#رمان
ازسیمخاردارنفستعبورکن
#قسمت_38
راحیل🧕🏻
خانه که رسیدم، مامان بادیدنم با لبخند سلام کردو گفت:
–شام حاضره لباست رو عوض کن و بیا.
از این که زودتر از من سلام کرده بود با خجالت گفتم:
–گرسنه نیستم مامان جان.
لبخند مامان جمع شد.
–سعیده امده.
به اتاق رفتم دیدم سعیده و اسرا درحال پچ پچ کردن هستند، با دیدن من لبخند زورکی زدند و سلام کردند.
چادرم را از پشت دری اتاق آویزون کردم و گفتم:
–علیک السلام.
اسراگفت:
– من میرم کمک مامان.
سعیده هم تبسمی کردو گفت:
– چه خبر راحیلی؟
همانطور که مانتوام را آویزان می کردم گفتم:
–این ورا؟
ــ تو که جواب تلفن نمیدی امدم ببینم چه کردی؟
ــ چیو؟
چشمکی زدو گفت:
– عاشق خوش تیپ رو دیگه.
آهی کشیدم و گفتم:
–ردش کردم، تموم شد.
باتعجب گفت:
–باز دیونه بازی راه انداختی؟ برای چی آخه؟
از حرفش خنده ام گرفت و گفتم:
–دیونه ها که واسه کارهاشون دلیل ندارند.
ــ وای راحیل حیف بود، بعد لبخندی زدوباشیطنت ادامه داد:
–حداقل من رو بهش معرفی می کردی.
برس را برداشتم، همانطور که موهایم را بُرس می کشیدم گفتم:
– اتفاقا فکر کنم باهم خیلی تفاهم داشته باشید.
کنارم روی تخت نشست.
–بزار برات ببافم.
بعد آهی کشید.
– راحیل واقعا خیلی به هم میومدید آخه. تازه اون بی حجابی تو رو ببینه با این موهای خرمن، خر من، که سر به بیابون میزاره. فرق با حجاب و بی حجابت زمین تا آسمونه. شروع به بافتن موهایم کرد.
–یعنی اونم بی خیال شدو خیلی منطقی برخورد کرد؟
با حرفهایش بغض امد دوباره چسبید بیخ گلویم، به زور پایین فرستادمش و گفتم:
–بالاخره باید کنار بیاد دیگه.
اصلا میل به غذا نداشتم ولی باید می خوردم نباید تابلو بازی درمیاوردم. به زور چند قاشق خوردم و با شستن ظرف ها خودم را مشغول نشان دادم تا از نگاه های سنگین مامان نجات پیدا کنم.
موقع خواب به اصرار مامان سعیده روی تخت من خوابید و منم به اتاق مامان رفتم.
می دانستم مامان می خواهد حرف بزند. پس اعتراضی نکردم. مامان جایم را کنار خودش انداخت.
وقتی دراز کشیدیم گفت:
–فردا آخرین روزیه که میری پیش آقای معصومی، می خوای واسه پس فردا برنامه بزاریم بریم بیرون؟
آهی کشیدم.
– نه مامان حوصله ندارم.
مامان سرش را برگرداند به طرفم و گفت:
– اگه از رد کردن اون پسره پشیمونی هنوزم دیر نشده، می تونی...
ــ نه مامان چرا باید پشیمون باشم؟ بااین حرفم بغض تیرشدتوی گلویم واحساس خفگی کردم باید بیرون می ریختمش تانفس بکشم. اشکهایم باعث شدازمامان خجالت بکشم.
مامان سرم را در سینهاش فشرد، چه عطریست این عطرگل رازقی، هرجاکه استشمامش کنی بوی مادرمیدهد.
–می دونم، خیلی سخته، باید تحمل کنی دخترم. خودت خواستی.
ــ خودم خواستم چون کار درست اینه، ولی راهش رو نمی دونم مامان، چطوری تحمل کنم؟
مامان سرم رااز خودش جدا کرد.
– راهش اینه که نبینیش، وقتی به عشق پرو بال ندی کمکم با گذشت زمان فرو کش می کنه، حداقل اینقدر آزارت نمی ده.
عشق مثل یه جانور گرسنه می مونه، خوراکش ارتباط، اطمینان دادن های پی در پی به هم، وچشم به چشم هم دوختنه...
سعی کن هیچ کدوم رو انجام ندی.
تعجب زیادم باعث شد گریه ام بند بیاید، خیلی دلم می خواست از مامان بپرسم که آیا او هم عشق را تجربه کرده یانه؟ ولی حیا مانع شد، خیلی حرفه ایی حرف می زد.
ــ ولی مامان تا آخر ترم خیلی مونده ناخواسته هم رو می بینیم سر کلاس.
ــ خب برو ردیف اول بشین که جز استاد کسی رو نبینی، بعدشم چشم هات رو بیشتر کنترل کن. بعد از تموم شدن کلاس فوری برو بیرون که بهش مهلت حرف یا دیدار ندی. خودتم باید بیشتر از این مشغول کنی. مثلا میگم بریم بیرون چرا نمیای؟ اصلا میریم امام زاده، اونجا می تونی خودت رو سبک کنی، یا واسه خودت یه برنامه، کلاسی چیزی بزار...
ــ بلند شدم سر جام نشستم.
– می گم مامان کاش آقای معصومی نمی گفت اونجا دیگه نرم، آخه حداقل تا وقتی با ریحانه هستم سرم گرمه.
مامان هم بلند شد نشست.
– آخه اونجا رفتنتم درست نیست دخترم. همون بهتر که تموم شد.
به حالت اعتراض گفتم:
– ولی آقای معصومی اونطوری نیست، خیلی...
حرفم را قطع کردوگفت:
–می دونم ولی به هر حال نامحرمه، کار عاقلانه ایی نیست. اگر همون موقع قبل از این که باهاش قراردادببندی بهم می گفتی، نمیزاشتم بری اونجا کار کنی.
– به ریحانه عادت کردم، آخه چطوری نبینمش.
ــ خوب هفته ایی یک بار برو ببینش، ولی وقتی پدرش خونه نیست. وقتی بچه پیش عمشه. راحیل صبور باش.
ناخواسته یاد این شعر کرمانی افتادم.
"دوای درد جدایی کجا به صبر توان کرد
بیار شربت وصل ار طبیب درد فراقی"
دراز کشیدم و پتو را روی سرم کشیدم و به مادرم شب بخیر گفتم و سعی کردم بخوابم.
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁
@ranggarang
در ایـن شـب
زیبـای تابستانی
میسپارمتان بـه
اون کسی که تـو دیار
بی کسی بـین همه ی
دلواپسی ها مـونس
و همدممان اسـت
شبتون در پنـاه حق
بـه امیـد
فردایی پـراز بـهترینها
#شـب_خـوش
@ranggarang
﷽
✋🏼#سلامبه۱۴معصوم۱۴نـورِالهـی
🕋صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
| یـٰامَـوْلٰانـٰا یـٰارَسُـولَ ٱللّٰـهِ
🌸صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
| یـٰامَـوْلٰانـٰا یـٰااَمـیٖـرَٱلْـمُـؤمِـنـیٖـنِ
🌹صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکــِــ
یـٰامَـوْلٰاتَـنـٰا یـٰافـٰاطِـمَـةَ زَهْـرٰاءِ
☘️صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
┊یـٰامَـوْلٰانـَٱ ٱلْـمُـجْـتَـبـیٰ
🌸صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
| یـٰامَـوْلٰانـٰا یـٰااَبـٰاعَـبْـدِٱللّٰـهِ وَعَـلَـۍٱلْـاَرْوٰاحِ ٱݪّـَـتـیٖ حَـلّـَتْ بِـفِـنـٰائِـکَ
🌸صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
| یـٰامَـوْلٰانـٰا یـٰاسَـجّـٰادِ
☘️صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
┊یـٰامَـوْلٰانـَٱ ٱلْـبـٰاقِـرِ
☘️صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
┊یـٰامَـوْلٰانـَٱ ٱݪـصّـٰادِقِ
☘️صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
┊یـٰامَـوْلٰانـَٱ ٱلْـکـٰاظِـمِ
🌸صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
| یـٰامَـوْلٰانـٰا یـٰااَبـَٱٱلْـحَـسَـنِ ﻋَـﻠـیَّٖ بْـنَ ﻣُـﻮﺳَـۍٱݪــﺮِّضـٰا تَـحَـیّٖـَتِ وَٱݪــثَـنـٰاءِ
☘️صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
┊یـٰامَـوْلٰانـَٱ ٱلْـجَـوٰادِ
☘️صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
┊یـٰامَـوْلٰانـَٱ ٱلْـهـٰادیٖ
☘️صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
┊یـٰامَـوْلٰانـَٱ ٱلْـعَـسْـکَـریٖ
🍀صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ
┊یـٰاسَـیّـِدَنـٰا وَمَـوْلٰانـٰا اَیُّـهَـٱ ٱلْـقـٰائِـمُ ٱلْـمُـنْـتَـظَـرُٱلْـمَـهْـدیٖ
◽️اَلْـاَمـٰانُ اَلْـاَمـٰانُ اَلْـاَمـٰانُ
💎 اَدْرِکْـنـیٰ
💎 اَدْرِکْـنـیٰ
💎 اَدْرِکْـنـیٰ
✋🏼اَݪـسّـَلٰامُ عَـلَـیْـکُـمْ
✨یـٰااَهْـلِ ٱلْـبَـیْـتِ ٱݪــنُّـبُـوَةِ ﻭَﺭَحْـمَـةُٱللّٰـهِ ﻭَﺑَـﺮَکـٰاﺗُــهُۥ❀
⃟ ✧🌹 ⃟✧
#حدیث_روز
📣 امام حسین(ع):
هرگز سخن بيهوده مگوى؛ زيرا بيم گناه براى تو دارم و نيز هرگز سخن سودمند مگوى، مگر اين كه آن سخن به جا باشد.
🔸میزان الحکمه،جلد۱۰،صفحه۱۹
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 پای سخن خدا
آیا مردم پنداشتهاند همین که بگویند ایمان آوردیم رها میشوند و امتحان پس نمیدهند؟!
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید محمودرضا بیضایی:
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم.
@ranggarang
امام صادق عليه السلام :
بهترين چيزي كه انسان بعد از مردنش به جا مي گذارد سه چيز است
فرزند نيكوكاري كه برايش استغفار كند
رسم خوبي كه از آن پيروي كنند
صدقه جاريه (مثل وقف كه استمرار داشته باشد )
📚مجالس شيخ طوسي ص ٢٣٧
@ranggarang
🌸یک کشیش، خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی خانمان با لباسهای ژولیده در می آورد و روزی که قرار بوده اسمش به عنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزار نفری اعلام شود با همین قیافه به کلیسا می رود... خودش ماجرا را این طور
تعریف می کند:
نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم، به خیلی ها سلام کردم اما فقط ۳ نفر از این همه جمعیت جواب سلام من را دادند... به خیلی ها گفتم، گرسنه هستم اما هیچ کس حاضر نشد یک دلار به من کمک کند... سپس وقتی رفتم در ردیف جلو بنشینم، انتظامات کلیسا از من خواست که از آن جا بلند شوم و به عقب برگردم... به هر حال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش
جدید را اعلام می کند،
تمام کلیسا شروع به کف زدن می کنند
و این مرد ژولیده از جای خود بلند
می شود و با همین قیافه به جلوی کلیسا
دعوت می شود... مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت
خم می کنند، عده ای هم گریه می کنند
و این مرد سخنانش را با خواندن بخشی از انجیل آغاز می کند:
گرسنه بودم، غذا دادید... تشنه بودم، آب دادید... مریض بودم به عیادتم آمدید... خیلی ها به کلیسا می روند، اما شاگرد و پیرو راستین عیسی مسیح نیستند... خدا به دنبال جمعیت نیست،
خدا به دنبال دستیست که کمک می کند،
قلبی که محبت می کند،
چشمی که برای دیگران نگران است
و پایی که برای ناتوانان برداشته
می شود.
@ranggarang
👹شیطان می گوید👹
👈کسی که صدای اذان را می شنود و نماز نمی خواند پدرمن است🤯👹
👈کسی که اسراف می کند برادر من است😈
👈کسی که زودتر از امام به رکوع می رود پسر من است😈
👈خانمی که باآمدن مهمان اعصاب خرابی می کند مادر من است😈
👈خانمی که بدون حجاب می گردد خانم من است👱♀😈
👈کسی که بدون بسم الله غذا می خورد اولاد من است😈
👈 کسی که این حرفها را به دیگران برساند دشمن من است.👹
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سخنرانی زیبای شهید رجایی
در مورد #آزادی
🇮🇷✌️ اگر قرار شد نظام اسلامی باشد؛
تمام معیارها باید اسلامی باشد
#شهید_رجایی
@ranggarang
🔴مجری جلسه گفت:
اکنون دکتر رجایی
با شما سخن میگوید
پشت جایگاه که قرارگرفت
بعد از یاد نام خدا گفت:
عزیزان! اول بدانید که
#من_دکتر_نیستم 💚
#شهید_رجایی
@ranggarang
#عاشورا_
🔳 از عاشورا تا ظهور
قسمت سی و سوم
*🔴مکه؛ حماسهٔ جاودانهٔ حسینی؛ انقلابِ جهانیِ مهدوی*
✍️امام حسین نهضت خود را از مکه آغاز نمود؛ یعنی پس از خروج از مدینه، به مکه آمده – و در کنار بیت اللّه الحرام – از قیام خود به مردم خبر داده، آن گاه به سمت کوفه حرکت کردند.
امام مهدی نیز از مکه حرکت خواهد نمود؛ جهانیان را به بیعتِ با خود فرا خوانده، پس از مدتی به سمت کوفه رفته و آنجا را مقرّ حکومت قرار می دهد. در این باره امام باقر فرمودند: «حضرت مهدی، و سیصد و سیزده نفر از یارانش، از مکه بر خواهند خواست و ده ها نفر با او بیعت خواهند کرد.»
بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۲۵
ادامه دارد..
@ranggarang
#سیره_اخلاقی_امام_حسین_ع
⇦ مواردی از کیاست و تدبیر امام حسین علیه السلام
←← مورد سوم
سرزمین شام، اوایل خلافت عمر در سال ۱۴ هجری فتح شد. فرمانداری آن، نخست در اختیار یزید بن ابی سفیان بود و سپس در سال ۱۸ هجری به دست معاویة بن ابی سفیان سپرده شد که تا سال ۶۰ هجری حکومت کرد.
معاویه طبق اسناد معتبر اهل سنت، اعتقادی به اسلام نداشت.وپسر او یزید، بدتر از پدر، دشمن اسلام بود.
امام حسین (ع) برای ....
●ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۲۹.
○بررسی تاریخ عاشورا، ص۲۲۸.
●کامل بهایی، ص۳۰۲.
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#السلام_علیک_یا_اصحاب_الحسین_ع
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به کربلایی های اربعین حسینی امسال😍💐😍
#پیشنهاد_دانلود
@ranggarang
🌹شهید سروان پاسدار مجتبی نظری
از شهر قهدریجان
🌹و سرهنگ دوم پاسدار مختار مرشدی
از شهرستان فریدونشهر
که امروز در حادثه نشت گاز به شهادت رسیدند
🦋 یاد شهدا با #صلوات
@ranggarang
پنجشنبه است و ياد درگذشتگان
اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
التماس دعا
اسم پنجشنبه كه می آيد ناخودآگاه
ياد مسافران بهشتی میافتيم
با هدیه ای به زیبایی
فاتحه وصلوات یادی کنیم ازهمه ی آنها...
روحشون شاد
ویادشون گرامی...
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹💔 وصیتنامه کودک شهید غزهای که وصیت کرده حتماً وصیتنامهاش منتشر شود.
🩸وصیت من به شما:
▪️اگر در جنگ مُردم و رفتم و شهید شدم از حکام عرب نخواهم گذشت.
▪️حاکمانی که ما را خوار کردند.
▪️روزگار سختی را بدون آب و غذا سر کردیم،
▪️علیرغم سن کم، موهایم سفید شده است.
▪️خدا شما را نبخشد و از شما نگذرد.
▪️به نزد خدائی که خالق هفت آسمان است از شما شکایت میکنم.
▪️مرا ببخش مادر، تو را خیلی دوست دارم.
▪️از دوری من ناراحت و محزون نشوی.
▪️نامه من برای مردم مصر، یمن، اردن، الجزایر، لیبی، لبنان، تونس، سودان، سومالی و مالزی است.
🩸این امانتی از طرف من به شما:
▪️#غزه را به حال خود رها نکنید!
▪️غزه را فراموش نکنید!
▪️شما را سوگند میدهم و به شما وصیت میکنم.
▪️همهتان را دوست دارم،
🩸امانتی است بر گردن شما:
▪️ما را خوار نکنید.
▪️هرکس نامه مرا دید بر عهدهاش است که آن را منتشر کند.
▪️به اذن خدا من شهید هستم.
🦋 محمد عبدالقادر الحسینی
۲۰۲۴/۳/۲۵
@ranggarang