#پیام_وارده
آ شیخ هادی،
خدا به شما خیر دهد و نفستان همیشه گرم باشد.
🆔️ @jalvat
💠بفرمائید روضه💠
🔰صبح عاشوراست. همراه حاجاقا مهدی و دوست کرمانشاهیمان آقا فاضل، برای اقامه عزا به مسجد آیتالله میبدی در خیابان جوانشیر آمدهایم. مسجدی سنتی و مجلسی قدیمی و باسابقه.
🔰به گفته آقا فاضل، این مجلس روضه، پنجاه سال قدمت دارد؛ از زمان مرحوم آیت الله سید محمد میبدی. مجلس از بعد نماز صبح شروع میشود و تا سه ساعت ادامه دارد. چند منبری دارد و چند روضهخوان که یکی پس از دیگری عزاداران را به فیض میرسانند.
🔰آیتالله سید محمد میبدی، سالها پیش و در راه مراجعت از نجف اشرف به زادگاه خود، به اصرار مردم کرمانشاه در این شهر میماند. به این ترتیب، ایشان سالها منشأ خیرات و برکات بوده و در سال ۱۳۶۰ به رحمت خدا میرود. پس از ایشان، فرزندش آیتالله سید مجتبی میبدی مسئولیت پدر را ادامه میدهد، تا سال ۱۳۹۵ که به رحمت خدا میرود.
🔰الحمدلله، یک مجلس باوقار و پرمحتوا. خدا رحمت کند همه علمای بزرگواری که با هجرت و مجاهدت خود، زمینه خیر را در بلاد مختلف فراهم آورده اند.
سفرنامه #عملیات_تبلیغی_محرم۱۴۴۲
بخش۱۸، روز عاشورا
🆔️ @jalvat
💠شوق به هدایت💠
🔰این چند روز آقا مهدی خیلی سرش شلوغ بود؛ یا در حال تدریس بود یا در حال مشاوره و گفتوگو. شبها هم که منبر داشت. حتی برای این سه روز تعطیل جمعه، تاسوعا و عاشورا هم جلسات فشرده مشاوره تنظیم کرده بود.
🔰یک بار که خستگیاش را دیدم، اعتراض کردم که چرا اینطور برنامه چیدی؟ گفت: اگه بدونی بندگان خدا چقدر مشکل دارن و چه مشکلاتی دارن! گفتم: خب قرار نیست که تو همه مشکلاتشان را حل بکنی؛ خودت داری اذیت میشی. جواب داد: عیبی نداره؛ وقتی میبینم یه زوج جوان بهدلیل چند سوء تفاهم کوچولو با حال خراب میان و بعد از یکی دو ساعت صحبت، متوجه میشن که وضعشان اینقدرها هم بد نیست و با لبخند میرن، انگیزه پیدا میکنم و خستگی رو تحمل میکنم.
🔰مهدی راست میگفت. یاد چند سال پیش افتادم که در تبلیغ ماه مبارک رمضان، یکی دو جلسه صحبت دو سه ساعته با یک زوج جوان، مسیر زندگیشان را تغییر داد. خانم جزو فعالان فرهنگی بود و با همسرش و خانوادهی او مشکل داشت و هر دو به طلاق فکر میکردند. ولی حالا الحمدلله حال زندگیشان خوب است و دخترشان سه ساله است.
سفرنامه #عملیات_تبلیغی_محرم۱۴۴۲
بخش۱۹، عصر عاشورا
🆔️ @jalvat
💠به پایان آمد این دفتر...💠
🔰این سفر تبلیغی هم به پایان رسید.
در پایان سفر هم خدا را سپاس میگویم؛ یک بار دیگر برای اینکه امسال توفیق سفر تبلیغی داشتم و یک بار هم برای اینکه عمر و توفیق داد که تا پایان دهه محرم باشم و خدمت کنم، هرچند خوب میدانم که ناچیز بوده است.
🔰میدانم، دلم تنگ میشود، برای خیلی چیزها و خیلی کسها؛ برای فاضل عزیز، برای ترکیب دوستانم که از قم آمده بودیم و بعد از مدتها دور هم جمع شده بودیم، برای بعضی از مربیانی که در کلاسها بودند، برای حسام، برای صادق و جملهها و تلنگرهای عارفانهاش، برای روستای چهر، برای امامزاده ابراهیم طاقبستان و برای علی آقا که با اجازه خودش دیگر او را "علی آقا" صدا میزنم. چقدر دوستشان دارم و دعا میکنم عاقبت به خیر شوند و عاقبت به خیر شوم.
🔰به پایان آمد این دفتر و من و مهدی، الآن در کوپه قطار نشسته و راهی قم هستیم. رسم دنیا همین است که فرصتها میآیند و میروند و ما هستیم که باید حواسمان باشد و قدر آنها را بدانیم. و فرصت این دهه هم چقدر زود تمام شد. به قول قیصر عزیز:
حرف های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!
پ.ن: این تصویر #کوه_بیستون است.
سفرنامه #عملیات_تبلیغی_محرم۱۴۴۲
بخش۲۰، عصر عاشورا
🆔️ @jalvat
◽️ داستان از این قرار است که کانال تلگرامی انجمن دانشجویان تاریخ دانشگاه تهران نظرسنجی منتشر کردند که ابتدا در آن رضاخان با بیشترین رای بالا بود و مخاطبان اعتراض کردند که چرا چنین نظرسنجی را منتشر کردهاند اما در پستی مذعی شدند که باید حامی آزادی بیان، دموکراسی و ... باشیم.
◽️حالا که به روزهای پایانی نظرسنجی نزدیک میشویم، رهبر انقلاب، امام خمینی و سردار سلیمانی بالاترین رتبهها را در این نظرسنجی کسب کردند اما در اقدامی عجیب چند دقیقه قبل، مدیران کانال این نظرسنجی را پاک کردند.
همین قدر خودفروخته
📌@ponezs
🆔️ @jalvat
میخواهم چیزی بنویسم؛ ولی هرچه تلاش میکنم، به نتیجه نمیرسم که چه بنویسم.
یقهی خودم را گرفتهام که "راست و حسینی بگو ببینم؛ هدفت از این نوشتن چیست؟"
یقهام را به زور از دست خودم درمیآورم و میگویم: "شاید یک یادآوری، یا تلنگر، یا چیزی شبیه این. اصلاً این همه نویسنده هر شب مینویسند؛ من هم یکی از آنها!"
پوزخندی میزنم و جواب خودم را اینطور میدهم که "فکر میکردم تو نمیخواهی یکی مثل بقیه باشی، وگرنه مزاحمت نمیشدم!"
درست است، نمیخواهم مثل بقیه باشم؛ هر وقت به خودم میآیم و میبینم مثل همهام، ناراحت میشوم.
این روزها چقدر یاد شعرهای قیصر عزیز میافتم. این شعرش، وصف حال خیلی وقتهای من است:
نه چندان بزرگم
که کوچک بیابم خودم را،
نه آنقدر کوچک
که خود را بزرگ؛
گریز از میانمایگی آرزویی بزرگ است؟!
🆔️ @jalvat
💠جشن پیپی!💠
🔰در عصری به سر میبریم که خیلیها با تلاش برای نُشخوار فضولات #مدرنیته، ادعای تجدد و پیشرفت میکنند؛ در حالیکه روز به روز و با سرعت هرچه بیشتر به قهقرا میروند. یکی دیگر از ظلمات زندگی در عالَم مدرنیته، جشن پیپی است.
🔰در این جلوه از #جاهلیت_مدرن، هنگامی که طفل میتواند خودش به تنهایی برای قضای حاجت برود، برایش یک جشن میگیرند که تزئیناتش، تصویر مدفوعی است که دارد لبخند میزند.💩 شاید هم دارد به ریش ما و حماقتمان میخندد.
🔰از تزئینات این جشن احمقانه که بگذریم، نوبت به پذیرایی آن میرسد؛ یک کیک به شکل کاسه توالت! هر کدام از مهمانها یک برش از کاسه توالت کوچولو و احتمالاً نازی! که روی میز است و محل دفع فضولات طفل را تداعی میکند، میل میکنند و درباره طعم و مزه آن هم کلی بهبه و چهچه خواهند کرد.🤢
🔰راستی، در جشنهای تولد موقع همخوانی میگویند: "تولد، تولد، تولدت مبارک؛ بیا شمعا رو فوت کن، که صد سال زنده باشی!" در جشن پیپی چه میخوانند؟!🤔
پ.ن: ظاهراً خانواده برگزار کننده جشن مشهود در عکس، هنوز این اندازه از اصالت خود فاصله نگرفتهاند که توالت فرنگی میل کنند. باز جای شکرش باقی است!😁
🆔️ @jalvat
3.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻عزاداری هیئت سالمندان سازمان مجاهدین!
......
🔻 برای امامی که حاضر نیست هرکسی میتواند عزادار باشد، هرکسی میتواند برایش نوحه سر دهد حتی این منافقین که دستشان به خون هزاران مظلوم رنگین است!
برای حسین ساکت یزید هم مجلس عزا بپا میکند.
هنر اطاعت از ولی حاضر است.
🆔️ @jalvat
12.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠غصه ریزش را میخوریم و از درشتش غافلیم...💠
🔰سرش توی گوشی موبایل بود و داشت با دقت چیزی را بررسی میکرد. گاهی هم سری تکان میداد و نُچ نُچ میکرد؛ بدجوری توی خودش بود و حسرت میخورد.
🔰پرسیدم: چه شده؟
انگار که از صبح منتظر همین سؤال بوده باشد تا سفره دلش را باز کند و کمی نق بزند، شروع کرد: چند روزه که پشت سر هم داره منفی میخوره، تا الآن کلی ضرر کردم، کل پورتفوم قرمز شده!
🔰دردش را فهمیده بودم؛ او نگران ارزش سهامش بود و با بالا و پایین رفتن آنها، خودش هم بالا و پایین میشد. دردش را فهمیده بودم، ولی شاید کار چندانی از دستم برنمیآمد. به خودم که نگاه کردم، دیدم درست است که بالا و پایین رفتن شاخص #بورس برایم مهم نیست، ولی من هم گرفتار محرکهایی هستم که چندان فرقی با #سهام بورس ندارند؛ من هم با چیزهایی بالا و پایین میشوم که حتماً خیلیها که از من بزرگترند، به آنها و به ریش من میخندند.
🔰راستی، من که از #ریزش_ارزش_سهام خود به هم میریزم، ولی ریزش هر روز نیروهای انقلاب و #ایتام_آل_محمد را به چشم خود میبینم و هنوز به هم نریختهام، چگونه میتوانم ادعای هدایت و تربیت داشته باشم؟ من که مدام برای خروج از ضرر در بازار سرمایه فکر و برنامهریزی میکنم تا سهامم را از وضعیت ضرر به سودآوری برسانم، ولی طرحی برای به رویش رساندن سرمایههای راکد و هرز رفته خودم و دیگران ندارم، کجای طرح امام زمان هستم؟!
🔰ببخشید که اینقدر راحت میگویم، ولی اگر بیش از آنکه غصه نوجوانهای اطرافت را بخوری، از اوضاع #بازار_بورس غصهدار میشوی، نمیتوانی خلیفه رسولالله باشی و ادعای مربی بودن کنی؛ تو یک دلال بازار سرمایهای در لباس طلبه. با تو هستم مرتضی، با خود تو؛ نه با هیچ کس دیگری.
🆔️ @jalvat
در جواب شاعری که سروده بود:
"گفتند که او عاشق گیسوی کمند است
موهای من از عصر همان روز بلند است"
گفتم:
🔸️فرمود که ما دل به خط و خال نبندیم
هرچند که همصحبت صدها چو تو قندیم
🔸️از عصر همان روز دل از غیر بریدم
چون گفت که ما عاشق هر طبع بلندیم...
🆔️ @jalvat