فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سه نوع قلب داریم...!
حجتالاسلام #مومنی
@ranggarang
🌹 علامه حسن زاده آملے ره:
🌾شفاعت در آن دنیا زمانےنصیب تو میشود ڪه بذر آن را در مزرعه قلبت در این دنیا ڪاشته باشے.
🌱پس شفاعت را باید از این دنیا با خود ببرے نه اینڪه پندارے پارتے بازے است.
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱🎙📽 #منبر -کوتاه-
📜موضوع: صله رحم به معنای بخور بخور نیست!
✅حکایت جالب امام صادق (ع) و میسر در مورد صله ارحام!
🎚📻 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا #هاشمی
@ranggarang
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را
دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری
من چون تویی دارم
وتو چون خود نداری !
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌بترس از اینکه خط دورت کشیده باشند!
🔰استاد فاطمی نیا
@ranggarang
امام سجاد عليه السلام می فرمایند
نبی الله صلوات الله علیه و آله شنید که مردی می گوید : یا ارحم الراحمین ، پس ایشان شانه مرد را گرفت و فرمود این ارحم الراحمین است که با صورتش به تو رو آورده است ، پس حاجتت را درخواست کن....
📚وسائل الشیعة ج ۷، ص ۸۸
📚بحار الأنوار ج ۹۰، ص ۲۳۴
📚محاسبة النفس ج ۱، ص ۳۵
@ranggarang
امام محمد باقر (عليه السلام) :
✍ مَن بَلَغهُ ثَوابٌ مِن اللّه ِعلى عَمل، فعَمِلَ ذلكَ العَملَ الْتِماسَ ذلكَ الثَّوابِ اُوتِيَهُ وإنْ لَم يَكُنِ الحَديثُ كَما بَلَغَهُ.
🖌 هر کس شنیده باشد که خداوند براى انجام عملى پاداش مىدهد و براى دست یافتن به آن پاداش، آن کار را بکند به او داده مىشود، هر چند حدیث، آنگونه نباشد که به او رسیده است...
📚 الکافی ، ج۲ ، ص۸۷
@ranggarang
هیچوقت گذشته کسی رو
تو سرش نکوب
چون تو نمیدونی آینده چی برای خودت
رقم میزنه ...
@ranggarang
💢تخفیف در مجازات قارون بخاطر صله رحم!
از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که :
قارون در زمان حضرت موسى به زير زمين فرو رفته بود و خداوند فرشته اى را موكّل بر او كرده بود تا هر روز او را به اندازه قامت يك مرد به زمين فرو ببرد.
بعدها که حضرت يونس در شكم نهنگ زندانی شد و مشغول تسبيح و استغفار بود، قارون صداى او را شنيد و از فرشته موكّل خود پرسيد به من اندكى مهلت بده، گويا صداى يكى از آدميان را میشنوم...
آنگاه خداوند به آن فرشته فرمان داد به او مهلت دهد! پس فرشته به قارون مهلت داد.
قارون پرسيد: تو كيستى؟ يونس گفت: من بنده خاطى، يونس پسر متى هستم..
قارون گفت: به من بگو خداوند شديد الغضب با موسى بن عمران چه كرد؟
يونس گفت: افسوس از دنيا رفت.
🔹قارون گفت: خداوند رئوف و مهربان با هارون چه كرد؟ يونس گفت: افسوس از دنيا رفت..
🔹قارون گفت: كلثوم دختر عمران كه همسر من بود چه شد؟
يونس گفت: اكنون هيچ يك از آل عمران باقى نمانده است،
قارون گفت: افسوس بر آل عمران..
از آن پس خداوند به ملك موكّل او فرمان داد تا عذاب را در ايّام دنيا از او بردارد و از آن پس عذاب دنيوى او بر طرف شد زیرا او احوال نزدیکانش را پرسید.
📚🖋بحارالأنوار-جلد 14-صفحه 380- باب 26- قصص يونس
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تصویر خوب نگاه کن...
اتفاقاتی که زیر خاک داره برای گیاه میفته رو نمیتونی ببینی درست مثل اتفاقاتی که درون آدما در جریانه
برا همین میگن قضاوت نکنید چون نمیدونی اون زیر چه خبره
بد و خوبش بماند
فقط ما حق قضاوت نداریم
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زنان آمریکایی کفنپوش به خیابانها آمدند
🔹زنان آمریکایی با کفنهای آغشته به خون: «ما اینجا هستیم تا فمینیستهای غربی را هم به چالش بکشیم، آنها مدعی طرفداری از ارزشهای فمینیستی هستند، اما در عمل هیچ کاری برای زنان و کودکان فلسطینی نمیکنند که دارند کشته میشوند!»
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کار جالب هنرمند عراقی
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ⚠️
آرزوی رزمنده های حزب الله
در جنوب لبنان
تو این شبای سخت
شبایی که مدام توی کمین هستن
و آماده باش تا تروریست های صهیونیست
وارد خاک لبنان نشن
.
🏛 #سیدنا
🌐 #از_منطقه
🔥#جنگ_لبنان_اسرائیل
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کار تمیز و قشنگ رسانهای به این میگن!
@ranggarang
شاهزاده ای در خدمت
قسمت بیست و هشتم🎬:
چند روزی از ورود میمونه به خانهٔ پیامبر می گذشت، چند روزی که به اندازه تمام عمرش ،فیض برده بود و تجربه و علم کسب کرده بود.
میمونه که دخترکی ده ساله بود و در این ده سال ، از صبح تا شام در قصرهای رنگ و وارنگ به سر کرده بود و قد کشیده بود ، اینک عظمت این خانهٔ خشت و گلی که عاری از هر تزیین و تجملی بود در پیش چشمش هزاران برابر آن قصرهای مجلل می نمود .
او پیامبر اسلام را چونان پدری مهربان بر امتش یافته بود و حال که مشرف به دین مبین اسلام شده بود ، محمد صل الله علیه واله را چون پدرش و حتی بسیار بیشتر از او دوست می داشت و گویا این حس دو طرفه بود و رسول خدا هم محبتی اینچنین به میمونه داشت.
پیامبر به راستی چون دخترش ، میمونه را دوست می داشت و در هر لحظه از حضورش در خانه ، نکته های ناب را به این دخترک آموزش می داد و میمونه بسیار مسرور بود که در تقدیرش ،چنین سرنوشت زیبایی رقم خورده و دوست داشت این برکتی که نصیبش شده تا آخر عمرش ادامه داشته باشد و این زیبایی حضور او در خانه پیامبر به زیبایی حضورش در بیت علی و زهرا پیوند بخورد.
چند روزی بود که فاطمه سلام الله علیها ، دختر پیامبر، به خانهٔ پدرش می آمد ، میمونه همیشه در خفا و پنهانی، این بانو را می نگرید و هر لحظه که بوی فاطمه در فضا می پیچید خود را مانند باد به نزدیک ترین جای ممکن به این خانم مهربان، که بی شک سرور زنان عالم بود ، می رساند.
میمونه احساس کرده بود که فاطمه چیزی می خواهد بگوید ،اما از گفتن آن شرم دارد ،تا اینکه چند روز بعد فاطمه به اتفاق همسرش علی به خانه پیامبر آمدند و به محضر رسول خدا رسیدند...
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
@ranggarang
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو
🗂 قسمت اول
☑️ آقای حاج آقا جمال الدين رحمه اللّه فرمودند:
▫️من برای نماز ظهر و عصر به مسجد شيخ لطف اللّه که در ميدان شاه اصفهان واقع است، میآمدم. روزی نزديک مسجد، جنازهای را ديدم که میبرند و چند نفر از حمّالها و کشيکچیها همراه او هستند. حاجی تاجری، از بزرگان تجّار هم که از آشنايان من است پشت سر آن جنازه بود و به شدّت گريه میکرد و اشک میريخت.
من بسيار تعجّب کردم؛ چون اگر اين ميّت از بستگان بسيار نزديک حاجی تاجر است که اينطور برای او گريه میکند، پس چرا به اين شکل مختصر و اهانتآميز او را تشييع میکنند و اگر با او ارتباطی ندارد، پس چرا اينطور برای او گريه میکند؟
تا آنکه نزديک من رسيد، پيش آمد و گفت:
🔸 آقا به تشييع جنازه اولياء حقّ نمیآييد؟
▫️ با شنيدن اين کلام، از رفتن به مسجد و نماز جماعت منصرف شدم و به همراه آن جنازه تا سر چشمه پاقلعه در اصفهان رفتم. (اين محل سابقا غسّالخانه مهمّ شهر بود) وقتی به آنجا رسيديم، از دوری راه و پيادهروی خسته شده بودم. در آن حال ناراحت بودم که چه دليلی داشت که نماز اوّل وقت و جماعت را ترک کردم و تحمّل اين خستگی را نمودم آن هم بهخاطر حرف حاجی. با حال افسردگی در اين فکر بودم که حاجی پيش من آمد و گفت:
🔸 شما نپرسيديد که اين جنازه از کيست؟
▫️ گفتم:
🔹 بگو.
▫️گفت:
🔸 میدانيد امسال من به حجّ مشرّف شدم. در مسافرتم چون نزديک کربلا رسيدم، آن بستهای را که همه پول و مخارج سفر با باقی اثاثيه و لوازم من در آن بود، دزد برد و در کربلا هم هيچ آشنايی نداشتم که از او پول قرض کنم. تصوّر آنکه اين همه دارايی را داشتهام و تا اينجا رسيدهام؛ ولی از حجّ محروم شده باشم، بیاندازه مرا غمگين و افسرده کرده بود.
(ادامه دارد)
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۱۲۵ تا ۱۲۷
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
@ranggarang
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو
🗂 قسمت دوم
▫️ ... در فکر بودم که چه کنم. تا آنکه شب را به مسجد کوفه رفتم. در بين راه که تنها و از غم و غصّه سرم را پايين انداخته بودم، ديدم سواری با کمال هيبت و اوصافی که در وجود مبارک حضرت صاحب الامر عليه السّلام توصيف شده، در برابرم پيدا شده و فرمودند:
🔶 چرا اينطور افسرده حالی؟
◽️ عرض کردم:
🔷 مسافرم و خستگی راه سفر دارم.
◽️فرمودند:
🔶 اگر علّتی غير از اين دارد، بگو.
◽️ با اصرار ايشان شرح حالم را عرض کردم.
در اين حال صدا زدند:
🔶 هالو.
◽️ ديدم ناگهان شخصی به لباس کشيکچیها و با لباس نمدی پيدا شد. (در اصفهان در بازار، نزديک حجره ما يک کشيکچی به نام هالو بود) در آن لحظه که آن شخص حاضر شد، خوب نگاه کردم، ديدم همان هالوی اصفهان است. به او فرمودند:
🔶 اثاثيهای را که دزد برده به او برسان و او را به مكّه ببر
◽️ و خود ناپديد شدند.
آن شخص به من گفت:
🔷 در ساعت معيّنی از شب و جای معيّنی بيا تا اثاثيهات را به تو برسانم.
◽️ وقتی آنجا حاضر شدم، او هم تشريف آورد و بسته پول و اثاثيهام را به دستم داد و فرمود:
🔷 درست نگاه کن و قفل آن را باز کن و ببين تمام است؟
◽️ ديدم چيزی از آنها کم نشده است.
فرمود:
🔷 برو اثاثيه خود را به کسی بسپار و فلان وقت و فلان جا حاضر باش تا تو را به مكّه برسانم.
◽️ من سر موعد حاضر شدم. او هم حاضر شد. فرمود:
🔷 پشت سر من بيا.
◽️ به همراه او رفتم.
مقدار کمی از مسافت که طىّ شد، ديدم در مكّه هستم.
فرمود:
🔷 بعد از اعمال حجّ در فلان مکان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقای خود بگو با شخصی از راه نزديکتری آمده ام، تا متوجّه نشوند.
◽️ ضمنا آن شخص در مسير رفتن و برگشتن بعضی صحبتها را با من به طور ملايمت میزدند؛ ولی هر وقت میخواستم بپرسم شما هالوی اصفهان ما نيستيد، هيبت او مانع از پرسيدن اين سؤال میشد.
بعد از اعمال حجّ، در مکان معيّن حاضر شدم و مرا، به همان صورت به کربلا برگرداند.
(ادامه دارد)
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۱۲۵ تا ۱۲۷
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
@ranggarang