eitaa logo
رنگ خدا
71.5هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
6.8هزار ویدیو
83 فایل
✳️برای رزرو تبلیغات در مجموعه اَسرا بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2186347655C6187e57a27 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/aB6V.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷آیت الله تقـــــوایی: در #مخالفت‌نفس نگویید این کار کوچک است اگر می توتید حتــما جــلوی آن را بگیرید. دنبال #حــرام به هیچ وجه نروید شـیطان از یک دریجه کوچک وارد مـیشود ولی کارهای بــزرگ انجام می دهـــــد. 🌈 @range_khodaa
برکت و روزی: 💠 🔹 امام حسن(علیه السلام): نه پاکدامنی، روزی را کم و نه حرص زدن، آن را زیاد می کند. روزی قسمت شده است و حرص زیادی، تنها باعث مبتلا شدن به می شود. 🌟 لَیْسَتِ العِفَّةُ بِدافِعَةٍ رِزْقا وَ لاَ الْحِرْصُ بِجالِبٍ فَضْلاً فَاِنَّ الرِّزْقَ مَقْسومٌ وَ اسْتِعْمالُ الْحِرْصِ اسْتِعْمالُ الْمَآثِمِ. 📚 تحف العقول/ص234 ✍🏼 انسان باید تلاش خود را برای بدست آوردن داشته باشد ولی نباید در این راه حرص بزند و مدام به فکر بدست آوردن مال و ثروت زیاد باشد که او را به و می کشاند. 🌈 @range_khodaa
▬📝 ﷽▬ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 شش نکته درباره 👥 با نامحرم🧕 1⃣👈 با نامحرم به غیر ضرورت مکروه است، خصوصا اگر مخاطب جوان🧕 باشد. 2⃣👈 🗣کردن با هرکسی درباره هر چیزی از روی شهوت ولذت جایز نیست مگر همسر.💏 3⃣👈گفتگو👥 بانامحرم با شرایط زیر جایز است. ⛔️به قصد لذت وریبه نباشد. ⛔️با صحبت کردن به گناه آلوده نشوند. ⛔️خوف افتنان(به فساد افتادن)نباشد ⛔️خانم ها🧕 هنگام صحبت کردن 🗣صدای خود را نازک ولطیف نکنند. 4⃣👈اگر مردی🧔 بداند چنانچه با 👩 صحبت کند به گناه ⛔️خواهد افتاد نباید با اوصحبت کند، خواه زن🧕 به گونه ای صحبت کند که مرد را به گناه بیندازد یا درباره مطلبی صحبت کند که مرد به گناه بیفتد. 5⃣👈اگر مردی به قصد به انداختن نامحرمی 👩 با او 🗣 کند حرام است. 6⃣👈رد وبدل کردن سخنان از طریق تلفن ☎️ موبایل📱 بلوتوث اینترنت و ...به هر نگیزه ای است. 📗 : ۱. العروه الوثقی ج۲ نکاح با استفاده از مساله ۲۹ ۲. استفتائات امام ج ۳ س ۵۲ ۳. اجوبه الاستفتائات س ۱۱۴ ۴. استفتائات جدید محسن محمودی ج ۲ ص۳۳ ۵. احکام دو دقیقه ای محموداکبری ج ۳ ص ۵۰ 🌈 @range_khodaa
🌹آیت الله : 👌«هرگز خيال نکنيد که از راه کسی ميتواند به مقصد برسد.حرام راه نيست، اصلاً حرام را حرام گفتند، برای اينکه انسان را از محروم می کند.» 📚منبع: مشاهده منبع ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🌈 @range_khodaa
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت هشتم : والیبال تک نفره ✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸بازوان قوي #ابراه
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت نهم : شرطبندی ✔️راوی : مهدی فریدوند ، سعید صالح تاش 🔸تقريباً سال 1354 بود. صبح يک روز جمعه مشغول بازي بوديم. سه نفرغريبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه هاي غرب تهرانيم، ابراهيم کيه!؟ بعد گفتند: بيا بازي سر 200 تومان. دقايقي بعد بازي شروع شد. تک و آنها سه نفر بودند، ولي به ابراهيم باختند. 🔸همان روز به يكي از محله هاي جنوب شهر رفتيم. سر 700 تومان شرط بستيم. بازي خوبي بود و خيلي سريع برديم. موقع پرداخت پول، ابراهيم فهميد آنها مشغول گرفتن هستند تا پول ما را جور كنند. 🔸يكدفعه ابراهيم گفت :آقا يكي بياد تكي با من بازي كنه. اگه شد ما پول نميگيريم. يكي از آنها جلو آمد و شروع به بازي كرد. ابراهيم خيلي ضعيف بازي كرد. آنقدر ضعيف كه حريفش برنده شد! 🔸همه آنها خوشحال از آنجا رفتند. من هم كه خيلي عصباني بودم به گفتم:آقا ابرام، چرا اينجوري بازي كردي؟! باتعجب نگاهم كرد وگفت: ميخواستم ضايع نشن! همه اينها روي هم صد تومن تو جيبشون نبود! 🔸هفته بعد دوباره همان بچه هاي غرب تهران با دو نفر ديگر از دوستانشان آمدند. آنها پنج نفره با سر 500 تومان بازيکردند. ابراهيم پاچه هاي شلوارش را بالا زد و با پاي برهنه بازي ميکرد. آنچنان به توپ ضربه ميزد که هيچکس نميتوانست آن را جمع کند! 🔸آن روز هم ابراهيم با اختلاف زياد برنده شد. شب با ابراهيم رفته بوديم مسجد. بعد از ، حاج آقا احکام ميگفت. تا اينكه از شرط بندي و پول صحبت کرد و گفت: پيامبر ميفرمايد: «هر کس پولي را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت از دست ميدهد .» و نيز فرمود هاند: «کسي که لقمه اي از حرام بخورد نماز چهل شب و دعاي چهل روز او پذيرفته نميشود .» 🔸ابراهيم با تعجب به صحبتها گوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش حاج آقا وگفت: من امروز سر واليبال 500 تومان تو شرط بندي برنده شدم. بعد هم ماجرا را تعريف کرد و گفت: البته اين پول را به يك خانواده بخشيدم! حاج آقا هم گفت: از اين به بعد مواظب باش ، بکن اما شرط بندي نکن. 🔸هفته بعد دوباره همان افراد آمدند. اين دفعه با چند يار قويتر، بعدگفتند: اين دفعه بازي سر هزارتومان! ابراهيم گفت: من بازي ميکنم اما شرط بندي نميکنم. آنها هم شروع کردند به مسخره کردن و تحريک کردن و گفتند: ترسيده، ميدونه ميبازه. يکي ديگه گفت: پول نداره و... 🔸ابراهيم برگشت وگفت: شرط بندي حرومه، من هم اگه ميدونستم هفته هاي قبل با شما بازي نميکردم، پول شما رو هم دادم به ، اگر دوست داريد، بدون شرط بندي بازي ميکنيم. که البته بعد از کلي حرف و سخن و مسخره کردن بازي انجام نشد. ٭٭٭ 🔸دوستش می گفت: با اينكه بعد از آن ابراهيم به ما بسيار توصيه كرد كه شر طبندي نكنيد. اما يكبار با بچه هاي محله نازي آباد بازي كرديم و مبلغ سنگيني را باختيم! آخرای بازي بود كه آمد. به خاطر شرط بندي خيلي از دست ما عصباني شد. 🔸از طرفي ما چنين مبلغي نداشتيم كه پرداخت كنيم. وقتي بازي تمام شد ابراهيم جلو آمد وتوپ را گرفت. بعدگفت: كسي هست بياد تك به تك بزنيم؟از بچه هاي نازي آباد كسي بود به نام ح.ق كه عضو تيم ملي وكاپيتان تيم برق بود. با خاصي جلو آمد وگفت: سَرچي!؟ ابراهيم گفت: اگه باختي از اين بچه ها پول نگيري. او هم قبول كرد. 🔸ابراهيم به قدري خوب بازي كرد كه همه ما تعجب كرديم. او با اختلاف زياد حريفش را شكست داد. اما بعد ازآن حسابي با ما دعوا كرد! ابراهيم به جز واليبال در بسياري از رشته هاي ورزشي داشت. در کوهنوردي يک کامل بود. تقريباً از سه سال قبل از پيروزي انقلاب تا ايام انقلاب هر هفته صبحهاي جمعه با چندنفر از بچه هاي زورخانه ميرفتند تجريش. نماز صبح را در صالح ميخواندند، بعد هم به حالت دويدن از کوه بالا ميرفتند. آنجا صبحانه ميخوردند و برميگشتند. 🔸فراموش نميكنم. ابراهيم مشغول تمرينات كشتي بود و ميخواست پاهايش را قوي كند. از ميدان دربند يكي از بچه ها را روي كول خود گذاشت و تا نزديك آبشار دوقلو بالا برد! اين کوهنوردي در منطقه دربند و کولکچال تا ايام پيروزي انقلاب هر هفته ادامه داشت. ابراهيم را هم خيلي خوب بازي ميكرد. در پينگ پنگ هم استاد بود و با دو دست و دو تا راكت بازي ميكرد وكسي حريفش نبود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🔻@range_khodaa🔻
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت پانزدهم : حوزه حاج آقا مجتهدي ✔️راوی : ايرج گرائي 🔸سالهاي آخر، قبل از #
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت شانزدهم : پيوند الهي ✔️راوی : رضا هادي 🔸عصر يکي از روزها بود. از سر کار به خانه مي آمد. وقتي واردکوچه شد براي يك لحظه نگاهش به پسر همسايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهيم را ديد بلافاصله از خداحافظي کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيفتد. 🔸چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شد. اين بار تا ميخواست از دختر خداحافظي کند، متوجه شد که ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست. دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت. ابراهيم شروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود. اما ابراهيم مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانواد هات رو کامل ميشناسم، تو اگه واقعاً اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که... 🔸جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ... ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشغول کار هستي، من امشب تو با پدرت صحبت ميکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر کني، ديگه چي ميخواي؟ جوان که سرش را پائين انداخته بود خيلي خجالت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلي عصباني ميشه. ابراهيم جواب داد: پدرت با من، حاجي رو من ميشناسم، آدم منطقي وخوبيه. جوان هم گفت: نميدونم چي بگم ، هر چي شما بگي. بعد هم خداحافظي کرد و رفت. 🔸شب بعد از ، ابراهيم در مسجد با پدرآن جوان شروع به صحبت کرد. اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسي شرايط ازدواج را داشته باشد و مناسبي پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد. و حالا اين بزرگترها هستند که بايد جوا نها را در اين زمينه کمک کنند. حاجي حر فهاي ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتي حرف از پسرش زده شد اخمهايش رفت تو هم! ابراهيم پرسيد: حاجي اگه پسرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟ حاجي بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه! فرداي آن روز مادر ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد... 🔸يک ماه از آن قضيه گذشت، ابراهيم وقتي از بازار برميگشت شب بود. آخر کوچه چراغاني شده بود. لبخند بر لبان ابراهيم نقش بست. رضايت، بخاطر اينکه يک دوستي شيطاني را به يک پيوند الهي تبديل کرده. اين ازدواج هنوز هم پا برجاست و اين زوج زندگيشان را مديون برخورد خوب ابراهيم با اين ماجرا ميدانند 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🔻@range_khodaa🔻
پیامبر (صلی الله علیه و سلم ) می فرمایند : «هر كس با سوگند دروغ مال مسلمانی را بخورد، خدا دوزخ را برایش حتمی و بهشت را بر او خواهد کرد! گفتند: حتی اگر اندک باشد؟! فرمود: حتی در حد یک مسواک چوبی!» 🔻@range_khodaa🔻
📷 دوبرابر کارهای خیر در ماه های 🔻@range_khodaa🔻
💠 🔸 امام صادق (علیه السلام): ثروت‌ها از آن خداست و او آنها را نزد خلق امانت نهاده است و به آنها دستور داده است که در خوردنی ها، نوشیدنی ها و پوشیدنی ها جانب اقتصاد و میانه روی را فراموش نکنند و مازاد بر هزینه های خویش را به فقرا و تنگدستان ببخشند(خمس و زکات بدهد). پس اگر کسی از این دستورات تجاوز کند آنچه می خورد است. 📚 بحارالانوار/ج103/ص16 🔻@range_khodaa🔻
سیلی به صورت مجتهدی زده شد آیت الله محمد تقی بافقی از علما و مجتهدین قم بود. ایشان در حمام مشاهده کردند که ریشش را می تراشد، فرمودند :((آقا ریشتان را نتراشید، است)) سرهنگ (زمان طاغوت) خشمگین شد یک کشیده زد توی صورت این عالم ربانی. حاج شیخ بدون تامل طرف دیگر صورت را آورد و گفت:یک هم این طرف صورتم بزن ولی دیگر ریشت را نتراشید. سرهنگ از اخلاق و استقامت ایشان متعجب شده و از سوال کرد این شخص کیست؟ دلاک گفت:او ایت الله بافقی است. سرهنگ از ایشان عذر خواهی کرد. وتا آخر عمر ریش نتراشید و از مریدان مرحوم بافقی گردید. 🏴@range_khodaa🏴
11.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠
 مکتب جاوید

🔹 فرمود هیچ حکمی از احکام شریعت نیست «إلی یوم القیامة»، الا اینکه ما گفتیم؛ یعنی را گفتیم، را گفتیم، را گفتیم، را گفتیم و از آن طرف هم دین «إلی یوم القیامة» هست... . 🎤آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی 🔻@range_khodaa🔻
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از اینستاگرام فاصله بگیرید، همه چیز رو متلاشی می‌کنه… من در خانه‌ام اینستاگرام را اعلام کرده‌ام… استاد عزیزی 🎙 🔻@range_khodaa🔻