〖 قࢪاࢪ شبـانـھ🌙〗
بــسم ربــ الشہدا🦋
📝وصيتم به خواهران عزيزم اين است كه با حجاب باشند كه اي خواهر عزيزم حجاب تو خاري است در چشم دشمن.اگر خداوند به من هفت جان مي داد،هفت جانم را در راه الله مي دادم.
#شہید_اسماعیل_فرهے🕊
#وصیت_شہدا🥀
🏛محل دفن:برازجـان
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
〖 قࢪاࢪ شبـانـھ🌙〗 بــسم ربــ الشہدا🦋 📝وصيتم به خواهران عزيزم اين است كه با حجاب باشند كه اي خواهر ع
شما میتوانید اطلاعات جامعـ شهید اسماعیل فرهے را در صفحہ اختصاصے این شہید مـشاهده ڪنید✨
http://raisali.ir/shahid/%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%a7%d8%b3%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c%d9%84-%d9%81%d8%b1%d9%87%db%8c/
#شبـتون_شـہدایے 🌠
#التمـاس_دعاےفرج 💫
@raisali_ir
•♥️✨•
"اَشِدٰا عَلَی الْڪُفٰـار رَحِمٰـاءِ بَیْـنَـهُم "
#حاج_قاسم
#صبحتون_شہدایے✨
@raisali_ir
مے آمدےو در من غوغاے ناگہان بود
برشانہ ے خیابان تابوت گلفشان بود...🕊
@raisali_ir
سالروز شہادتـ #مالڪ_اشتر زمان
سردار بوشهرے جنگ هاے نامظم
#شہید_علیرضا_ماهینے🕊
گرامے باد🥀
@raisali_ir
هدایت شده از شهدای استان بوشهر
مـعرفے کتـابـ🌈📚📚
📖موضوع
خاطراتی از زندگی شهید علیرضا ماهینی
📝دلداده
شاه بابایی در مقدمه کتاب نوشته است: هیچ گاه تصور نمیکردم پیدا کردن یک عکس در یک روز پاییزی سال 1385 آن هم در مترو تهران اینگونه مسیر زندگی و شیوه نگرشم را تغییر دهد. عکسی که زیرپای مسافران افتاده بود و بیاختیار به سمتش رفتم و آن را برداشتم. زیر عکس نوشته شده بود شهید علیرضا ماهینی فرمانده جنگهای نامنظم. نمیدانم چرا آن روز آن عکس را به خانه بردم و چرا هر چه میگذشت ارتباطم با آن بیشتر و بیشتر میشد. گویی ندایی مرا به سوی شناخت بیشترش میکشاند. این ماجرا بهانهای شد برای آغاز سفر...»
🖊مولف
زهرا سبزه علی (شاه بابایی)
کتـابخانہ📚📚👇
http://raisali.ir/پژوهش-ها/page/2/
@raisali_ir
7_shahid-mahini.mp3
5.95M
خوشـا در راه قرآن جان سپردن🕊
🎙ایمان میرشکارے
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
سالروز شہادتـ #مالڪ_اشتر زمان سردار بوشهرے جنگ هاے نامظم #شہید_علیرضا_ماهینے🕊 گرامے باد🥀 @raisali_
زیارتـ مجازے سردار شہید علیرضـا ماهینے🕊🌿
http://raisali.ir/pano1/?p=1719
@raisali_ir
📚 #معرفی_کتاب | #دفاع_مقدس
🔅 خاطرات ایران ترابی
📍ناشر: سوره مهر
🖊خاطره نگار: شیوا سجادی
➖ کتاب حاضر، خاطرات خانم «ایران ترابی» در موضوع جنگ ایران و عراق از شهرستان «تویسرکان» از توابع استان همدان است.
▪️او با وجود چند سال ترک تحصیل، با هدف خدمت به مردم، وارد کار درمان شد. در روزهای نخستین جنگ تحمیلی، داوطلب رفتن به مناطق مورد هجوم دشمن شد.
خانم ترابی در این کتاب، از حوادثی که به چشم خود دیده و از ماجراها و چگونگی دفاع از دین و سرزمین ایران سخن میگوید.
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
بـسم الله الرحمن الرحیم #قسمت_هشتم🖊 📖سید خلف تا صالح حسن بعد از مدتی که در این منطقه مستقر بودیم د
بـسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_نهم🖊
📖حمله عراق به کرخه
اولین حمله عراقی ها نیروهای مستقر در روستای سید حمد انجام گرفت .نیروهایی که در غرب کرخه مستقر بودند، به ما حمله را اطلاع دادند اما بچه ها را سریع آماده کردیم و با سرعت تمام خودمان را به آنها رساندیم. علیرضا ماهینی پیشتاز نیروها بود به محض رسیدن به محل درگیری شروع به سنگر دادن کردیم و خودمان را برای یادگیری با نیروهای بعثی آماده نمودیم.
در حالی که کلیه نیروهای ما از ۵۰ نفر تجاوز نمی کرد، درگیری شروع شد .علیرغم با قدرت نظامی بالای نیروهای عراقی که از نیروهای سودان،مصر و اردن نیز بهره می گرفتند، تلفات سنگینی به آنها وارد کردیم. عراقیها در طول حمله آنقدر با خمپاره ۶۰ و خمپاره ۱۲۰ و تانک شلیک می گردند که در ازدحام صدا و دود حاصل از انفجار آنها، صدای شلیک کلاشینکف بچه های ما گم می شد .
پس از اتمام درگیری، در حالی که نیروهای ما نیز تا حدودی دچار تلفات شده بودند، به مقر برگشتیم و کارهای سابق را از سر گرفتیم. هنوز سه روز از حمله اول عراقی ها نگذشته بود که حمله دوم آنها نیز شروع شد ما مجدداً خودمان را به منطقه درگیری رساندیم و با ساختن سنگر آماده درگیری با آنها شدیم. عراقیها کمکم به سمت جلو پیشروی می کردند اما حرکت آرام آنها به سمت خودمان را کاملا زیر نظر داشتیم .حمله نزدیک های عصر صورت گرفت در حالیکه تعداد نفرات ما حدود ۵۰ نفر بود و مهمات بسیار اندکی داشتیم بانیرو های عراقی با تعدادی تانک وارد عمل شدند.
پشت سر تانک ها نیز نیروهای پیاده آنها بودند که اگر چه سعی میکردند خودشان را پنهان کنند اما ما به راحتی آنها را می دیدیم. تانکها از دور شروع به شلیک کردن نمودند، مشخص بود که از ترس آرپیجی جرات جلو آمدن ندارند. تعدادی از بچه های ما آنقدر از نارنجک تفنگی استفاده کرده بودند که ران هایشان بر اثر ضربه های پی در پی قنداق اسلحه کاملا کبود و تعدادی از انگشتانشان زخم شده بود .علت این امر نیز این بود که تعداد نیروهای عراقی زیاد بود و بچهها فرصت رعایت کردن اصول نظامی را نداشتند .در این بین ،یک اسلحه ۷۵ میلی متری نیز در دست بچه ها بود که از رده خارج شده بود اما بچهها به خوبی از آن استفاده میکردند .به هر حال این درگیری نیز با تلفات سنگینی که برعراقی وارد شد پایان یافت و عراقی ها در حالی که به هیچ وجه از انتظار چنین مقاومتی از نیروهای ما را نداشتند ،عقب نشینی کردند. تا ساعت ها بعد از درگیری نیز آمبولانسهای عراقی برای جابجایی کشتهها و مجروحان شان در حال رفت و آمد بودند. هنگام غروب پس از فروکش کردن کامل تب و تاب این حمله تعدادی از اجساد عراقی را که در نزدیکی مان قرار داشت ،خاک کردیم .
هدف عراقیها از این حمله آن بود که رودخانه کرخه را بگیرند و با بستن پل روی آن خودشان را به تپه های الله اکبر برسانند. اگر این اتفاق میافتاد آنها به راحتی می توانستند نیروهایشان را پشتیبانی کنند. مکان درگیری، از مشرق به تپه های الله اکبر، از مغرب به سوسنگرد، دهلاویه و رودخانه کرخه راه داشت. اگرچه فاصله ما تا عقب بسیار زیاد بود اما بچه ها با توان و قدرت بسیار بالایی دفاع می کردند در کنار درگیری هایی که پیوسته با نیروهای عراقی داشتند ،کار شناسایی برای عملیات الله اکبر را نیز شروع کرده بودند.
#ادامہ_دارد...
@raisali_ir
باغیرت.mp3
4.05M
🔊 #بشنوید | #روایتگری
🔻 با غیرت...
🎙 با روایتگری حاج حسين کاجی
⏱️ شب های جمعه،شهدا را یاد کنید...
@raisali_ir
〖قࢪاࢪ شبــانـھ🌙〗
بسـم ربــ الشھدا🦋
📝با همه مردم روستا ا ز كوچك و بزرگ به نرمي و مهرباني برخورد مي نمود و قلبي مملو ا ز عشق به خدا و همچنان خالي ا ز كينه و حسد داشت . اين شهيد بزرگوا ر بدون هيچ چشم داشتي با بسيج محل و انجمن همكاري مي نمود و عليرغم مشكلاتي كه در جزيره خارگ بر اثر جنگ تحميلي عراق وجود داشت مدتي دوشادوش پدرش به كار و تلاش مشغول بود .
#شہید_ابراهیم_شادمان🕊
#خاطرات_شهدا🥀
🏛محل دفن:بویری
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
〖قࢪاࢪ شبــانـھ🌙〗 بسـم ربــ الشھدا🦋 📝با همه مردم روستا ا ز كوچك و بزرگ به نرمي و مهرباني برخورد مي
شما میتوانید اطلاعات جامعـ شهید علے شادمان را در صفحہ اختصاصے این شہید مـشاهده ڪنید✨
http://raisali.ir/shahid/%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%a7%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%87%db%8c%d9%85-%d8%b4%d8%a7%d8%af%d9%85%d8%a7%d9%86/
#شبـتون_شـہدایے 🌠
#التمـاس_دعاےفرج 💫
@raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️#شب_جمعه
اگه اشکت جاری شد، برای بقیه هم بفرست
🎙سیدمجید بنی فاطمه
🏴 روضه وداع
@nojavanbu
#انتظار
نوای رفته از نی خواهد آمد
و بارانی پیاپی خواهد آمد
چقدر اندوه این پاییز تلخ است
بهارِ ناگهان کی خواهد آمد؟
شعر: سید حبیب نظاری/ عکس ارسالی از مخاطبان
«حضرت مهدی (عج)»:
فَاِنّا یحیطُ عِلمُنا بِأَنبائِكُم و لایعزُبُ عَنّا شَیءٌ مِن اَخباركُم.
⭕️ ما از اوضاع شما کاملاً باخبریم و هیچ چیز از احوال شما بر ما پوشیده نیست. (بحار ، ج ٥٣ ، ص)
@raisali_ir
شہادت🕊
عشق بہ وصال محبوب و معشوق
در زیباترین شڪل است...🌿
#شہید_غلامحسین_شورکے
@raisali_ir
هنوز در دلمان جرأت خطر داریم🕊
براے تیغ شہادت هنوز سر داریم...
@raisali_ir
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب:تهنیت عشق سلام
🔻خاطرات شهید عبدالحمید فتاحیان
💬به روایت از مادر شهید
✍🏼نویسنده: فاطمه دانشور جلیل
@raisali_ir
🌸 فرا رسیدن سالروز ولادت امام محمد باقر(ع) و آغاز ماه رجب مبارک باد🌸
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
بـسم الله الرحمن الرحیم #قسمت_نهم🖊 📖حمله عراق به کرخه اولین حمله عراقی ها نیروهای مستقر در روستا
بسـم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_دهم🖊
📖قایق
یک روز، نزدیکی های ظهر، یک لندرور خودی برای انتقال تعدادی از بچهها وارد ده شد .عراقیها با دیدن ماشین شروع به ریختن آتش کردند .اردشیر ماهینی برای اینکه متوجه شود از چه ناحیهای به ما شلیک میشود از سنگر ،خارج شد که همزمان با خروج و از سنگر ناگهان خمپاره ایی کنارش به زمین خورد و او را به شدت به هوا پرتاب کرد و شدیداً مجروح نمود. چند دقیقه قبل از این حادثه مختار احمدی بود پس از کلی دردسر موفق به تعمیر قایقی که در اختیار گروه ها گذاشته بودند، شده بود و با هم این قایق ،اردشیر را سریع به بهداری عقب منتقل کرد .ما فکر می کردیم که با توجه به مصدومیت شدید اردشیر ایشان قطعا شهید خواهد شد .اما بچه هایی که همراه وی به داری رفته بودند، وقتی برگشتن خبر از رفع خطر دادند. خبر باعث خوشحالی همه بچهها گردید. اردشیر از بچه های جالب و دوست داشتنی گروهی بود که برخی از خصلت های او تعجب همه را برمی انگیخت. مثلاً در حالی که بر اثر گرمای شدید هوا در روستای سیدخلف اکثر بچه ها خوابشان نمیبرد ،او به راحتی پتو دور خودش می پیچید و تا صبح میخوابید و حتی نیش دردآور پشه ها نیز نمی توانست مانع خواب می شود. علیرضا ماهینی همواره میگفت:《 دنیا برای اردشیر خوب است که هیچ حالیش نیست آخه در این گرما با این همه پشه چگونه میتوان خوابید؟》شهید کمان نیر میگفت :《گفت من حاضر هستم مقداری از خودم را در ظرفی بریزیم تا پشه ها دورش جمع شود و شر آنها خلاص شوم.》
به علت آگاه شدن از عراقی ها از حضور ما در روستای سید خلف ،از این روستا خارج شدیم و به غرب کرخه که قبلا شب ها در آنجا نگهبانی می دادیم رفتیم. بلاافاصله چندین سنگر ساختیم و برای نگهبانی برنامه ریزی کردیم برنامه به این شکل بود که تا ساعت یک و نیم شب دو ه نفر نگهبانی می دادیم و از آن ساعت بعد فقط یک نفر مسئول نگهبانی بود. درگیری نیز معمولاً موقعی شروع میشد که نگهبان ها به خواب می رفتند. به همین علت نیز در این منطقه از خواب خبری نبود. خطی که ما در آن مستقر بودیم ،حدود ۸ تا ۹ کیلومتر طول داشت که مقداری از این خط در اختیار بچه هایی بود که درمسیر سید خلف دیگر نگهبانی میدادند و بقیه نیز در دست ما بود و و وظیفه کنترل آن را بچه های ما را بر عهده داشتند.
#ادامہ_دارد...
@raisali_ir