eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.4هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
6هزار ویدیو
7 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃قسمت اول🍃🌺 🔵کربلایی کاظم در سال 1300 هجری قمری در روستای ساروق اراک بدنیا آمد و در همان روستا هم زندگی می‌کرد. سواد خواندن و نوشتن نداشت که داستان حافظ قرآن شدن او در دوران جوانیش اتفاق افتاد.👌🏻 🌾🌿 او در روستا مشغول کار کشاورزی بود، در آن سال یک روحانی جهت تبلیغ و بیان احکام حلال و حرام به روستا آمده بود و در منبر و سخنرانی خود از خمس و زکات، مسائلی را گفت و توضیح داد که کسانی که گندم و جو و... آنها به حد نصاب برسد و زکات و حق فقرا را ندهند، مالشان مخلوط به حرام می‌شود و اگر با عین پول آن گندم‌های زکات نداده، خانه یا لباس تهیه کنند، با آن لباس و در آن خانه نمازشان باطل است، مسلمان واقعی باید به احکام الهی و حلال و حرام توجه کند و اهمیت دهد و زکات مالش را بدهد.☝🏻️ 🔵(کربلایی) کاظم چون می‌دانست، صاحب زمینی که در آن کار می‌کند، مقید به پرداخت زکات و حق فقرا نیست، به این فکر فرو رفت که پس مال او مخلوط به حرام و زندگی او با پول حرام مخلوط یا شبهه‌ناک است. این مسئله را با صاحب زمین، در میان گذاشت و از او خواست تا او زکات مالش را پرداخت کند ولی او زیر بار نرفت.❌ 🔵از این رو کاظم تصمیم گرفت از آن روستا هجرت کرده و درجای دیگر مشغول کار شود که اجرت او حلال و پاک باشد. چند سالی خارج از آن روستا به فعالیت پرداخت تا این که از او خواستند به روستای خود برگردد.... ادامه دارد.. @ranggarang
‌⭐️ 🌺🍃قسمت دوّم🍃🌺 ادامه ماجرا ... 🌾🌿 کربلائی کاظم به روستا برگشت و زمینی با مقداری گندم در اختیارش گذاشتند تا خودش مستقل کشاورزی کند، او همان سال اول نصف آن گندم را به فقرا داد و نصف دیگر را در زمین کاشت و خدا به زراعت او برکت داد، به حدی که بیش از معمول برداشت کرد و از همان سال بنا گذاشت که نیمی از برداشت خود را به فقرا بدهد و (با اینکه مقدار زکات یک دهم و یا یک بیستم است) هر ساله نصف محصول خود را به فقرا و مستمندان می‌داد.💰💰💰 🏡یک سال هنگام برداشت محصول، پس از چند روز که خرمنش را کوبیده بود که مشغول باد دادن خرمن شد تا کاه آن جدا شود. 🌤نزدیک ظهر شد، باد متوقف و هوا گرم شد و نتوانست به کار خود ادامه دهد، مجبور شد به خانه برگردد. در راه یکی از فقرای روستا به او می‌رسد و می‌گوید: امسال از محصولت چیزی به ما ندادی و ما را فراموش کردی😔❗️ 🌾🌿 کاظم به او می‌گوید: خیر! فراموش نکردم ولی هنوز نتوانستم محصولم را جمع کنم. او خوشحال می‌شود و به طرف ده می‌رود اما کاظم دلش آرام نمی‌گیرد و به مزرعه برگشته، مقداری گندم با زحمت زیاد جمع آوری می‌کند تا برای آن فقیر ببرد.🌾🌾🌾 🐏🌱🌱🌱قدری علوفه برای گوسفندانش می‌چیند و گندم‌ها و علف‌ها را بر دوش می‌گذارد و روانه دهکده می‌شود. به باغ امامزاده مشهور به هفتاد و دو تن که محل دفن چند امامزاده است، می‌رسد. برای استراحت روی سکویی کنار درِ باغ امامزاده می‌نشیند و گندم و علوفه را گوشه‌ای می‌گذارد و به فکر فرو می‌رود.👌🏻 💥چند لحظه بعد دو جوان بسیار زیبا و جذاب را می‌بیند که به طرف او می‌آیند و وقتی به او می‌رسند، می‌گویند: کاظم❗️ بیا برویم در این امامزاده فاتحه‌ای بخوانیم❗️ 🏡کاظم می‌گوید: می‌خواهم به منزل بروم و این علوفه را به منزل برسانم. آنها می‌گویند: خیلی خوب، حالا بیا تا با هم فاتحه‌ای بخوانیم✨ ...ادامه دارد.. @ranggarang
‌⭐️ 🌺🍃قسمت چهارّم🍃🌺 🏡اهل خانه خيلي مرا سرزنش كردند كه تا اين موقع شب كجا بودي❗️❓من چيزي نگفتم 🐏🌿🌱علوفه را به گوسفندان دادم و صبح زود آن گندم‌ها را به در خانة آن مرد مستمند بردم و به او دادم و بدون معطّلي به نزد پيشنماز محل، آقاي حاج شيخ صابر عراقي رفتم، و داستان خودم را از اول تا به آخر گفتم. ✨آقاي عراقي به من گفت آنچه را مي‌داني بخوان. من آنها را خواندم. ⏰او ساعت‌ها مرا امتحان كرد. نخست سورة رحمان را پرسيد، بعد سورة يس، مريم و سوره‌هاي ديگر قرآن را. 📗من از هر كجا پرسيد، از حفظ و بدون كوچك‌ترين لغزش همه را تلاوت كردم. ❗️ 📖سپس قرآن را بوسيدم. و آقاي عراقي به مردمي كه آنجا بودند، گفت: مردم كاظم درست مي‌گويد، او مورد لطف قرار گرفته است.✨ مردم بر سر من ريختند و لباس‌هايم را به عنوان تبرّك بردند، و اگر او مرا در خانة خود و اتاق زن و بچه‌اش نبرده بود، مردم ده، گوشت بدن مرا نيز به عنوان تبرّك مي‌بردند. ☺️ 🏡آقاي صابر عراقي به زحمت مردم را از خانه بيرون كرد و به من گفت: كاظم اگر جان خودت را دوست داري شبانه از اين محل برو. در غير اين صورت به عنوان تبرّك به دست مردم آسيب خواهي ديد. گفتم: خرمن و گوسفندانم را چه كنم❓ گفت، من دستور مي‌دهم آنها را حفظ و جمع‌آوري كنند و 💰پولي هم به من داد و 🌙شبانه به ملاير آمدم. آنجا نيز مردم قصه مرا براي آقاي سيّد اسماعيل علوي بروجردي كه از علماي ملاير بود گفتند و ايشان تشريف آوردند و با من ملاقات كردند و با اصرار مرا بردند، جلسه‌اي تشكيل دادند و قصة مرا براي شخصيت‌هاي ملاير نقل كردند. آنها مرا بسيار آزمايش و امتحان نمودند و همه تعجّب مي‌كردند. آري اين بود جريان عجيب و ماجراي استثنايي كربلايي كاظم که به محضر امام زمانش مشرف شد و حافظ کل قرآن کریم گشت💚❗️😇 ادامه دارد... @ranggarang
‌⭐️ 🌺🍃قسمت پنجم🍃🌺 💥علما و آيات بزرگ از حوزة علميّة قم و نجف و شهرهاي مختلف کربلائی کاظم ساروقی را امتحان میکردند ⭕️آيت‌الله العظمي آقاي صدر (رحمت الله علیه) كه يكي از دو وصيّ مرحوم آيت‌الله العظمي حائري يزدي بودند، پس از آزمايش و امتحان او فرمودند: «نمي‌دانم در واقع چه عملي مورد قبول درگاه الهي است❗️❗️❗️ زيرا من كه سيّد و ذريّه پيامبر((صلی الله علیه وآله)) هستم و سال‌ها درس خوانده و در اوامر الهي هم كوتاهي نكرده‌ و نواهي و مناهي را هم ترك نموده‌ام، به اين فيض نرسيده‌ام،💚 ولي اين پيرمرد بي‌سواد مورد عنايت واقع شده و حافظ قرآن گرديده است».✨📗 ⭕️مرحوم آيت‌الله العظمي سيّد محمد حجت كوه‌كمره‌اي(رحمت الله علیه) كه از مراجع حوزة علميّة قم بودند، نسبت به اين حافظ قرآن محبّت و عنايت مخصوص داشتند و هر گاه ايشان را مي‌ديدند احترام نموده، او را معجزة ولايت مي‌دانستند، و به ايشان مساعدت و كمك مالي مي‌كردند و حافظ قرآن هم از غير ايشان پولي قبول نمي‌كرد.😇 ⭕️آيت‌الله حاج شيخ جعفر سبحاني‌ فرمودند: روزي طرف عصر وارد مدرسة فيضيه شدم ديدم كربلايي كاظم كنار باغچة مدرسه نشسته و جمعي از او سؤال مي‌كند.❓ من هم رفتم و آيه‌اي از سورة ✨«والصافات» و ✨سورة «ص» را پرسيدم فوراً جواب داد. ❗️پس از او خواستم آيه را نشان دهد و قرآن كوچك بغلي‌ام را به دست او دادم! فوراً يك قبضه را گرفت و گفت: بفرما، و آيه در همان صفحه بود.❗️الله اکبر❗️ ⭕️هم چنين شهيد نوّاب صفوي ـ رهبر فدائيان اسلام‌ـ او را امتحان نموده، كلماتي از قرآن را با نهج‌البلاغه تركيب كرده، خواندند و گفتند: اين آيه در كجاست📗❓ كربلايي كاظم فوراً كلمات قرآني را نشان داد و گفت: اينها از قرآن است، ولي آنها قرآن نيست.❗️ پرسيدند: چگونه تشخيص مي‌دهي❓ گفت: قرآن نور دارد و مي‌درخشد...📖✨❗️ ⭕️پس او را با خود به تهران برد و روزنامه‌نگاران كيهان، اطلاعات، تهران مصور و خواندني‌ها را دعوت كرد و با آنها با وي مصاحبه‌اي به عمل آورد و در جرائد آن روز منتشر نمودند.📚📜پس چون عازم مشهد مقدس شدند، وي را با خود به مشهد بردند و هنگامي كه در شهرهاي سمنان، دامغان، شاهرود، سبزوار و نيشابور مورد استقبال مردم قرار گرفتند، آن شهيد بزرگوار، وي را معرفي مي‌كردند تا مردم با ديدن اين معجزة حضرت ولي‌عصر((عجل الله تعالی فرجه الشریف))، دين و ايمانشان تقويت شده، ارادة ايشان در عمل كردن به دستورات دين قوي‌تر گردد. 😇 ادامه دارد.. @ranggarang
‌⭐️ 🌸قسمت ششم(آخر)🌸 🔴پیامها و برداشت ها 🔴 💚عمل به وظيفة عقلي و ديني، بهترين عامل تقرب و نزديكي انسان به خداوند است. 👌🏻كربلائي محمّد كاظم ساروقی در راه عمل كردن به وظيفه و اداي خمس و زكات مال خويش، 💰حاضر شد كه از وطن خود هجرت، و حدود سه سال، خارج از آن زندگي كند. تا آنكه خداوند متعال هم او را ياري كرد كه هم به وطن خود بازگشت و هم اسباب رزق حلال او را فراهم نمود. 😇 📖✨در آيات بسياري از قرآن كريم، از كتاب الله تعبير به نور شده است. گرچه اين نور، نور ظاهري نيست، ولي چه بسا براي كساني كه داراي چشم بصيرتند نور آن تجلّي كند و در مقابل چشمان آنان تلألؤ نمايد. شما مي‌توانيد به اين آيات مراجعه نماييد: (البته كلمة نور در بعضي از اين آيات تأويلات ديگري هم دارد). ✨سورة مائده آية 15، آية 44 و آية 46؛ ✨سورة اعراف آية 157؛ ✨سورة تغابن آية 8؛ ✨سورة نسا آية 174؛✨ سورة انعام آية 91؛ ✨سورة شوري آية 52. 📖✨قرآن كريم علاوه بر آنكه خود نور است، هادي انسان به سمت نور هدايت هم هست: ✨كتابٌ أنزلنا إليك لتخرج النّاس من الظّلمات الي النّور✨ 💚کربلایی کاظم که از نجف اشرف کفن خود را گرفته بود و همیشه در کمرش با مختصر پولی به همراه داشت، که هر وقت، هر کجا در ایران دار بقاء را لبیّک گفتند، آنها را به همراه داشته باشند. 💰📜 پول و وصیت نامه خود را در جوف همان کفن گذاشته بود و وصیت کرده بود که هرکجا مرگش فرا رسید، او را به قم ببرند و به خاک بسپارند. 🌙یک شب در قم در منزل آقای علوی برای خواندن نماز شب بلند می شود که وضو بگیرد، از پله [های ] اتاق که یکی دو متر بیشتر ارتفاع نداشت، می افتد. مختصر خون ریزی می کند، او را به بیمارستان سراجه قم منتقل می کنند و چند روزی در آنجا مانده و سپس مرحوم می شود و او را در قبرستان نو قم، مقابل درب ورودی در جانب غربی دفن می کنند.✨ داستانش به فراموشی سپرده شده است.❗️ هر چند لازم بود او را در قبرستان شیخان یا جمکران یا در صحن مطهّر حضرت معصومه علیها السلام دفن می کردند و داستان او را در لوحی می نوشتند و برخی علما معجزه او را گواهی می کردند و آن را در منظر و دید زائران و مسافران قرار می دادند تا تذکّر و تذکاری باشد و مردم پیوسته در طول روزگار به این «معجزه الهی» آشنایی پیدا کنند. در حقیقت کربلایی کاظم یک «معجزه الهی» برای اثبات «حقّانیت قرآن» است؛ و نشان می دهد این کتاب آسمانی یک پیام غیبی و یک سرّ الهی و یک مجموعه به هم پیوسته است؛ که این چنین تجلّی کرده و یک نفر بی سواد ناگهان حافظ همه قرآن شده است. ✨ 📖✨ اللهم نور قلوبنا بالقرآن🙏🏻 @ranggarang