#شیطان_شناسی
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_پانزدهم🎬:
روز جمعه ای دیگر طلوع کرد و فاطمه و روح الله کمی آسوده تر از قبل،دعای ندبه را خواندند و فاطمه در تدارک نهار بود و بعد از آن هم قصد رفتن به تبریز را داشتند.
و روح الله در عالم خود فرو رفته بود، او به راستی دنیای دور خودش را خاکستری میدید، اصلا رنگ شاد و روح بخشی در این زندگی نمی دید و نمی توانست از احساساتش سخن بگوید و در همین حین گوشی اش شروع به زنگ خوردن کرد.
روح الله نگاهی به اسم روی صفحه انداخت، دلش نمی خواست جواب بدهد اما انگار اختیاری در کار نبود، انگشتش دکمه وصل را لمس کرد.
فاطمه که مشکوک شده بود چه کسی به روح الله زنگ زده، از داخل آشپزخانه، حرکات روح الله را زیر نظر داشت.
روح الله ابتدا آهسته صحبت می کرد بطوریکه که فاطمه متوجه حرف های او نمیشد، اما ناگهان روح الله مانند اسپند روی آتش از جا بلند شد و با صدای بلند که بیشتر به فریاد شبیه بود گفت: گفتم صبر کن...الان میام...دست نگه دار، میگمممم دست نگه دار..
فاطمه لیوان را پر آب کرد و همانطور به طرف اوپن آشپزخانه می آمد گفت: چی شده؟!
روح الله نفسش را محکم بیرون داد و گفت: شراره بود، زنگ زده منو تهدید میکنه، میگه خودم را میکشم...من نمی دونم اون از کجا تمام برنامه های منو میدونه، قشنگ میفهمید الان با هم میریم تبریز و میفهمید میخوام دادخواست طلاق بدم،روح الله سرش را به دو طرف تکان داد و ادامه داد: من نمی دونم چه طوری از ریز مسائل خبر دار میشه، دارم دیوونه میشم، منو گیج کرده، الانم توی ترمینال تهران بود، می خواد برای تبریز بلیط بگیره، میگفت اگر تا یک ساعت دیگه نیای میرم تبریز و به محض رسیدن اونجا ،میرم جلو اداره ات خودم را معرفی میکنم و بعدم همونجا خودم را آتیش میزنم..
لیوان آب از دست فاطمه سر خورد و با صدای شکستن لیوان، به خود آمد و با لکنت گفت: ا..ا..الان می خوای چکار کنی؟!
روح الله با عصبانیت شانه ای بالا انداخت وگفت: چکار میتونم بکنم؟! باید برم جلوی این لعنتی را بگیرم و با زدن این حرف به سمت اتاق حرکت کرد.
فاطمه روی صندلی آشپزخانه نشست، انگار بُعد زمان و مکان از دستش رفته بود، خیره به نقطه ای نامعلوم بود و با صدای گریه حسین به خود آمد و تازه متوجه شد، روح الله به سمت تهران رفته است...
ساعت به کندی می گذشت...فاطمه چشم از ساعت شماطه دار روی دیوار بر نمی داشت، انگار هر دقیقه اش یک ماه طول می کشید، نه دوست داشت و نه صلاح میدانست به روح الله زنگ بزند، فاطمه به روزهایی فکر میکرد که هر روزش خواستگاری درِ خانهٔ آنها را میزد، اما او سپرده بود به خدا و شهدا و ایوب مانندی از خدا طلب می کرد، درست یادش می آمد دقیقا شب همان روزی که فتانه زن بابای روح الله، زنگ زد برای خواستگاری، او خواب دیده بود که مقام معظم رهبری پیشاپیش جمعی که بیشتر به فرشته ها شبیه بودند به خانه آنها آمده و او را برای پسرش خواستگاری می کند و فاطمه سرشار ازشوق از خواب بیدار شد، آن روز بی قرارتر از همیشه به حوزه رفت و وقت ظهر در راه برگشت، برادرش را دید که با لبخندی موزیانه به طرفش می آید و بعد با دست، قلبی برایش فرستاد و گفت: برو خونه، خبرایی هست، انگار قراره عصر یه خانم بیاد برا خواستگاری خانم خانما...و فاطمه نمی دانست چگونه خود را به خانه برساند، باید پرواز میکرد...
دم دم غروب بود که صدای ماشین روح الله که از پشت پنجره اتاق به گوش فاطمه رسید نوید آمدن همسرش را میداد.
فاطمه به سرعت از جا بلند شد و خود را به هال رساند، همزمان با ورود فاطمه به هال، در ورودی باز شد و صورت خسته و قامت خمیده روح الله از پشت در پدیدار شد.
فاطمه هراسان جلو رفت و همانطور که کیف دست روح الله را میگرفت گفت: چی شد؟!
روح الله روی مبل کنار در نشست و گفت: چی میخواستی بشه؟! همه اش بدبختی...همه اش دربه دری...همه اش بیچارگی، شراره را توی ترمینال دیدم درحالیکه یه پوکه خالی قرص روانگردان داخل دستش بود و وانمود می کرد خودکشی کرده، تا وقتی میومدم درگیرش بودم و وقتی پرستار خیالم را راحت کرد که وضعش خوبه چیزیش نیست مرخصش کردم و یک راست هم اومدم قم...
فاطمه با ترس گفت: یعنی الان نمی خوای طلاقش بدی؟!
روح الله نگاه تندی به فاطمه کرد و گفت: نه طلاقش میدم البته با کمک تو..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️قلب قرآن سوره یاسین...
🍁اثرات مداومت به خواندن سوره یس...
🌿در صورت امکان هرروز ایه اخر سوره یس خوانده شود
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد عالی :
آثار #گناه چیه
@ranggarang
💠امام جواد علیه السلام می فرمایند:
🤲 نمازی که در آن سوره قدر خوانده شود با قبولی چند برابر به «علیین» یعنی عالیترین مقام بهشت می رسد.
📚منبع بحارالانوار
@ranggarang
10.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفیق شناسی دقیق از مولای علی❤️
حرف حق
▫️از مولا امیرالمومنین علی علیهالسلام
این کلیپ حتماااا ببنید و ارسال باشما ❤️
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تکسین دادن به روش اقا
یا مولا علی 👌👌
مُردن از شما آغاز نشده است!
به شما نیز پایان نخواهد یافت.
این دوستِ شما؛
وقتی زنده بود به #سفر میرفت.
اکنون بپندارید به یکی از سفرها رفته؛
و اگر او بازنگردد،
شما به سویش خواهید رفت...
_ امیرمومنان اینگونه تسلی میداد؛
نهجالبلاغه،حکمت۳۵۷
@ranggarang
بسم الله الرحمان الرحیم
❤رسول الله صلی الله علیه وآله:
🍃هرکه سوره لیل را ۱۵ مرتبه قبل خواب بخواند، در خوابش فقط آنچه از نیکیها دوست دارد، میبیند و هیچ بدی در خوابش نمیبیند.⚘
⚘مَنْ قَرَأَهَا قَبْلَ أَنْ یَنَامَ خَمْسَ عَشْرَهًَْ مَرَّهًًْ لَمْ یَرَ فِی مَنَامِهِ إِلَّا مَا یُحِبُّ مِنَ الْخَیْرِ وَ لَا یَرَی فِی مَنَامِهِ سُوءً.🍃
📚البرهان في تفسير القرآن ج ۵، ص ۶۷۵
@ranggarang