eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
10.4هزار ویدیو
24 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
📿 شرکت در پویش ١۴٠٠٠ ختم قرآن سراسری و هدیه ثواب آن به روح شهید سیدحسن نصرالله 🕯به مناسبت اربعین شهادت سید مقاومت شهید سیدحسن نصرالله 📲 لینک انتخاب شماره جزء: https://iPorse.ir/483 🇮🇷 | @shabake_emamat
شاهزاده ای در خدمت قسمت چهل و یکم 🎬: وقت اذان صبح بود،فضه از اتاقش بیرون آمد تا برای نماز آماده شود ، دلش پیش حسین بود که تا ساعتی قبل بر بالینش حضور داشت و او در تب می سوخت. کاری از دستشان بر نمی آمد ، علی و فاطمه نذر کردند که حسین شفا پیدا کند و آنها سه روز روزه بگیرند. فضه هم در این نذر سهیم شد و او هم در دلش همین نذر را تکرار کرد، آخر حسین جان عالم است و جان فضه به جان این کودک زیبا بسته و وابسته است. فضه وضو گرفت و آرام تقه ای به درب زد ، علی علیه السلام به مسجد رفته بود و فاطمه سلام الله علیها با قامتی آسمانی در کنار بستر حسین به نماز ایستاده بود ، نماز شب ، نمازی که هیچگاه از این خانواده فوت نمی شد. فضه آرام لنگهٔ درب اتاق را باز کرد و بیصدا ، مانند نسیمی سبکبال خود را به داخل اتاق کشانید . نگاهی به حسین انداخت...به نظرش چهرهٔ این کودک آسمانی تغییر کرده بود ، به طرف طاقچه اتاق رفت و فانوس را برداشت تا در نور فانوس ،بهتر ببیند. کنار بستر حسین زانو زد ، رنگ رخسار حسین برگشته بود ، فضه به آرامی دستش را روی پیشانی او‌ گذاشت و چون دید بدن کودک سرد است ،لبخندی روی لبش نشست . آرام خم شد و بوسه ای از گونهٔ سفید او گرفت و زیر لب قربان صدقه اش می رفت . انگار حسین هم به فضه مهری در دل داشت. هنوز فضه سرش را بالا نگرفته بود که حسین پلک هایش را نیمه باز کرد و گفت :آ...آ...آب... فضه با هیجانی زیاد کوزه کنار بستر را برداشت و کمی آب در لیوان سفالین ریخت و همانطور که زیر لب می گفت : الهی فدای لب تشنه ات شوم ، الهی به قربان این صدای مظلومت شوم، الهی به قربان این چهره آسمانی ات شوم ، بفرما اینهم آب گوارا.. سپس یک دستش را به زیر سر حسین برد و همانطور که او را به آغوش می کشید ، جرعه جرعه آب به گلویش می ریخت. در این هنگام احساس کرد عطر بهشتی از پشت سرش بلند شده و فهمید که زهرا سلام الله علیها در کنارش است و با خودش بوی بهشت را آورده.... فضه همانطور که کل صورتش از شادی می خندید رو به بانوی خانه ، با صدایی لرزان گفت : ببینید...ببینید گل پسرم تبش قطع شده... حسینم شفا پیدا کرده.... ادامه دارد... 🖍به قلم : ط_حسینی @ranggarang
شاهزاده ای در خدمت قسمت چهل و دوم 🎬: و براستی حسین شفا پیدا کرده بود و حالا نوبت ادای نذر بود ، کل خانواده و حتی فضه هم در این نذر سهیم شدند .. سه روز روزه شکرانهٔ شفای حسین کوچک... اولین روزهٔ نذریشان داشت به افطار نزدیک می شد ، علی علیه السلام که ساعتی قبل از خانه بیرون رفته بود، با دستی پر به خانه برگشت . فضه دوان دوان خود را به مولایش رسانید و جوهایی را که او آورده بود در بغل گرفت و به طرف آسیاب دستی رفت تا مشغول آرد کردن شود. صدای آسیاب که بلند شد ، فاطمه سلام الله علیها نیز خود را به او رساند و فرمود : فضه جان ، شما جوها را آسیاب کن و من هم هیزم و تنور را آماده می کنم تا پس از آماده شدن خمیر قرصی نان برای افطار بپزیم. روز کم کم در پشت کوه های سر به فلک کشیده ، پنهان می شد که افطار این خانوادهٔ ملکوتی هم آماده شد. سهم هرکس مقداری نان جو برای افطار بود. سفره پهن شد و همه بر سر آن نشستند، هنوز هیچ‌کس دست به نان ها نزده بود که کسی درب خانه را زد. فضه خود را به درب رساند و آن را گشود و پشت درب فقیری را دید که گویی به بوی نان تازه به آنجا کشیده شده بود . تا فضه از زننده درب گفت ، فورا و بی تعلل هرچه در سفره بود را به آن فقیر دادند و فضه هم به تبعیت از بانویش و اهل خانه ، سهم افطارش را به آن فقیر بخشید. مرد تهی دست خوشحال از گرفتن نان‌تازه که عطر بهشت را می داد ، از درب خانه فاصله گرفت ، او نمی دانست که همین نان جو تمام خوارکی موجود در خانه بوده و اهل خانه هم از صبح روزه دار بودند و لب به آب و غذا نزده اند‌ آن شب ، ساکنان خانهٔ مولا علی روزه شان را با آب باز کردند و شکر خداوند نمودند. روز دیگر رسید و باز همه روزه دار بودند، از جوهای آرد شده ، سهمی را برای امروز گذاشته بودند .فاطمه سلام الله علیها با دستان مبارکش خمیر می نمود و فضه هم آتش تنور را به پا می کرد... باز هم روز به غروبش نزدیک می شد و در تقدیر این خانه نوشته شده بود تا واقعه ای دیگر رخ دهد...تا دوباره به بهانهٔ این واقعه...خداوند عشقش را به علی و اولاد او جار بزند و بازهم آیه های قران بود که با علی معنا می گرفت و علی بود که در آیه های قرآن نمایان می شد... ادامه دارد... 🖍 به قلم :ط_حسینی @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌انار بهترین فواید و بدترین مضرات انار که نمیدونستید، بعد از دیدن این ویدیو بازم انار میخوری؟حتما. حتماً ببینید از نماز شب دیدن این ویدیو واجب تر است.. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واقعا این براندازها پدرسوخته‌ان برای همین آرمیتا عباسی که داستان‌های تجاوزی براش ساخته بودن گفتن با خون ریزی رفته بیمارستان بعد که ازاد شد و شلنگ رو گرفت روی براندازها الان شدن ضدش 😂 @ranggarang
1.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‏اینا از آزادی همینو می‌خوان .... از حجاب اجباری می‌رسند به شورت اجباری .... @ranggarang
💥ریز می‌بینمت به روایت تصویر @ranggarang
11.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥پیام خصوصی خانمی از لبنان به رهبر انقلاب: همه ما فدای گوشه عبایتان؛ ناراحتِ ما نباشید @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوست داشتن خدا، مثل دوست داشتن یه معـشوقه نمیشه عاشق معشوقتون باشید و بهش خیانت کنید! نمیشه عاشق معشوقـتون باشید و بهش فکر نکنید! نمیشه عاشق معشوقتون باشید و به حرفاش گوش ندید! نمیشه عاشق معشوقتون باشید و باش در ارتباط نباشید! چون دلش میگیره ازتون ... مگه میشه به معشوقتون بگید من عاشقتم ولی... بهت پیام نمیدم، زنگ نمیزنم و نمیام دیدنت...؟!! به خدا هم باید پیام داد زنگ زد گاهی و رفت به دیدارش ... موقع رفتن به دیدارش باید به بهترین شکل ممکن بریم همه توجه‌مون بهش باشه به هیچ چیزی جز نگاهش نگا نکنیم و به هیچ چیزی جز وصالش فکر نکنیم! که از نگاهمون عشقـو حس کنه و دلتنگی هردومون رفع شه. دقیقا مثل دو تا معشوق ... پیام دادن همون دعا کردن و قرآن و نماز خوندنه... اینکه بشینی توی خلوت عاشقانه خودت چند کلمه باهاش حرف بزنی... پس تو ارتباطت با خدا کم نزار نزار دلتنگ بشید ، ک حال زندگیت زار میشه ... @ranggarang