eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
8 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
👩می‌خواستند روسری از سر دختران‌مان بکشند، 🧕چفیه سر دختران‌شان کردیم... والعاقبةُ لِلمُتقین... @ranggarang
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺بیش از ۲۰ هزار نفر از مردم نیویورک در حمایت از دانشجوها به خیابان آمدند. حجم جمعیت رو در تصویر ببینید... @ranggarang
16.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب: نحوه رفتار آمریکا در مسئله غزه اثبات حقانیت موضع ایران در بی‌اعتمادی به آمریکا است @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حتما لازم نیست که عشق را در آغوش معشوقه ات ببینی عشق را می شود در دستان خسته پدر و چشمان نگران مادر دید ... @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚙️ اینجا چین یا ژاپن نیست!!! این پل ها بر روی دره ای به عمق 250 متر واقع در محدوده دریاچه سد و نیروگاه کارونِ3 و به جهت جایگزینی جاده قدیمی ایذه – شهرکرد ساخته شده اند. پل های فوق دارای دهانه قوسی از نوع خود در هستند. کلیه مراحل پروژه اعم از طراحی، محاسبات ایستایی سازه فلزی، ساخت قطعات فلزی و نصب پل توسط مهندسان انجام شده است. 🇮🇷 @ranggarang
✨⇜مــرد فقیـــرى بـــود ڪه همســــــرش از ماست ڪره مى گرفت و او آنرا به یڪى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن ڪره ها را به صورت توپ های یڪ ڪیلویى در می آورد. مرد آنرا به یڪى از بقال های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. ✨⇜روزى مـــرد بــقال به انــدازه ڪـــره ها شڪ ڪرد و تصمیم گرفت آنها را وزن ڪند. هنگامى ڪه آنها را وزن ڪرد، اندازه هر ڪره 900 گرم بود. ✨⇜او از مـرد فقیــر عـصبانــــى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو ڪره نمى خرم، تو ڪره را به عنوان یڪ کیلو به من مى فروختى در حالى ڪه وزن آن 900 گرم است. ✨⇜مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم، بنابراین یڪ ڪیلو شڪر از شما خریدیم و آن یک ڪیلو شڪر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم. مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید. ‌‌↫از ماسـت ڪه بر ماسـت؟؟؟؟؟؟ ↬ @ranggarang
🍃پادشاه و وزیر؛ حافظ و محافظ 🍃 پادشاهی را وزیری عاقل بود که از وزارت دست برداشت. پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟ 🍃 گفتند از وزارت دست برداشته و به عبادت خدارمشغول شده است. پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟ 🍃 گفت از پنج سبب: ✨ اول: آنکه تو نشسته می‌بودی و من به حضور تو ایستاده می‌ماندم اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا در وقت نماز هم، حکم به نشستن می‌کند. ✨ دوم: آنکه طعام می‌خوردی و من نگاه می‌کردم اکنون رزاقی پیدا کرده‌ام که او نمی خورد و مرا می‌خوراند. ✨ سوم: آنکه تو خواب می‌کردی و من پاسبانی می‌کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی‌خوابد و مرا پاسبانی می‌کند. ✨ چهارم: آنکه می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید. ✨ پنجم: آنکه می‌ترسیدم اگر گناهی از من سر زند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه می‌کنم و او می بخشاید. 🌹خدایا ما را یک لحظه به حال خود وا مگذار🌹 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃ادامه اصحاب فیل🍃 🌺ملاقات و گفتگوى عبدالمطلب با ابرهه‏🌺 قسمت دوم 👇 عبدالمطلب همراه با بعضى از پسرانش با حُناطه به سوى جايگاه ابرهه حركت كردند، وقتى كه به لشكر رسيدند، عبدالمطلب با راهنمايى شخصى به نام اُنَيس بر ابرهه وارد شد. ابرهه بسيار بر عبدالمطلب احترام كرد، از تخت خود فرود آمد و بر زمين نشست، و عبدالمطلب را با تجليل و احترام كنارش نشاند، و توسط مترجم به او گفت: چه نيازى دارى؟ عبدالمطلب گفت: به من خبر رسيده دويست شترِ مرا غارت كرده‏اى، دستور بده آن‏ها را به من برگردانند. ابرهه گفت: من وقتى كه سيماى عظيم تو را ديدم در نظرم بسيار بزرگ جلوه كردى، ولى اين گفتار تو را در نظرم كوچك نمود، آيا براى برگرداندن دويست شتر با من صحبت مى ‏كنى، و از خانه كعبه كه خانه تو و دين تو است، و من براى ويران كردن آن آمده ‏ام هيچ سخنى نمى ‏گويى؟! عبدالمطلب گفت: اءِنِّى اَنَا رَبُّ الاِبِلِ، وَ اءنّ لِلبَيتِ ربّاً سَيَمنَعُهُ؛ من صاحب شتر هستم، و براى خانه كعبه صاحبى است كه به زودى از آن دفاع مى‏ كند. ابرهه با غرور و گستاخى گفت: هيچكس نمى ‏تواند مانع من شود و از ويران كردن كعبه توسط من جلوگيرى نمايد. عبدالمطلب گفت: هر كار مى‏ كنى بكن. ادامه دارد.... @ranggarang