eitaa logo
مرضیه‌ رمضان‌قاسم (ضیافت قلم)
635 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
111 فایل
🌻بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام ارشد تفسیر و کلام، مداح، سخنران مبلغ‌ پاسخگوی‌شبهات،داستانک‌ دلنوشته و یادداشت‌نویس تلاشم در جهش‌تولید جهت‌فرمانبرداری از امر رهبرم منتظرامام زمانم هس تم پل‌ارتباطی‌جهت‌ارتقاءکانال⬇ @M_Rghasem110
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر پرماجرا از آنجایی که پیامبر عزیزمان فرمودند: اطلبوا العلم ولو بالصین امروز به همراه خانم‌ها حبیب‌اللهی‌یان و رمضان‌قاسم که یکی دکترای تفسير، دیگری دکترای کلام اسلامی خوانده‌‌اند؛ به نشستی علمی در حومه‌ی اصفهان رفتیم؛ از قضا هنگام صرف ناهار در کنار خانمی که در حال تحصیل رشته‌ی تفسیر تطبیقی هستند قرار گرفتیم؛ آن دو تفسیری از خوبی‌های رشته‌ی تفسیر می‌گفتند و خواهر کلامی بنده، از شیرینی کلام و بنده که تلفیقی از تفسیر و کلام هستم گاه از تفسیری‌ها حمایت و گاه آنها را به چالش می‌کشیدم، در این حین کارشناس ارشد تفسیر فامیل بنده را پرسید؛ بنده گفتم حبیب‌اللهی‌ قاسم، ایشان تا دیدند فامیل بنده تلفیقی از حبیب‌اللهی‌یان و رمضان‌قاسم است پرسیدند: شماها خواهر هستید؟ گفتم با یکی خواهر نَسَبی هستم و با دیگری خواهر سببی، بنده خدا هاج و واج ماند و پرسید: نسبی را فهمیدم اما سببی از چه سبب؟ خواهرم گفتند: به سبب علوم دینی. آن بنده‌ی خدا گفت: چه جالب تابحال هر چه احکام خوانده‌ام چنین نسبتی نشنیده بودم، حقا که کلام بر تفسیر مقدم است؛ زیرا فقط یک کلامی می‌تواند چنین پاسخ جالبی بدهد آری به قول خانم دکتر حبیب‌اللهی‌یان: دوست خوب از خویشاوند به انسان نزدیک‌تر است. اما از بحث اصلی دور نشویم، اگر بخواهم رهاورد نشست علمی امروز را در یک جمله تقدیم شما کنم اینکه: با آموزش تکنولوژی و فناوری‌‌های نوین روز، پول‌مان را خرج و عمرمان را ذخیره کنیم. سروده‌‌ی امروزم👇 ‌اول برو به روستا، تا که بشی یه اوستا بعد‌ برو اینستا، تا نَگی واحسرتا 🪶مرضیه رمضان‌قاسم ╔   ☕️🖊๑‌ ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
افسوسِ افوس ✍ مرضیه رمضان‌قاسم🌱 نصف جهان شهری‌ست که هر جهانگردی در آرزوی دیدار جمال اوست. اگر از من بپرسی اهل کجایی؟ خواهم گفت اهل بهشت‌ثانی، روزگارم عالی‌. چند روز اخیر در یکی از زیباترین غرفه‌های محل ولادتم بنام افوس، مهمان اهالی خون‌گرم و مهربانش بودیم. هوایش پاک، روزهایش خنک و بدون نیاز به سیستم سرمایشی، شب‌‌هنگام آسمان‌ سفره‌ی دلش را باز، ماه مادرانه میزبانی و همه‌ی ستاره‌ها را یک‌جا روانه‌ی کاسه‌ی دستان‌تان‌مان می‌کرد، تا دیگر نیازی به دراز کردن دستانت به سمت لقمه‌‌های ستاره نباشد. از شهر افوس که به قصد شهر گنبد‌های فیروزه‌ای بیرون می‌زنی، مسیر را مستقیم طی می‌کنی، حوالی کوه‌سرخ، که رسیدی می‌پیچی سمت چپ هم‌جهت اصفهان، اینجا دیگر باورت می‌شود از قصر زیبای بهشتی به حیاط بهشت، رانده شده‌ای، افسوس می‌خوری؛ سال‌های قبل هنگام عبور از گذرگاه کوه‌سرخ _که قبل‌‌تر نام تونل سر باز بر آن گذاشته بودم_ می‌رسیدیم، غم فراق افوس از سر می‌پرید؛ اما حالا به آنجا که می‌رسیم دل‌و‌دماغ از دست داده و داغ دل تازه می‌گردد، پریشان می‌شوم، گویی یک گرسنه‌ی بی‌رحم کوه سرخ مرا گاز گرفته باشد؛ متوسل می‌شوم به هنر حواس‌گردانی، سَرکی در تک تک غرفه‌‌های مسیر می‌کشم اما هیچ‌کدام‌شان شهر افوس نمی‌شود؛ حالا که دارم این جملات را می‌نگارم در ایوان بهشت‌ثانی نشسته‌ام، چشم دوخته‌‌ام سمت آسمان تا یک شب دیگر، شام را در زیر نور مهتاب تابناک و طبیعت پاک شهر افوس میل کنم. ╔   ☕️🖊๑‌ ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110