❄️اصول ویراستاری:
💫مقدمه
🔻مُثَلّثِ علم
در هر بحث، یک مثلثی ترسیم میگردد که در تمام علوم جاری و ساری است.
🔻برای فراگیری هر علمی۳سطح وجود دارد
1⃣ علمآموزی:
که عبارتست از: آشنائی با مبانی و کلیات.
مثلا مبانی و کلیات در علم فقه شامل:
چیستیفقه/کاربردفقه/ویژگیهایفقه/مسائلفقه است.
این مبانی و کلیات لازم هستند ولیکن کافی نمیباشند. چرا که اگر کسی از ما سوالی بالاتر از این سطح بپرسد ممکن است نتوانیم پاسخگو باشیم. یا اگر سوال کننده ویژگیهائی برای فقه مطرح کند که مازاد بر مبانی و کلیاتی که ما آموختهایم باشد نخواهیم توانست آن ویژگیهائی که ذکر میکند را تایید یا رد نمائیم. سطح علم آموزی نظیر پایاننامهی کارشناسی است که فقط مرحلهی توصیف است و آشنائی
2⃣ مهارت
که عبارتست از: درگیر شدن با مسائل و حل آن
به عنوان مثال یکی از بحثهائی که در مهارت فقه مطرح میشود پاسخگوئی به مسائل جدید است. سطح مهارت، همانند پایاننامهی کارشناسی ارشد است که با یک مسئله درگیر میشویم مثل اینکه:
آیا حکومت میتواند زنان را بر حجاب ملزم کند؟ برای پاسخ به این سوال ما نمیتوانیم فقط از مبانی و کلیات استفاده کنیم؛ لذا در اینجا برای پاسخ به این مسئلهی فقهی میبایست سطحمان را از سطح علمآموزی فراتر ببریم که همان مهارت است.
3⃣ شناخت
شناخت قله و اوج آن دانش است.
از سطح مهارت که یک سطح بالاتر برویم میشود شناخت، اگر در سطح مهارت چندین سال کار کنیم و با مسائل درگیر شویم و چندین مسئله را حل کنیم در سطح شناخت، صاحبنظر شده و به توانمندی نظریهپردازی نائل میآیم، وقتی به این مرحله رسیدیم میتوانیم برای خود اتخاذ مبنا کنیم. چنین فردی میتواند مبانیَش را بیاورد برای کسانی که در مرحلهی علم آموزی (کارشناسی) هستند به عنوان مبانی مورد استفاده قرار گیرد. چون فرد در آن علم به اجتهاد رسیده و خودش نظر میدهد و استدلال میکند. مثلا مبانی و کلیات در عقائد عبارتند از: توحید، نبوت، معاد.
مهارت در عقائد درگیر شدن با مسائل توحید است مثلا در مبحث توحید اگر یکی از توحید ها، توحید وجودی باشد پس وجود ما چیست؟ آیا وجود ما همان وجود خداست؟ آیا وجود ما منفک از وجود خداست؟ ترکیب اجزاء اینجا چی میشه؟
شناخت در مبحث عقائد :مثلا میگویم: «من در توحید به این نتیجه رسیدم و نظرم این است که توحید، اخلاص است چون کسی موحد است که در کل شبانهروز اخلاص دارد یعنی تمام رفتار و واکنش او برای خدا باشد.»
اصلا شاید تاکنون هیچ متکلمی به چنین عقیدهای اعتقاد نداشته باشد ولی منِ نوعی چون صاحبنظر هستم چنین اعتقادی را مطرح میکنم.
🌐آغاز مبحث
در ویرایش نیز دقیقا همین مباحث را داریم.
1) مرحلهی علمآموزیِ ویرایش با یکسری مبانی، اصول، کلیات و احکام آشنا میشویم که در آن دو مبحث مطرح میگردد.
الف) ویرایش زبانی یا محتوائی
نظیر کليشه را باید کشت، گرتهبرداری را باید رفع کرد.
ب) ویرایش صوری یا شکلی
مثال: قبل و بعد از قید، کاما میآوریم.
2) اما در مرحلهی مهارت در مبحث ویرایش به سطحی از مهارت و دانش میرسیم که به آن میگوئیم:
سطحِ تشخیصِ مصادیق، مثلا در مبحث ویرایش مبحثی داریم بنام کلیشه، لذا در سطح علم آموزی با کلیشه آشنا میشویم و در سطح مهارت تشخيص میدهیم آیا این عبارت کلیشه هست یا نیست.
3) مرحلهی شناخت در ویرایش را، شَمادیبانه گوئیم. یعنی فرد آنقدر در مرحلهی مهارت رشد یافته که مهارت او به شَم ادیبانه رسیده است. مثلا آقای مجتبی مینوی، آقای اسلامی نَدوشَن یا آقای عبدالحسین زرین کوب یا آقای شفیعی کدکنی یا آقای محمد اسفندیاری یا دکتر باطنی وقتی عبارتی را میگویند آن دلیل، مبنا و ملاک برای افرادی قرار میگیرد که در دو سطح پائینترند. زیرا اینها اتخاذ مبنا کردهاند.
مثلا میتوانند حکم گرتهبرداری را رفع کن را نیز تغییر دهند و بگویند گرتهبرداری را رفع نکن
♻️نتیجه اینکه:
ویراستاری همچون تمام علوم سه مرحله دارد و ما اکنون در مرحلهی علم آموزی هستیم.
تلخیص تدریس استاد کاظمی
✍ تنظیم کننده مرضیه رمضان قاسم
#اصول_ویراستاری
#مثلث_علم
#علمآموزی
#پست_1
@ramezan_ghasem110