eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.4هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
6.1هزار ویدیو
8 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن به اسرا گفتم تابلو را روبروی تختم نصب کند. تا هر روز ببینمش. نمیدانم چرا از این شعر انرژی می گرفتم. اسرا که برای میخ آوردن رفت، مامان آمدوپرسید: –اسرامیخ روواسه چی میخواد؟ وقتی ماجرای تابلو رابرای مامان توضیح دادم. نگاه عمیقی به تابلو انداخت و گفت: –شعرهای شمس تبریزی رو دوست داری؟ باسر جواب مثبت دادم و گفتم: –خیلی دل نشینن. سر سفره ی هفت سین منتظرتحویل سال نشسته بودیم، نگاهی به پایم انداختم و رو به مادر گفتم: – یعنی راسته میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست؟ مادر نگاه من را دنبال کردو با دیدن پایم لبخندی زدو گفت: –این ضرب المثل در مورد این چیزا نیست. قدیما وقتی فصل بهار بارندگی خوب بود یا کم بود، این رو می گفتند. منظورشون این بود اگه بارندگی زیاد باشه اون سال، سال خوبیه و فراوونیه. می دونستی این ضرب المثل ادامه هم داره؟ باتعجب گفتم: – واقعا؟ ــ ادامش میشه، ماستی که ترشه از تغارش پیداست. خندیدم و گفتم: – یعنی قدیما از روی ظرف ماست می فهمیدند ترشه؟ ــ دقیقا. ماست های ترش و خیلی چربی بسته رو می ریختند داخل ظرفهای بزرگ سفالی که بهش تغار می گفتند، این ماستهاقیمت ارزون تری داشتند. کسایی که وضع مالی خوبی نداشتند اون ماست رو می خریدند. ــ وای! چقدر صاف و ساده بودند و تو کاسبیشون، صداقت داشتند. مادر آهی کشید و گفت: –قدیما کاسبی مقدس بود. همون بازاریها، توی مسجدِ بازار، واسه جوانترها که می خواستندوارد بازار بشن کلاس چطور کاسبی کردن و اخلاقیات می گذاشتند. قدیم ها خیلی براشون مهم بود که قرونی اینور اونور نشه و مشتری راضی باشه. الانم تو غصه پات رو نخور، دوهفته دیگه خوب میشه و بعدشم اصلا یادت میره یه روزی پات اینجوری شده بوده. ما خودمون زندگیمون رو می سازیم با رفتارو انتخاب هامون. زیاد به این ضرب المثل ها توجه نکن. بعد از تحویل سال و تبریک و روبوسی. از مادر پرسیدم: –مامان موقع تحویل سال چه دعایی کردید؟ بالبخندگفت: –خیلی دعاها. بااصرارخواستم کمی از دعاهایی که کرده رابرایم بگوید. نفسش رابیرون دادو گفت: –برای درکمون، برای آگاهیمون، برای شعورمون، برای پیداکردن خودمون. اسراخندیدوگفت: –مامان جان این الان دعا بودیا توهین؟ مادر هم خندید. –برای دیدن ودرک واقعیت به همه‌ی اینها نیازه دخترم. اگه نباشند یا کم باشن سردرگم میشیم، وَ وای از این سردرگمی... مادر هدایایی برای من و اسرا خریده بود. وقتی هدیه ی کادو پیچم را باز کردم با دیدن کتاب دیوان شمس تبریزی گل از گلم شکفت و با شوق گفتم: – وای مامان این عالیه، کی فرصت کردید خریدینش؟ مامان فقط در جوابم لبخند زد. ــ ممنونم، خیلی خوشحال شدم. اسرا با تعجب گفت: –نگا مامان اصلا لباس ها به چشمش نیومد، دوباره به هدیه ها نگاه کردم، همراه کتاب یک دست لباس شیک خانگی هم بود. تقریبا شبیه لباس اسرا، ولی با کمی تغییردررنگ وطرح گلهای رویش. لبخندی زدم و گفتم: – همون موقع واسه منم خریده بودید؟ حالا معنی اون چشم ابرو امدنتون به هم رو فهمیدم. مامان شما همیشه خوش سلیقه اید. هدیه ی اسرا هم یه عطر خوش بو بود. آن شب خاله و دایی و عموها برای عید دیدنی امدند. مادر ازآنها عذر خواهی کردو گفت: –تا وقتی راحیل بهترنشده نمی تونم بازدیدتون رو پس بدم.و به اصرارهای من هم که گفتم تنها می مانم و با کتاب جدیدم مشغول می شوم توجهی نکرد. بعد از رفتن مهمان ها با کمک اسرا روی تختم دراز کشیدم و به تابلوی روبه رویم چشم دوختم. با صدای پیامک گوشی‌ام که روی میز کنار تختم بود برداشتمش و بازش کردم پدرریحانه بود. عید را تبریک گفته بود. من هم برایش یک پیام تبریک فرستادم. بعد سراغ کانالها رفتم و نیم ساعتی مطالبشان راخواندم. چشم هایم خسته شدند، تصمیم گرفتم کمی بخوابم. همین که خواستم گوشی را سر جایش بگذارم، پیامی آمد. با دیدن اسم آرش، ضربان قلبم بالا رفت و به سختی بلند شدم نشستم، زل زده بودم به گوشی، آب دهانم را قورت دادم و پیام را باز کردم. چقدر قشنگ نوشته بود: "نوروز هيچ عيدي برايم ارزشمند تر از حضورتو نيست. عیدت مبارک." خیره ماندم به نوشته اش، دلم می خواست جوابش را بدهم ولی همان لحظه چشمم به پایم افتاد. گوشی ام را خاموش کردم و دراز کشیدم. فکرش خواب را از سرم پراند. آخرهم سنگینی بغضم بودکه خوابم کرد... 🍁به‌قلم‌لیلافتحی‌پور🍁 @ranggarang
ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن با آلارم گوشی‌ام برای نماز بیدار شدم، با کمک عصایی که کمیل آورده بود بلند شدم و وضو گرفتم وکنار تختم سجاده ام را پهن کردم و نمازم را خواندم. بعد باخودم فکر کردم کلا گوشی ام را خاموش کنم وکناربگذارمش، تا اگر آرش پیامی فرستاد نبینم. ولی اگر دیگران دلیلش را پرسیدند چه بگویم؟ یا اگرکاری پیش آمدکه مجبوربه استفاده بودم چه... قدیم هاچقدرمردم بدون موبایل راحت زندگی می کردندوآرامش داشتند. یا می توانم یک ترم مرخصی بگیرم و به دانشگاه نروم...آن هم نمی شود باید دلیل محکمی برای مرخصی داشته باشم.. البته این کارها پاک کردن صورت مسئله است. بایدبتوانم مشکلم را حل کنم. پاهایم را دراز کردم و تکیه دادم به تخت و خیره شدم به مهر... خیلی راهها ازذهنم می آمدومی رفت، ولی نتیجه ایی نداشت. قرآن را برداشتم و بازش کردم. سوره جاثیه آمد. نگاهی به معنی آیه انداختم، آیه ی 15 بود. نوشته بود: " هرکس کار شایسته کند به سود خود اوست،وهر که بدی کند به زیانش باشد.سپس به سوی پروردگارتان برگرداننده می شوید." بارها و بارها خواندمش و به این نتیجه رسیدم که باید بیشتر روی خودم کار کنم و صبور باشم. وبرای این صبور بودن باید ذهنم را کنترل کنم، بلند شدم و روی تختم دراز کشیدم و تسبیح به دست شروع به ذکر گفتم. ذکر چقدر راهکار خوبی است برای کنترل ذهن. با احساس حرکت دستی روی موهایم چشم هایم را باز کردم. مادرم بود، با لبخند گفت: –صبحانه نخوردیم که بیدار شی با هم بخوریم. دست هایش را با دو دستم گرفتم و ماچ آبداربه رویشان زدم و گفتم: – سلام صبح بخیر.خیلی خوابیدم؟ او هم با پشت دست صورتم رو ناز کردو گفت: –سلام دخترگلم، ساعت ده به نظرت خیلیه؟ ــ اره خوب، اینجوری حسابی پشتم باد می خوره. نیم خیز شدم و گفتم: – از امروز باید یه برنامه واسه خودم بنویسم که تا آخر تعطیلات یه خروجی خوب داشته باشم. مامان درحال بلند شدن از روی تختم گفت: – چی ازاین بهتر. بعد از صبحانه کتابهایی که باید می خواندم را روی میز کنار تختم گذاشتم همینطور کارهای خیاطی ام و اذکاری که برای صبر بیشتر می خواستم تکرارکنم را نوشتم و کنار کتاب هایم گذاشتم. نزدیک ظهر بود که گوشی‌ام زنگ خورد، سوگند بود، خیلی هم شاکی، چون قرار بود فردای روزی که تصادف کردم به خانه شان بروم و کارم را نشانش دهم. با اعتراض گفتم: –به جای این که من شاکی باشم تو هستی؟ اصلا سراغی می گیری که چه بلایی سرم امده. با نگرانی پرسید: –اتفاقی افتاده؟باور کن راحیل تا نیم ساعت قبل سال تحویل مشغول دوخت و دوز بودم.سرمون خیلی شلوغ بود.دلم برایش سوخت و دیگر چیزی نگفتم، فقط داستان تصادفم را تعریف کردم. خیلی ناراحت شدو گفت: –سارا امده اینجا، خواستم بگم تو هم با سعیده بیا دور هم باشیم.با این اوضاع ما میاییم اونجا. سارا گوشی را گرفت و چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم و بعد دعوتش کردم که با سوگندحتما بیاید. اسرا که وسط تلفن من امده بود داخل اتاق، لبش را به دندان گرفت و گفت: –ناهارو افتادن نه؟ خنده ایی کردم و گفتم: –آره دیگه، به مامان میگی سه تا مهمون داریم. سعیده رو هم زنگ بزن بیاد. اسرا با هیجان نگاهی به اتاق انداخت وبه صورت نمایشی چنگی به صورتش زدو گفت: –وای! خاک برسرم، اتاق رو نگاه کن، حسابی به هم ریخته، بعد با عجله بیرون رفت. طولی نکشیدکه برگشت و شروع به مرتب کردن اتاق کرد. وقتی بچه هاامدند با دیدن انگشت پایم باتعجب گفتند: –چرا گچ نداره؟ ما ماژیک آورده بودیم روش یادگاری بنویسیم. –آخه سخته انگشت رو گچ بستن، واسه همین اینو بستن. موقع نماز همه رفتند برای وضو و من چون وضو داشتم همانجا کنارتختم سجاده ام را انداختم تانمازم را بخوانم. سارا بسته ی کادو شده ایی را از کیفش درآورد و گفت: –راحیل جان قابل تو رو نداره. باتعجب نگاهش کردم و گفتم: –این چه کاریه آخه، کادو واسه چی؟ با مِنو مِن گفت: –دیگه همین جوری گفتم اولین باره میام دست خالی نباشم. اشاره کردم به دسته گل کوچکی که آورده بودو گفتم: – همین بس بود دیگه، اینجوری شرمنده میشم. با خجالت گفت: – نه بابا، دشمنت شرمنده. بعد فوری کادو را برداشت و گفت: –اشکالی نداره بزارم توی کمدت؟ اگه میشه بعدا بازش کن. مشکوکانه نگاهش کردم و گفتم: –نه چه اشکالی داره. دستت درد نکنه. بعد ازخوردن ناهار سوگند گفت: – حالا که تو ناقص شدی و خونه نشین. می خوای چند روز یه بار بیام خونتون وبقیه خیاطی رو بهت بگم؟ ــ نه، اینجوری اذیت میشی، بزار بعد تعطیلات. ــ باشه، هر جور راحتی. سعیده گفت: – اگه خواستی بری من می برمت، اصلا غمت نباشه. ــ نه، سعیده جان، بمونه بعداز تعطیلات بهتره. سارا از وقتی کادو را داده بوددر فکر بود. اشاره ایی کردم و پرسیدم: – خوبی؟ لبخندی زدو گفت: –ممنون بعد یهو بلند شدو گفت: – من دیگه برم. 🍁به‌قلم‌لیلافتحی‌پور🍁 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙شــــ🌟ــــب انتهای زیباییست برای امتداد فردایی دیگر تا زمانی که سلطان دلت خداست کسی نمی تواند دلخوشیهایت را ویران کند! با خدا باش و پادشاهی کن @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اللّهمَّ عَجَّل لِوَلیّکَ الفَرَج اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله)
سلام امام زمانم✋🌸 هرچند دیدگان ما از دیدار روے دلرباے زهرایےات ، محروم است اما قلبهاے شکسته‌ےما حضورِ مهربان و امیدآفرینت را احساس میکند . تو با دعاے خیرت با نوازش هاے مداومِ پدرانه ات با نگاه سبز و بارانےات با توجه گرم و حیات آفرینت، همواره به ما امان میدهے از ما مراقبت میکنے و جان پناهمان هستے، شکر خدا که در سایه سار توایم ... در افق آرزوهایم تنها ♡ أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ♡ را میبینم.. @ranggarang
🖌امیرالمؤمنین عليه السلام: ❇️لا تَستَبطِئْ إجابَةَ دُعائكَ و قد سَدَدتَ طريقَهُ بِالذُّنوبِ. ✅وقتى با گناهان خود راه را بر دعايت بسته اى، تأخير در اجابت آن را دير مشمار. 📋غررالحكم حدیث10329 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ۱۰ ربیع الاول، 💓سالگرد ازدواج ملکوتی پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) 🌸و حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) 🌸خجسته و فرخنده باد. الله علیه وآله @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجلس میهمانی بود. پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود... اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد..... و چون دسته عصا بر زمین بود تعادل کامل نداشت... دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده. به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت: پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟! پیر مرد آرام و متین پاسخ داد: زیرا انتهایش خاکی است، می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود... ⚠️مواظب قضاوتهایمان باشیم چه زیبا گفت دکتر شریعتی: برای کسی که میفهمد هیچ توضیحی لازم نیست و برای کسی که نمیفهمد هر توضیحی اضافه است آنانکه میفهمند عذاب میکِشند و آنانکه نمیفهمند عذاب می دهند مهم نیست که چه مدرکی دارید مهم اینه که چه درکی دارید... @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 امیرالمومنین از ما چه توقعی دارد حجت‌الاسلام علی اوسطی: 🔸درباره توقعات ما از امیرالمومنین وبلعکس نکاتی را می‌فرمایند. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹دلم تنگ شهیدان است امشب 🌹دلم دلتنگ یاران است امشب 🌹دلم امشب براشان روضه خوان است 🌹نوای زخمی آهنگران است 🌹بخوان زآنان خرامیدند و رفتند 🌹مرا بیچاره نامیدند و رفتند.... @ranggarang
*💎فضيلت تسبیحات امیرالمومنین (ع)* *🎁هر کس تسبیحات حضرت علی (ع) را بعد از هر نماز بخواند، خدا هزار بلای دنیوی را از او دور می‌کند، که آسان‌ترین آن بازگشت از دین است و در آخرت برای او هزار منزلگاه آماده می‌کند که یکی از آن منزلت‌ها مجاورت رسول خدا (ص) است.* *🟪ثواب تسبیح عرش برای شیعه حضرت علی (ع*) *🟩آیا می‌دانید که تسبیحاتی داریم به نام تسبیحات امیرالمؤمنین علیه السلام که دارای فضیلت بسیار زیادی هست؟ و در عین حال خیلی راحت هست؟!* *در کنار تسبیحات حضرت زهرا (س)، تسبیحات امیرالمومنین (ع) نیز وجود دارد که دارای فضیلت زیادی است.* *🟨کیفیت تسبیحات حضرت امیرالمومنین به شرح زیر است:* *✨١٠ بار سبحان الله* *✨١٠ بار الحمدلله* *✨١٠ بار الله اکبر* *✨١٠ بار لا اله الا الله* *بعد از هر نماز.* *🟧💫فضیلت این تسبیحات:* *امیرالمؤمنین (ع) به براء بن عازب فرمودند:* *آیا کاری به تو یاد دهم که، چون آن را انجام دهی، از اولیای خدا خواهی بود؟* *براء گفت: بله.* *حضرت تسبیحات فوق را به او آموزش دادند و سپس فرمودند: هر کس این تسبیحات را بعد از هر نماز بخواند، خدا هزار بلای دنیوی را از او دور می‌کند، که آسان‌ترین آن بازگشت از دین است و در آخرت برای او هزار منزلگاه آماده می‌کند که یکی از آن منزلت‌ها مجاورت رسول خدا (ص) است.* *منبع:مستدرک الوسائل، ج٥، ص ٨٢- و بحار الانوار، چ بیروت، ج ٨٣.* *🟥فراموش نکنید باارسال این پیام درگروههای دیگرشماهم درثواب عمل به این تسبیحات شریک هستید* @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥منافق‌ترین فرد تاریخ را بشناسید مرد هزار چهره‌ واقعی @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆ایشون همان پیرمردیست که با حاج آقا بهلول با طی‌الارض به کربلا رفتند... 👤عبدصالح‌خدا مرحوم حاج عبدالحسین زواره ای، فردی که همراه مرحوم آیت الله محمدتقی بهلول گنابادی توفیق یافت از طریق طی الارض، در چند لحظه به کربلا سفرکرده و به حرم حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام مشرّف شود 🗣از زبان خودش بشنوید @ranggarang
🌳🍃 دعا برای فرزندان نافرمان اگر فرزند کسی نافرمان باشد بعد از هر نماز این دعا را خوانده  وبه وقت خواندن لفظ ذریتی خیال فرزند خود کند. انشاءالله فرزندتان صالح ونیک خواهد شد: وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي ۖ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ* (احقاف15) 🌳🍃 *دعا برای سر به راه شدن فرزند* : هر روز این دعا را بخوانید و همچنین به خوراک او هم خوانده شود. ربَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیم 🌳🍃 *دعا برای حرف شنوی فرزندان:* خواندن سوره فاتحه و اخلاص هنگام ورود به منزل یا خواندن سوره مریم ۷ مرتبه یا خواندن *لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ*   و ۴۰ مرتبه یا خواندن صبح و شب ۳ مرتبه *"یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا حَیُّ یا قَیّوم یا ذَالجَلالِ وَ الاکرام اَسئَلُکَ بِاسمِکَ اَلعَظیم  اَلاَعظَم اَن تَرزُقَنی  رَزقاً حَلالاً طَیِّباً بِرَحمَتِکَ الواسِعَه  یا اَرحَمَ الرّاحِمِین*" 🌳🍃 *دعا برای رفع پرخاشگری فرزند:* در 📚کتاب مکارم الاخلاق آمده است: در هنگام عصبانیت بر محمد و آل محمد صلوات بفرستید و این دعا را پس از صلوات بخوانید تا عصبانیت زایل گردد. *اللهم صل علی محمدٍ و آل محمدٍ. اللهم اغفِر ذَنبِی وَ اذهِب غَیظَ قَلبِی وَ اَجِرنِی مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم و لا حَولَ و لا قُوَهَ اِلّا بِالله العلی العَظِیم به طور کلی یاد خداوند به هر شکل و صورتی موجب آرامش قلب❤️ است. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺☘شهید  جواد غلام غلامی 🌺☘ سال ۱۳۷۲ به دنیا اومد، اهل ولایت مزارشریف افغانستان بود. تو دوران کودکی پدرش را از دست می ده. بعد این اتفاق خانواده شهید عازم ایران می شوند و در مشهد ساکن می شوند. شهید جواد در خواب شهادت خودش را دیده بود و خبر داده بود که در چه مکان و زمانی به شهادت می رسد. 🥺 شهید غلامی در ۲۴شهریور ماه ۱۳۹۳ در حال دفاع از حرم به شهادت میرسه🥀 یعنی فقط ۲۱ سالشون بوده☘ مزارش در گلزارشهدای بهشت رضا مشهد هستش، خوش به سعادتش🌷 شاخه گل صلواتی نثار روح پاکش🌹 🕊 پرپرواز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔‌️‌ آخرین دیدار پدر و پسر 🦋‌‌پدر شهید پارسا سوزنی برای آخرین‌بار با فرزند شهیدش دیدار کرد. 🦋 ‌‌شهید سوزنی از شهدای حملهٔ تروریستی میرجاوه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار دیدنی 👏👏👏👏👏گلچینی دیدنی از خلاقیتهای بشری کلیپ فوق العاده ای که باید ببینید @ranggarang