eitaa logo
مرضیه‌ رمضان‌قاسم (ضیافت قلم)
646 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
111 فایل
🌻بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام ارشد تفسیر و کلام، مداح، سخنران مبلغ‌ پاسخگوی‌شبهات،داستانک‌ دلنوشته و یادداشت‌نویس تلاشم در جهش‌تولید جهت‌فرمانبرداری از امر رهبرم منتظرامام زمانم هس تم پل‌ارتباطی‌جهت‌ارتقاءکانال⬇ @M_Rghasem110
مشاهده در ایتا
دانلود
نوبت ۳۴ در کُل، سلوک ما نویسندگان با نانویسندگان بسیار متفاوت است‌ چون ما هر آنچه ببینیم و بشنویم را آنقدر با سنباده‌‌ی تفکر زیر و رو می‌کنیم تا ببنیم در چه قالبی باید بریزیم؛ آیا این رویداد برای داستانک مناسب است؟ یا برای یادداشت؟ یا دلنوشته؟ ووو به همین جهت وقتی در اماکن عمومی در کنار افراد ناشناس قرار بگیریم سکوت می‌کنیم و سیستم پخش‌ را خاموش کرده و سیستم ضبط وجودمان را روشن می‌کنیم؛ چندی قبل گذرم به بیمارستان عیسی‌بن‌مریم خورد پشت درِ مطب ایده‌ای به ذهنم رسید به سرعت دست بُردم تا آن ایده‌ام را ثبت کنم ناگهان خانم بغل دستی، سوالی در مورد شماره‌ی نوبتم، مبلغ ویزیت و... پرسید؛ "پرسش" ایشان همان و "پرش" ایده همان؛ هوش از سرم پرید و بدون توجه به چانه‌زنی‌ بیماران سر نوبت، به ذهنم رجوع و حسابی التماسش کردم تا درخواست ویدئو چک‌ام برای بازبینی ایده را بپذیرد، بالاخره پذیرفت و من موفق به بازیافت ایده‌‌ شدم، از روی صندلی برخاستم و پشت درِ مطب ایستادم بیماران ریختند سرم که خانم نوبت‌‌تان چند است گفتم ۳۴ آنها نچ نچی کردند و گفتند پس کجا بودی ۳۵ رفت داخل، ۳۵ که از مطب بیرون آمد یکی از بیماران به او گفت: نوبت ۳۴ همین جا روی صندلی نشسته بوده و شما نوبتش را گرفتید، شماره‌ی ۳۵ با ژست نقص و شرم گرفته‌ای گفت: حلال کنید، نوبت‌تان که خوانده شد حواس‌تان نبود سر نوبت‌تان بیائید و من چون حالم خیلی بد بود از خداخواسته زودتر از شما رفتم داخل، به ایشان اشکالی ندارد گفتم و با خود نجوا کردم "فدایِ سرِ ایده‌ام" 🖊مرضیه رمضان‌قاسم بنت‌العلی 🌍https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef ╰┈➤Ⓜ️