍8- نام غلامان این پادشاه چه بود؟
✳️علی (علیه السلام) : آن سه #غلام که در سمت راست میایستادند: «تملیخا»، «مکسلمینا» و «منشلیا» نام داشتند، و آنان که در جانب چپ بودند «مرنوس»، «دیرنوس» و «شاذریوس» نامیده شده بودند.
نام سگ اصحاب کهف چه بود؟
امام علی (علیه السلام) : رنگش سیاه و سفید بود و نامش «قطمیر» بود.
✳️سپس حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: ای یهودی! آیا این پاسخها موافق و برابر بود با آنچه در #تورات شما آمده است؟
📍عالم یهودی عرض کرد: به راستی که یک حرف زیاد و کم ننمودی و من شهادت میدهم به #وحدانیت خدا و رسالت محمد(ص).
🌐 @rahyafte_com
📌مسلمان شدن علمای یهود توسط #امام_علی_علیه السلام
📍 روزی سه تن از علمای یهود نزد #علی (علیه السلام) آمدند و پرسشهایی را مطرح ساختند، و حضرت تنها به این شرط راضی به پاسخ دادن به آنها گردیدند که اگر آن پاسخها را موافق با تورات یافتند هرسه فرد #یهودی به دین اسلام درآیند. آنها پذیرفتند و مجدد سوالات خود را اینگونه مطرح کردند:
📍1- قفل آسمانها چیست؟
✳️امام علی (علیه السلام) : همانا قفل آسمانها #شرک به خداوند است و مرد یا زنی که مشرک باشد، عمل او به سوی آسمان بالا نمیرود.
📍2- کلید آنها چیست؟
✳️امام علی (علیه السلام) : گواهی «لاالهالاالله» و «محمد رسولالله» است.
📍3- کدام قبر با صاحبش راه رفت؟
✳️امام علی (علیه السلام) : آن قبر ماهیای بود که #یونس (علیه السلام) را بلعید و او را در دریاهای هفتگانه گردانید.
📍4- آن کیست که قوم خود را بیم داد و ترسانید، درحالیکه نه از جنیان بود و نه از #آدمیان؟
✳️امام علی (علیه السلام) : آن مورچه سلیمان (علیه السلام) بود که به ماموران گفت: ای گروه #ماموران! داخل خانههای خود بروید تا توسط سلیمان و لشکریان او پایمال نگردید.
📍5- پنج چیز بر روی #زمین راه رفتند، درحالیکه در رحم خلق نشده بودند، آنها کدامند؟
✳️امام علی (علیه السلام) : آدم، حوا، ناقه صالح (علیه السلام) ، گوسفند ابراهیم (علیه السلام) ، و عصای #موسی (علیه السلام) .
📍6- صدای حیوانات چه چیزی را بیان میدارد؟
✳️امام علی (علیه السلام) : خروس میگوید: «اذکرالله یا غافلین» خدا را یاد کنید ای غافلین. اسب میگوید: «اللهم انصر عبادک المومنین علی عبادک الکافرین» #خداوندا یاری ده بندگان مومن خود را بر بندگان کافرت. وزغ(قورباغه) میگوید: «سبحانه ربی المعبود المسج فی لججالبحار» پاک و منزه است پروردگارم که مستحق پرستیدن است و تنزیه میکنند او را درمیان دریاها.
📍پس از آن، علمای یهود که سه نفر بودند، دو نفرشان بلند شدند و #شهادتین را بر زبان جاری ساختند و مسلمان گردیدند، و عالم سوم آنها ایستاد و گفت: یا علی! آنچه از نور #اسلام در دل رفیقان من افتاد، در دل من نیز افتاده است، لکن یک مسئله دیگر مانده است که چون از آن پرسش نیز جوابم را بگویی بیشک مسلمان میگردم! حضرت فرمود: بپرس! سپس آن #عالم یهودی سوالاتی را درباب جزئیات ماجرای اصحاب کهف بدین نحو پرسید:
📍7- تاج پادشاهی که در زمان اصحاب #کهف، حکومت مینمود از چه چیزی ساخته شده بود؟
✳️امام علی (علیه السلام) : نام او دقیانوس بود و #تاج او از طلای مشبک بود و هفت رکن داشت و بر هر رکنی مروارید سفیدی نصب کرده بودند که در شبهای تار مانند چراغ روشنایی میداد.
📍8- نام غلامان این پادشاه چه بود؟
✳️علی (علیه السلام) : آن سه #غلام که در سمت راست میایستادند: «تملیخا»، «مکسلمینا» و «منشلیا» نام داشتند، و آنان که در جانب چپ بودند «مرنوس»، «دیرنوس» و «شاذریوس» نامیده شده بودند.
نام سگ اصحاب کهف چه بود؟
امام علی (علیه السلام) : رنگش سیاه و سفید بود و نامش «قطمیر» بود.
✳️سپس حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: ای یهودی! آیا این پاسخها موافق و برابر بود با آنچه در #تورات شما آمده است؟
📍عالم یهودی عرض کرد: به راستی که یک حرف زیاد و کم ننمودی و من شهادت میدهم به #وحدانیت خدا و رسالت محمد(ص).
🌐 @rahyafte_com
📌مسلمان شدن علمای یهود توسط #امام_علی_علیه السلام
📍 روزی سه تن از علمای یهود نزد #علی (علیه السلام) آمدند و پرسشهایی را مطرح ساختند، و حضرت تنها به این شرط راضی به پاسخ دادن به آنها گردیدند که اگر آن پاسخها را موافق با تورات یافتند هرسه فرد #یهودی به دین اسلام درآیند. آنها پذیرفتند و مجدد سوالات خود را اینگونه مطرح کردند:
📍1- قفل آسمانها چیست؟
✳️امام علی (علیه السلام) : همانا قفل آسمانها #شرک به خداوند است و مرد یا زنی که مشرک باشد، عمل او به سوی آسمان بالا نمیرود.
📍2- کلید آنها چیست؟
✳️امام علی (علیه السلام) : گواهی «لاالهالاالله» و «محمد رسولالله» است.
📍3- کدام قبر با صاحبش راه رفت؟
✳️امام علی (علیه السلام) : آن قبر ماهیای بود که #یونس (علیه السلام) را بلعید و او را در دریاهای هفتگانه گردانید.
📍4- آن کیست که قوم خود را بیم داد و ترسانید، درحالیکه نه از جنیان بود و نه از #آدمیان؟
✳️امام علی (علیه السلام) : آن مورچه سلیمان (علیه السلام) بود که به ماموران گفت: ای گروه #ماموران! داخل خانههای خود بروید تا توسط سلیمان و لشکریان او پایمال نگردید.
📍5- پنج چیز بر روی #زمین راه رفتند، درحالیکه در رحم خلق نشده بودند، آنها کدامند؟
✳️امام علی (علیه السلام) : آدم، حوا، ناقه صالح (علیه السلام) ، گوسفند ابراهیم (علیه السلام) ، و عصای #موسی (علیه السلام) .
📍6- صدای حیوانات چه چیزی را بیان میدارد؟
✳️امام علی (علیه السلام) : خروس میگوید: «اذکرالله یا غافلین» خدا را یاد کنید ای غافلین. اسب میگوید: «اللهم انصر عبادک المومنین علی عبادک الکافرین» #خداوندا یاری ده بندگان مومن خود را بر بندگان کافرت. وزغ(قورباغه) میگوید: «سبحانه ربی المعبود المسج فی لججالبحار» پاک و منزه است پروردگارم که مستحق پرستیدن است و تنزیه میکنند او را درمیان دریاها.
📍پس از آن، علمای یهود که سه نفر بودند، دو نفرشان بلند شدند و #شهادتین را بر زبان جاری ساختند و مسلمان گردیدند، و عالم سوم آنها ایستاد و گفت: یا علی! آنچه از نور #اسلام در دل رفیقان من افتاد، در دل من نیز افتاده است، لکن یک مسئله دیگر مانده است که چون از آن پرسش نیز جوابم را بگویی بیشک مسلمان میگردم! حضرت فرمود: بپرس! سپس آن #عالم یهودی سوالاتی را درباب جزئیات ماجرای اصحاب کهف بدین نحو پرسید:
📍7- تاج پادشاهی که در زمان اصحاب #کهف، حکومت مینمود از چه چیزی ساخته شده بود؟
✳️امام علی (علیه السلام) : نام او دقیانوس بود و #تاج او از طلای مشبک بود و هفت رکن داشت و بر هر رکنی مروارید سفیدی نصب کرده بودند که در شبهای تار مانند چراغ روشنایی میداد.
📍8- نام غلامان این پادشاه چه بود؟
✳️علی (علیه السلام) : آن سه #غلام که در سمت راست میایستادند: «تملیخا»، «مکسلمینا» و «منشلیا» نام داشتند، و آنان که در جانب چپ بودند «مرنوس»، «دیرنوس» و «شاذریوس» نامیده شده بودند.
نام سگ اصحاب کهف چه بود؟
امام علی (علیه السلام) : رنگش سیاه و سفید بود و نامش «قطمیر» بود.
✳️سپس حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: ای یهودی! آیا این پاسخها موافق و برابر بود با آنچه در #تورات شما آمده است؟
📍عالم یهودی عرض کرد: به راستی که یک حرف زیاد و کم ننمودی و من شهادت میدهم به #وحدانیت خدا و رسالت محمد(ص).
🌐 @rahyafte_com