فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باورم نمیشه داریم جمع میکنیم بیرق عزا رو....
https://eitaa.com/rains_girl1401
بعداز این،
تک تکمون....
چیکار کنیم بااین شهر،
با دغدغه هامون
با فکرامون
با مسئولیتامون
با غصه هامون...؟!
ها؟چیکار کنیم ؟
دختـَـرِ بـٰ☁️ـارانْ
بعداز این، تک تکمون.... چیکار کنیم بااین شهر، با دغدغه هامون با فکرامون با مسئولیتامون با غصه هامون.
اما خب
بعد از [بغل مامان] آغوش مادرونت،
همه چی رواله
مطمعنم
9.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[خادمی آنلاین]
نزدیک خداحافظی ایم(: ...
https://eitaa.com/rains_girl1401
دختـَـرِ بـٰ☁️ـارانْ
درخانه ی مولا... دخترک صدایش از بغض میلرزد نفسش کمی منقطع میشود گاه گاه اما به به چادر مادر چنگ زده
[درخانه ی مولا]
نزدیک صبح است
چندین روز از رفتنِ نگارِ علی گذشته.
آرام کردن فرزندان از اوایل شب تابه حالا طول کشیده
مولا
زانوهایش را به بغل کشیده
دستش را روی قلبش گذاشته و در آغوشش پنهان کرده
متحیرند همه که در مشت مولا چیست
چندساعتی شده که به این حال است
اما این مشت...
کسی نمیداند
روزهاست که باز نشده انگار
مثل بغضِ مردان این خانه
گویی فولاد شده و شکستنش غیر ممکن
این مشت و بغض پدر گشوده نمیشود
کار صعب است
نشدنیست
زینب را میخواهد....
زینب دستش را روی مشت پدر میگذارد
با شیرین زبانی دونه دونه انگشتانش را باز میکند
بوسه میزند دست مرد جنگی را
که لطیف ترین ، برای نوازش دخترک است.
با قربان صدقه چهار انگشت را باز میکند
آخری سخت است
پدر دست میکشد
زینب، با لحن کودکانه باز مثل مادر، اورا حیدرِزهرا خطاب میکند
دست سست میشود و میلرزد
گوشواره ی شکسته و خونی مادر
روی دستان کوچک زینب می افتد...
#خانهیبهشت
✍🏻#مخبطعلوی
دختـَـرِ بـٰ☁️ـارانْ
[خادمی آنلاین] نزدیک خداحافظی ایم(: ... https://eitaa.com/rains_girl1401
امون از
[بچه ها خدافظ یاعلی] گفتنای بچه ها
شنیدم که نسبت به گزارشای هیئت این مدلی اید که...
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من،
دل من داند و من دانم و دل داند ومن(:
1400-10-15shabe 5 fatemie_03_5965434155071179418.mp3
11.86M
فخر بر خود میکند،
پروردگارِ فاطمه(:!
https://eitaa.com/rains_girl1401