💜"پند لقمان حکیم به فرزند"💜
ای جان فرزند؛
هزار حکمت آموختم که از آن،
چهارصد حکمت انتخاب کردم و از آن چهارصد، هشت کلمه برگزیدم که جامع کلمات است؛
دو چیز را هرگز فراموش مکن؛
"خدا" و "مرگ" را.
دو چیز را همیشه فراموش کن؛
"هنگامی که به کسی خوبی کردی"
"زمانی که از کسی بدی دیدی"
و هر گاه به مجلسی وارد شدی "زبان نگه دار"
اگر به سفره ای وارد شدی "شکم نگه دار"
وقتی وارد خانه ایی شدی "چشم نگه دار"
و زمانی که برای نماز ایستادی "دل نگه دار"
@ranggarang
💠❤️💠
🌟حضرت محمد(ص):
💎سه نفر هستند که هنگام دیدار با خدا
از هر دری که بخواهند وارد بهشت میشوند:
1⃣کسی که خوش اخلاق باشد.
2⃣ کسی که هم در خلوت هم در حضور مردم
از خدا بترسد.
3⃣کسی که جر و بحث را رها کند،
حتی اگر حق با او باشد.
📚 اصول کافی'ج۲'ص ۳۰۰
@ranggarang
﷽
حضرت علی علیه السلام فرمودند:
بدانید که بین حق و باطل، بیش از چهار انگشت، فاصله نیست.
باطل آن است که بگوئی شنیدم، و حق آنست که بگوئی دیدم
نهجالبلاغه، خطبه۱۴۱
@ranggarang
#سرگذشت_ارواح در عالم برزخ
(قسمت بیست و یکم
🔥گناه همچنان وسط راه ایستاده بود و رفتار ما را زیر نظر داشت.
✅ در همین وقت فرشته ی فریاد رس پرواز کنان ظاهر گردید و سلامی کرد و یک شمشیر،یک لباس زره مانند،یک سپر و یک خنجر به نیک سپرد و رفت.
⚡️از دیدن این منظره گناه کمی جا خورد و ترس در چهره زشتش آشکار گردید،
با خوشحالی رو به نیک کردم و گفتم: وسایل من بیشتر از گناه است.
✨راستی اینها نتیجه ی کدام اعمال من هستند؟
نیک در حالیکه شمشیر را در دستش تکان میداد گفت:
🗡 این شمشیر نتیجه ی راز و نیازها و دعاهای توست که در دنیا انجام دادی.
🍃سپس در حالیکه لباس را بر تن من میپوشاند گفت: این هم هم نشانه ی تقوای توست در دنیا، که البته ضخامت آن بستگی به درجه ی تقوای تو دارد.
🍀وقتی زره را پوشیدم شمشیر را به دست راستم داد و سپر را به دست دیگرم سپرد🛡 و گفت: این سپر هم نتیجه ی روزه گرفتن های تو در دنیا بوده..
🔶 و سپس در حالیکه با لبخند ملیحش به من قوت قلب میداد گفت: اصلا نهراس با یک ضربه او را از پای در خواهی آورد.
🔰سرم را به نشانه ی تایید تکان دادم و به سمت گناه حرکت کردم.
🔥 گناه شمشیر را بلند کرد و شروع کرد به رجز خواندن:
من به نمایندگی از شیطان و دنیا در برابر تو ایستاده ام تا تو را از پای در آورم.در همان لحظه سایه ی شمیر گناه را بالای سرم حس کردم و فورا سپر را روی سرم گرفتم.
🔸ضربه ی شمشیر چنان محکم بود که از سپر عبور کرد و دو دندانه آن سرم را زخمی کرد...
♻️در همین حال شمشیرم را بر پهلوی آن شیطان فرود آوردم و او در حالیکه فریاد زنان از من دور میشد، من مشغول رسیدگی به زخم سرم شدم که ناگهان فریاد نیک را شنیدم که فریاد زد:
مواظب باش از پشت سرت می اید....
⚠️بیدرنگ به عقب برگشتم و با یک ضربه ی شمشیر ضربه او را دفع و ضربه ی دیگری به پهلویش وارد کردم.
❎نبرد همچنان ادامه داشت. من ضربات بیشتری بر پیکر او وارد می آوردم و او نیز با یک ضربه غافلگیر کننده زره ام را پاره و بدنم را زخمی کرد. اما هنوز هم با تشویقهای نیک من برنده میدان بودم.
🔆هر از گاهی صدای نیک را میشنیدم: بهای بهشت،نابودی گناه است و من روحیه میگرفتم.
🌀لحظات میگذشت و گناه خسته و خسته تر میشد.تا اینکه وسط جاده افتاد.
رفتم تا ضربه ی آخر را بر فرقش بکوبم که نیک با خنجری که در دست داشت به من نزدیک شد و گفت: فقط با این میتوانی از شر او خلاص شوی وگرنه او نابود نمیشود.
❗️تازه فهمیدم که در میدان بدون خنجر بوده ام!
🌸نیک گفت: این خنجر نتیجه ی صلواتهایی است که در دنیا فرستاده ای. چون صلوات💫 این قدرت را دارد که گناه را به کلی نابود کند.
💥خود را به پیکر نیمه جان گناه رساندم و بلافاصله خنجر را در تنش فرو کردم و به سرعت فرار کردم.
بدنش بزرگ و بزرگتر شد تا با صدای مهیبی منفجر شد و به هزاران تیکه تقسیم شد..
💐صدای شادی نیک به هوا برخاست. با سرعت به طرفم آمد و مرا در اغوش کشید و صمیمانه تبریک گفت. من هم از شدت خوشحالی او را در آغوش گرفتم.
🌺نیک گفت: با نابود شدن گناه تمام زخمهای بدن من هم خوب شد و از این جا به بعد با شادی و نشاط بیشتری به تو کمک خواهم کرد.
🍃من بار دیگر از شدت خوشحالی نیک را محکم در آغوش کشیدم و تبریک گفتم.
سرانجام راه باز شد و ما به مسیر خود ادامه دادیم...
🍀در حالیکه فراموش کرده بودم که قول و قرارم با نیک برای رسیدن به بهشت این بود که هیچ زخم و آسیبی از گناه بر تنم بر جای نماند....
✍ادامه دارد..
@ranggarang
#نهج_البلاغه
📿وَتَلاَفِيکَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِکَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاکِکَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِکَ
🟤جبران آنچه بر اثر سکوت خود از دست داده اى آسان تر از جبران آن است که بر اثر سخن گفتن از دست رفته
✍اشاره به اينکه انسان اگر از گفتن چيزى خوددارى و صرف نظر کند و بعد بفهمد اين سکوت اشتباه بوده فورا مى تواند آن را تلافى و تدارک کند. در حالى که اگر سخنى بگويد و بعد بفهمد اين سخن اشتباه بوده و يا گفتنى نبوده است، بازگرداندن آن امکان پذير نيست; همانند آبى است که به روى زمين ريخته مى شود و جمع کردن آن عادتا غير ممکن است.
📘#نامه_31
@ranggarang
#نهج_البلاغه
▫️فَکَأَنْ قَدْ عَلِقَتْکُمْ مَخَالِبُ الْمَنِيَّةِ، وَانْقَطَعَتْ مِنْکُمْ عَلاَئِقُ الاُْمْنِيَّةِ، وَ دَهِمَتْکُمْ مُفْظِعَاتُ الاُْمُورِ، و السِّيَاقَةُ إِ لَى الْوِرْدِ الْمَوْرُودِ، فَـ «کُلُّ نَفْس مَعَهَا سَائِقٌ و شَهِيدٌ»: سَائِقٌ يَسُوقُهَا إِلَى مَحْشَرِهَا; وَ شَاهِدٌ يَشْهَدُ عَلَيْهَا بِعَمَلِهَا
🟤گويا مى بينم چنگال مرگ در پيکر شما فرو رفته، و علاقه و آرزوها از شما رخت بربسته، شدايد و سختى هاى مرگ و برزخ به شما روى آورده، و حرکت به سوى رستاخيز آغاز شده است و هر يک از شما وارد صحنه محشر مى شود، در حالى که همراه او «سائق» و «شاهدى» است: فرشته اى که او را به سوى محشر مى راند و شاهدى که بر اعمال او گواهى مى دهد.»
✍از آنجا که مرگ در انتظار همه انسان ها است و هيچ تاريخ و زمان مشخّصى براى آن وجود ندارد و هر لحظه ممکن است به سراغ انسان بيايد، امام(عليه السلام) آن را به صورت يک امر انجام شده، مطرح مى فرمايد و مى گويد: گويا مى بينم که در چنگال مرگ گرفتاريد. سکرات موت شما را در امواج وحشتناکش فرو برده و پيوندهاى شما با آرزوهايى که همچون خواب و خيال و سراب، در برابرتان قرار داشت، به کلّى قطع شده و در آستانه انتقال از اين دنيا، به جهان ديگر و سپس حضور در محشر، با دو مأمور الهى قرار گرفته ايد.
📘#خطبه_85
@ranggarang