دوست داشتن را از دخترکی آموختم که در دفتر نقاشی اش عکس خورشید🌞 🌞 را سیاه کشیده بود،تا پدر کارگرش زیر آفتاب نسوزد.
🍀
@ranggarang
8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان چند نفر که از سفر به حرم امام رضا علیهالسلام جا موندن...
و دادن کاغذ حاجات امام رضا علیهالسلام...
@ranggarang
18.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌎 کاملأ واقعی!
جسد ۳ هزار ساله فرعون مصر که دانشمندان را مسلمان کرد!
فرعون جزو کسانیست که به خداوند کفر ورزیده و نامش در قرآن آمده است.
یکی از عوامل کفر ورزيدن فرعون خودبزرگ بینیاش مانع از اطاعت او شده بود.
دولت فرانسه برای تحقیقات در باره مومیاییها، از کشور مصر در اواخر سال ۱۹۸۰ تقاضای جسد مومیایی فرعون را کرده بود.
دانشمندی که تحقیق بر روی مومیایی را برعهده داشت پروفسور ماروس بوکائیله بود که بعدها مسلمان شد..
ادامه ماجرای عجیب ولی واقعی مومیایی فرعون مصر را از دست ندید و ببینید ....
@ranggarang
به جای اینکه
کفشتو با لباست ست کنی
حرفتو با عملت ست کن ...
👤الهی قمشه ای
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹کدوم نماز در قیامت بدردمون میخوره
🎙آیت الله #بهجت
@ranggarang
✍منم آن تشنه ی دانش....
🔹آداب سالک الی الله در مسیر لقاء الله
🔹روش معرفت و تطهیر نفس ناطقه انسانی
🔹 سیره حضرت علامه حسن حسنزاده آملی
و....
▪️طی منازل سلوک ذیل سخنان علامه ذوالفنون حضرت علامه حسن زاده آملی رفع الله درجاته
@ranggarang
❌مردم کوفه با امام حسین آزمایش نشدند، چون هنوز امام حسین به کوفه نرسیده بود و آنها هنوز حضرت را درک نکرده بودند‼️
بلکه آنها با نایب امام یعنی حضرت مسلم آزمایش شدند و چون در این آزمایش مردود شدند وقتی امام حسین رسید، مقابل او هم ایستادند.
ما در زمان غیبت با نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امتحان میشویم و وقتی حضرت آمد دیگر وقت امتحان نیست، بلکه اگر در اطاعت از نایبش امتحان پس داده باشیم یار او خواهیم بود انشاءالله. اما اگر نسبت به منویات نایبش کوتاهی کنیم در یاری از امام زمان هم کوتاهی خواهیم کرد.
لذا شهید سلیمانی فرمود: شرط عاقبتبهخیری ارتباط دلی و قلبی و حقیقی با امام خامنهای است. هر کس صدای نایب امام زمان را نشنود صدای امام زمان را نخواهد شنید.،،،جهاد تبیین، بصیرت افزایی ،امر به معروف ونهی از منکر واجب است.
@ranggarang
روایت «ابن بطوطه جهانگرد مراکشی سنّی» از حال و هوای حرم امام رضا (علیهالسلام) در قرن هفتم
✅ «... مشهد مکرّم امام رضا (علیهالسلام) قبههای بزرگ دارد. قبر امام در داخل زاویهای است با مدرسهای و مسجدی در کنار آن. این عمارتها همه با سبکی بسیار زیبا ساخته شده و دیوارهای آن کاشی است. روی قبر، ضریحی [صندوقی] چوبی قرار دارد که سطح آن را با صفحات نقره پوشانیدهاند. از سقف مقبره نیز قندیلهای نقره آویزان است. آستان درِ قبّه هم از نقره است و پردۀ ابریشم زردوزی بر در آویخته. داخل بقعه با فرشهای گوناگون مفروش گردیده. روبه روی قبر امام، قبر هارونالرشید واقع شده که، هنگامی که رافضیان [شیعیان] وارد بقعه میشوند، قبر هارون را به لگد میزنند و امام رضا (علیهالسلام) را سلام میکنند.»
📚منبع: سفرنامه ابن بطوطه / ترجمهی محمدعلی موحد / جلد ۱ / ص ۴۷۰
@ranggarang
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_سی_ودوم
رفتم پیش جلالی برگه مرخصی را گذاشتم روی میزش، هرچند که با اون شلوغی میز جایی برای برگه من نبود...
برگه را برداشت نگاهی کرد گفت: نمیشه مصاحبه را تمام کنید بعد برید مرخصی؟
گفتم: مجبورم کار مهمی پیش اومده
نفس عمیقی کشید و گفت: باشه چکار میشه کرد! از خبرنگارهای خوب ماهستید دیگه !
یه کم این پا و اون پا کردم سوالم رو بپرسم یانه؟ حالا که بحث مصاحبه شده دل زدم به دریا و گفتم: ببخشید آقای جلالی این دوتا آقایی که باهاشون جلسه داشتید، ما خونه ی این خانم دیدیمشون ارتباطی با روند مصاحبه دارن!
گردنش را کج کرد در حالی که با خودکارش بازی میکرد یه جور خاصی نگاهم کرد و گفت: درسته خبر نگارید و آفرین به دقتتون ولی دلیل نمیشه تو کار سر دبیرتون هم سرک بکشید!
بعد برگه را امضا کرد و داد سمت من...
از خجالت آب شدم، از اتاقش به سرعت اومدم بیرون...
لجم گرفته بود از حرفش پیش خودم گفتم: درسته سردبیری ولی بالاخره که معلوم میشه چی به چیه!
کاش زودتر این مصاحبه تموم میشد می فهمیدم کی به کیه! داشتم با خودم غر میزدم همین الان باید سر و کله این خواستگار پیدا بشه وسط همچین پروژه ایی در هر صورت کاریش نمی شد کرد...
رفتم داخل اتاق فرزانه هنوز داشت با سمیرا کَل کَل میکرد سر من! گفتم فرزانه تمومش کن هزار تا کار داریم...
جدیتم را که دید مشغول شد اومد ویس ها را بذاره، که مثل اجنه رکورد را از دستش گرفتم هم فرزانه هم سمیرا فقط با چشمهای سوال بر انگیز نگام کردن ! لبخندی زدم و گفتم فرزانه جان! جلالی! حسابداری! یادت رفته ؟
تیز گرفت چی میگم گفت: اوه راستی سمیرا چکار کردی با اون خواستگارت پسره بود شیرازیه !
سمیرا هم که از سوال فرزانه غم دلش تازه شد رفت تو فاز درد دل...
چشمک رضایتمندانه ایی به فرزانه زدم وهندزفری برداشتم و مشغول تایپ شدم...
بعد از یه روز کاری سخت شاید هم به قول فرزانه گیج کننده راهی خونه شدم...
توی مسیر چند تا مغازه برای دیدن روسری سر زدم وقتی روسری دلخواهم رو پیدا کردم توی آینه خودم را دیدم، یاد حرف خانوم مائده یکدفعه تنم را لرزوند!
اگه شب عروسی من تمام آرزوهام مثل پاتک روی سرم خراب بشه چی؟! اگه یه شوهری مثل شوهر خانم مائده نصیب من بشه چکار کنم؟
با صدای فروشنده که داشت می گفت: خانم چقدر رنگ یاسی بهتون میاد به خودم اومدم ! دوباره تصویر خانوم مائده تو ذهنم نقش بست با اون چشمهای مشکی زیباش و چهره ی معصومش !
اگر معصومیت من هم از دست رفت چی! اشک توی چشمام جمع شد به خودم نهیب زدم آخه این چه فکر احمقانه ایی تو میکنی هر کسی طبق روحیات خودش انتخاب میکنه ...
روسری را خریدم و اومدم بیرون ...
ولی انگار این افکار پریشون دست از سرم بر نمی داشت یه حسی شبیه ترس بهم می گفت بیا و بی خیال ازدواج و هر چی خواستگار شو...
ادامه دارد..
#سیده_زهرا_بهادر
@ranggarang
#افزایش_ظرفیت_روحی 70
🔸 همه ما باید به طور جدی فضای امتحان رو توی زندگیمون حس کنیم. البته باید احساس خوبی هم نسبت به امتحانی بودن همه چیز داشته باشیم.
☢️ واقعا اگه زندگی انسان بدون امتحان باشه خیلی تاریک و سرد خواهد شد و انگیزه انسان خیلی ضعیف میشه.
واقعا اگه کسی بلد نباشه که ...
ادامه دارد..
#تنها_مسیر_آرامش
@ranggarang