eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
10.3هزار ویدیو
24 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
*🔳 از عاشورا تا ظهور قسمت سی و نهم *🔴وقتی قرآن، روضه خوانی می کند…* ✍️سعد بن عبدالله میگه: با احمد بن اسحاق خدمت امام عسگری علیه السلام رسیدیم. سئوالاتی داشتم. امام فرمودند: از نور چشمم بپرس [و به حضرت مهدی اشاره نمودند] پس از چند سئوال، پرسیدم: مراد از تأویل «کهیعص» که در قرآن آمده – چیست؟ حضرت مهدی علیه السلام فرمودند: «کاف» اسم کربلا و «هاء» اشاره به هلاکت، «یاء» یزید است که بر حسین ظلم نمود، «عین» عطش حسین و یاران عزیز اوست، و «صاد» اشاره به صبر آن حضرت است در مقابل مصائب... احتجاج طبرسی، ج۲، ص۲۶۸ ادامه دارد... @ranggarang
🔳 از عاشورا تا ظهور قسمت چهلم *🔴از اسرار زیارت ناحیه مقدسه* *«… سلام …»* ✍️“سلام” نام خدا و زمزمه ی بهشتیان است. “سلام” کم کردن فاصله و نشانه ی نزدیکی قلب است؛ به همین خاطر در طلیعهٔ همه ی زیارات «سلام» آمده است. اما تعداد سلام های وارد شده در این زیارت از غالبِ زیاراتِ دیگر بیشتر است! زیارتی با بیش از یکصد سلام: سلام بر ملائکه/ سلام بر انبیاء؛ که نام ۲۳ تن از پیامبران آورده شده/ سلام بر امامان و اولیاء/ سلام بر فاطمه زهرا/ سلام بر روحِ زیارت؛ حضرت سیدالشهداء/ سلام بر فرزندان و برادران و اصحاب آن حضرت. سلام بر جنگاوران بیابان/ سلام بر اجسادی که برهنه در بیابان رها شدند/ سلام بر کسی که ملائکه بر او گریه کردند/ سلام بر بدن های به زنجیر کشیده شده و اسیر شده… مهدیا! هرکه با ناحیه ی مقدسه ات آشناست دلی مضطر یافته و جگری سوخته… قربان دلِ آسمانی ات! قربان آسمانِ بارانی ات! سلام بر تو ای پُر از سلام… 🚩«اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»🚩 *... پایان* @ranggarang
⇦سیره امام حسین علیه‌السّلام در ترویج فرهنگ و علوم ← نمونه هایی از جهاد علمی امام ←← مورد دوم امام حسین علیه‌السّلام برای تجلیل علم و معلم، «عبدالرحمن سلمی» را که معلم یکی از بچه هایش بود، به خانه اش دعوت کرد و مجلس با شکوهی تشکیل داد و در حضور مردم ضمن قدردانی از ... ● سفینة البحار، ج۱، ص۶۰۹. ○ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۱. ● سیمای امام حسین علیه‌السّلام، ص۹۵. @ranggarang
81 🔸 مثلا ممکنه یه نفر گرفتار برخی گناهان جنسی باشه. هی خدا امتحانش میکنه و اینم هی شکست میخوره! ✅ این رو آدم باید بهش دقت کنه اگه صدهزار بار هم شکست خورد به هیچ وجه "حق ناامیدی نداره". 🔵 نترس! خدا به این سادگی ها بی خیال بنده خودش نمیشه. 💕😌 هرچی راه باشه برای .... @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فاطمه امشب به سامرّا عزا برپا کند دیده را یاد امام عسکری دریا کند ای خوش آن چشمی که امشب با امام عصر خود خون دل جاری به رخ در مرگ آن مولا کند 🥀🍂 (ع)🍂 🏴 ♨️ @Maddahionlin 👈
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝امام عسکری سلام ... 🎙مداحی دلنشین حاج بمناسبت شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️ ▪️ 📲مرجع رسمی نغمه‌ های ماندگار 🆔 @Nava_iranseda 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن وقتی سعیده من رادرآن حال دید، دودستی به سروصورتش کوبیدو گفت: – چرا اینجوری شدی؟ پسر موتور سوار که با تعجب سعیده را نگاه می کرد گفت: –حالشون خوبه خانم نگران نباشید، زودتر ببریم بیمارستان تا عکس ... سعیده خشمگین سرش داد زدو گفت: –شما این بلا رو سرش آوردید؟ پسره ی بدبخت لال شد. سعیده را صدا کردم و گفتم: – تقصیر خودم بود. حالم خوبه فقط یه کم پام درد میکنه. انگار تازه یادش افتاده بود باید کمکم کند سریع به طرفم امدو بلندم کرد. موتورسوار حرفهایی که به من زده بود رابه اوهم گفت و سعیده فقط با عصبانیت نگاهش می کرد. فوری به طرف بیمارستان راه افتادیم و تا زودتر ازنگاههای با تامل عابرین فرار کنیم. بعد از اینکه ماشین حرکت کرد، سعیده نگاه مرموزی به من انداخت و گفت: –تو اینجا چیکار می کردی؟ سرم راپایین انداختم و گفتم: –می خواستم برم دانشگاه. تا امدم تاکسی بگیرم اینجوری شد. دستش را به پیشانیش زدوگفت: –وای حالا جواب خاله رو چی بدم، فقط دعا کن چیزیت نشده باشه. ــ مامانم که نمیدونه ما با هم بودیم.فکر میکنه من دانشگاهم. بی توجه به حرفم گفت: –خب می گفتی خودم همونجا که می خواستی بری می رسوندمت، مگه ما با هم این حرف هارو داریم. پنهون کاری چرا آخه؟ شرمنده بودم، نمی دانستم جوابش راچه بدهم. درد پایم هم بیشتر شده بود. به بیمارستان که رسیدیم دیدم موتور سوار موتورش راگوشه ایی پارک کرد. داخل بیمارستان شدیم و بعد از پذیرش بالاخره عکس انداختیم. دیگر درد انگشت های پایم غیر قابل تحمل شده بود. وقتی دکترعکس رادید گفت، دو تا از انگشت های پای راستم مو برداشته. و کمی هم کوفته شده.برای درمان باید با بند طبی بسته شود و برای مدتی حرکت داده نشود تا دوباره جوش بخورد. آقای موتور سوار هم هر جا می رفتیم دنبالمان می آمد و هزینه هارا پرداخت می کرد. بالاخره از بیمارستان بیرون امدیم و من به پسرموتوسوارگفتم: –شما برید، ممنون. دوباره کارت ملی اش را به طرفم گرفت و گفت: –پیشتون باشه اگه یه وقت اتفاقی افتاد یا خانوادتون تصمیم دیگه ایی... نگذاشتم حرفش را تمام کند گفتم: – نه نیازی نیست. دوباره سفارش کرد که اگر مشکلی پیش امد حتما زنگ بزنم وشماره تلفنش رابه اصرارسیوگوشی ام کرد. سعیده کلافه به طرفش چرخیدو گفت: –چشم زنگ میزنه، دیگه شما بفرمایید. پسرک مکثی کردو بی توجه به حرف سعیده دوباره کلی سفارش کردو رفت. بعد از این که سوار ماشین شدیم، پوفی کردو گفت: – عجب سریشی بود. شرط می بندم فردا بیاد خواستگاریت حالا ببین. دردم را فراموش کردم و خندیدم و گفتم: –چی میگی تو؟ – من نمیدونم چرا هر کس به پست تو می خوره عاشقت میشه، چرا کسی مارو نمیبینه؟ این بار بلندتر خندیدم. – دوست داشتی جای من بودی این همه درد داشتی؟ شاکی نگاهم کردو گفت: – والا ما جای شما هم بودیم، من تصادف کردم کلی هم بیمارستان بستری بودم. اونوقت آقای معصومی عاشق تو شد. –توقع نداشتی که عاشق قاتل همسرش بشه. بس کن سعیده. ــ نه خب، فکرش رو بکن. حالا از اینورم تو تاقچه بالا میزاری آخه، بعد قیافه ی جدی به خودش گرفت و گفت: –حاضرم باهات شرط ببندم اگه این پسر از همین فردا به بهانه های مختلف شروع به زنگ زدن نکرد. خنده ام رو جمع کردم و گفتم: – غلط کرده زنگ بزنه. ــ نه اونجوری که... منظورم به قصد ازدواج، حتما منظوری داشته اینقدراصرار داشت تا خونه باهامون بیاد. وای راحیل، به جان خودم حالا اگه من دقیقا جای تو تصادف می کردم، موتور سواره یه آدم معتاد و بیکارو بدبخت بیچاره ی بیخودی بودا، اصلا باید کفاره میدادم نگاهش می کردم. تازه اونم میزد در می رفت، نمی موند خرج درمونم رو بده. حالا خوبه می گی این پسره اصلامقصرنبوده، اگه مقصر بودچیکارمی کرد. اصلا میدونی چیه، همون اول وقتی دیدم با این تصادف کردی عصبانی شدم.اصلا ناراحتیم واسه تو نبود که... با گفتن این حرفش خودش هم به خنده افتادوبا صدای بلند خندید. برای اینکه پسره اینقدر خوشگل بود عصبانی شدم، دیدی همشم هواتو داشت. 🍁به‌قلم‌لیلافتحی‌پور🍁 @ranggarang