🌸یک جمله زیبا از حضرت علی(ع)👌
نه سفیدی بیانگرزیبایی است..
ونه سیاهی نشانه زشتی..
کفن سفید اما ترساننده است..
وکعبه سیاه اما محبوب
و دوست داشنتی است...
انسان به اخلاقش هست
نه به مظهرش....
قبل ازاینکه سرت را بالا ببری
و نداشته هات را
به پیش خدا گلایه کنی...
نظری به پایین بینداز
و داشته هات را شاکر باش
انسان بزرگ نمیشود
جز به وسیله ی فكرش
شریف نمیشود
جز به واسطه ی رفتارش
و قابل احترام نمیگردد
جز به سبب اعمال نیكش....
🌸تقدیم به كسانی
🌸که شایسته ی احترامند...
@ranggarang
🌸اثار وقدرت #دعای دسته جمعی🌸
زن کشاورزی بیمار شد. کشاورز به سراغ مرد مقدسی رفت و از او خواست برای سلامتی زنش دعا کند. راهب دست به دعا برداشت و از خدا خواست همه ی بیماران را شفا بخشد. ناگهان کشاورز دعای او را قطع کرد و گفت:« صبر کنید. از شما خواستم برای زنم دعا کنید؛ اما شما برای همه ی مریض ها دعا می کنید.» راهب گفت:« برای زنت دعا می کنم.» کشاورز گفت:« اما برای همه دعا کردید. با این دعا، ممکن است حال همسایه ام که مریض است، خوب شود و من اصلا از او خوشم نمی آید.» راهب گفت:« تو چیزی از درمان نمی دانی. وقتی برای همه دعا می کنم، دعاهای خودم را با دعاهای هزاران نفر دیگری که همین الان برای بیماران خود دعا می کنند، متحد می کنم. وقتی این دعاها با هم متحد شوند، چنان نیرویی می یابند که تا درگاه خدا می رسند و سود آن نصیب همگان می شود. دعاهای جدا جدا و منفرد، نیروی چندانی ندارند و به جایی نمی رسند.»
@ranggarang
📗حکایتی بسیار زیبا و خواندنی📕
عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود میپرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابستهای، چگونه میخواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟
درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت...
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗به یاد داشته باشید
✨ارزش "قلب" به "عشق"
✨ارزش "سخن" به "صداقت"
✨ارزش "چشم" به "پاکی"
✨ارزش "دوست" به "وفاست"
✨و ارزش "تـو"ای دوست
💗به اندازه تمام دنیاست..
@ranggarang
🍂 امام سجاد(علیه السّلام) :
✍ آخرين سفارش حضرت خضر به حضرت موسى اين بود كه :
هرگز كسى را به سبب گناهش خوار نكن...
📒 الخصال ، صفحه 111
@ranggarang
امام علی سلام الله علیه:
عسل شفاى هر بيمارى اى است و هيچ بيمارى در آن نيست، بلغم را كم و قلب را جلا مى دهد...
📚مكارم الأخلاق ص 166
@ranggarang
#سه_دقیقه_تا_قیامت
(قسمت ۴)👇👇
🌸خداروشکر تا اینجا استقبال از این داستان به حدی بوده که فکرش رو هم نمیکردیم...
✨لازم به ذکره که بگم داستان اصلی کامل تر از این چیزیه که نوشته میشه،ما روزمرگی های داستان رو خلاصه کردیم و به جاش قسمتهایی که راوی داستان وارد عالم قیامت میشه رو بدون کم و کاست مینویسیم چون میدونیم برای همه جذاب و جالبه.
📝اما ادامه ماجرا:
🔍فهمیدم که منظور ایشان مرگ من و انتقال من به آن جهان است.
🔮مکثی کردم و پسرعمه اشاره کردم و گفتم:
من آرزوی شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟!
✅اما اصرارهای من بی فایده بود باید میرفتم.
دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم.
🍀 بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم لحظهای بعد خود را همراه این دو نفر در یک بیابان دیدم.
💥 زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را میدیدم.
🔰آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود.
♦️در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه با ما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم.
چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم
🔅 در وسط یک بیابان خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم. روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم.
🔥به اطراف نگاه کردم سمت چپ من در دوردست ها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های آتش بود.
حرارتش را از دور احساس میکردم.
🔺️به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود نسیم خنکی از آن سو احساس میکردم.
✨ به شخص پشت میز سلام کردم با ادب جواب داد.
منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد.
♻️ آن دو جوان که در کنار من بودند عکس العملی نشان ندادند.
اما همان جوان پشت میز، یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن کتاب اشاره کرد و گفت:
کتاب خودت هست بخوان امروز برای حسابرسی،هم اینکه خودت آن را ببینی کافی است.
🔰 چقدر این جمله آشنا بود.در یکی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: "اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا"
♦️نگاهی به اطراف کردم و کتاب را باز کردم:
☘بالای سمت چپ صفحه اول
با خط درشت نوشته شده بود:
۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز
🔆از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است.
شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید.
⚠️در ذهنم بود که این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری کمتر است، اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم.
🌸 قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود:
از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و...
♦️پرسیدم: اینها چیست؟
گفت اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام داده ای. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده است.
🔰 قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم،جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت نمازهایت خوب و مورد قبول است،برای همین وارد بقیه اعمال می شویم.
❤️ یاد حدیثی افتادم که پیامبر فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد نماز های پنجگانه است و اولین چیزی که از کارهای آنان به سوی خدا بالا می رود نماز های پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی می شود نماز های پنجگانه میباشد.
☘من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش میآمد که نماز صبحم قضا شود.
❎اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم قضا میشد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می دادم.
🌿 وقتی آن ملک؛ یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که معصومین علیه السلام فرمودند:
🌼 اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است.اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شود...
🌾خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند.
تازه فهمیدم که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره یعنی چی!
💥هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم آنها جدی جدی نوشته بودند.
ادامه دارد..
@ranggarang
⭕️تصویر مداح مشهور با قاب عکسی خاص در جشن پیروزی مقاومت در تهران
🔹حاج مهدی رسولی مداح مطرح کشور شب گذشته در جشن پیروزی مقاومت فلسطین شرکت کرد.
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویر منتسب به حمله حزبالله به مواضع اسرائیل
🔹حزبالله لبنان به ۳ موضع نظامی ارتش اسرائیل در مرز با فلسطین اشغالی حمله کرد.
@ranggarang
⭕️درسی برای علی اف و چند نفر دیگر
🔻آقای الهام علی اف!
🔻آقای اردوغان!
🔻آقای بن سلمان!
🔻آقایان شیخ نشین در بحرین!
🔹این واقعیت قدرت رژیم صهیونیستی، بدون بزک و گریم و فتوشاپ است.
🔹رژیمی که از حفاظت خود عاجز است، نمی تواند از دیگران دستگیری کند و اگر دست دوستی با دولتی بدهد، فقط برای اسباب گرفتاری برای آن دولت خواهد بود.
🔹حتی مقامات غربی هم اسرائیل را نکبت و مایه درد سر می دانند، ولو فاش نگویند.۱۷ آبان ۱۳۹۰ ، هنگامی که مکالمه خصوصی سارکوزی و اوباما در حاشیه نشست سران گروه ۲۰ لو رفت، جنجال بزرگی را بر پا کرد. آن دو تصور می کردند درِ گوشی حرف می زنند؛ در حالی میکروفون روشن بود!
🔹سارکوزی در این مکالمه گفته بود: "من دیگر نمیتوانم نتانیاهو را ببینم و تحملش را ندارم؛ او یک دروغگو است". و اوباما پاسخ داده بود: "از دستش خسته شدهای؟ من چه بگم که هر روز باید با او سر و کار داشته باشم؟".
🔹کسی که نزد مقامات غربی مزاحم و درد سر تلقی می شود، چگونه می تواند کمکی برای برخی سیاستمداران در منطقه باشد؟!
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️«وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»
👌 #نماهنگ بسیار زیبا
🎙رهبر معظم انقلاب
@ranggarang
مداحی آنلاین - جرعه جرعه تشنهی شهادتم - مجتبی رمضانی.mp3
5.91M
✌️ #طوفان_الاقصی🇵🇸🇮🇷
⏯ #حماسی #انقلابی
🍃سرنگونی رژیم آل یهود
🍃این همیشه بوده رسم آل علی
🎙 #مجتبی_رمضانی
@ranggarang