فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
یک پست متفاوت ارسالی اعضا
#شگفتی_آفرینش🕊
🌿 شکوه مرغ بهشتی💚
🎋رفتارجالب مرغ بهشتی برای جفت یابی
📚
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
قدیمیا میگن که وقتی شاگرد تازهای وارد قنادیها میشده بهش یک لیوان شربت شهدآلود میدادن بخوره که زده بشه از شیرینی ها و ناخنک نزنه، یعنی به حالتی میرسیده که دیگه خودش شیرینی رو دوست نداشته، و ای کاش خیلی از جاها، همین شکلی، آدما چشم و دلشون سیر میشد.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#خاطره_اعضا
سلام ماه محرم بود و من یه خاطره از بچگیم دارم ک مامانم برام تعریف کرده و خاستم براتون بگم دوست داشتین بزارید کانال
روز عاشورا موقع تغذیه خوندن هر کسی بچشو میده بغل اون کسی که نقش امام حسین هستش اما چند سال پیش وقتی من بچه بودم مادر بزرگم منو میده بغل شمر و میگه هیچ کس بچه بغل شمر نمیده اما من اینو میدم بغلت اسمش هم فاطمس ان شاالله خدا برات هم پسر بده هم دختر (آخه اونا بچه دار نمیشدن) چند سال بعدش خدا بهشون دوقلو به دختر یه پسر میده . واما حکمت خدا این بود ک بعد چند سال پدرشون و پارسال هم مادرشون فوت کرد.
من همیشه دعا میکنم خدا به حق این ماه به حق علی اصغر امام حسین هر کسی بچه نداره خدا بهش بچه بده
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
🔆نماز اول وقت
حضرت حاج آقاى انصارى اصفهانى فرمود:
يك روز يكى از رفقاى بازارى گفت : كه مى آيى جايى برويم ؟
گفتم : من در اختيار شما هستم . مرا در بيرون شهر مشهد مقدس برد و بعد وارد كوچه باريكى شديم . ديدم عده زيادى در كوچه نشسته و ايستاده اند ما هم جلوى در خانه قدرى صبر كرديم تا اينكه يكى از رفقا را ديديم كه از خانه بيرون آمد و ما وارد منزل شديم . ديدم شيخ جليل القدر و نورانى توى اطاق نشسته ، سلام و احوالپرسى با ما كرد و به گرمى از ما پذيرايى نمود.
بنده سؤ الاتى داشتم كه از ايشان پرسيدم ، تا رسيدم به اينجا كه آقا چيزى به من تعليم دهيد كه براى قلبم مفيد باشد چون قلبم درد مى كرد.
مرحوم ((آشيخ حسن على )) فرمودند: نمازت را اول وقت بخوان و بعد از هر نماز دستت را روى مُهرَت بگذار و سه مرتبه سوره توحيد را بخوان و سه صلوات بفرست و بعد دستت را روى قلبت بگذار.
بنده وقتى اين نسخه را عمل كردم به نتيجه رسيدم .
📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️🌺
سلام بر فاطمه عزیز وخواهرای گلم من خانمی ۴۲ساله از پا معلولم
ازدواج کردم دوتا بچه دارم معلولیتم ۷۰ درصد بود ۲۰ سال ازدواج کردم ۱۰ سالی هست معلولیت بیشتر شده تا الان به زور راه میرم دکتر که رفتم عکس رگ اعصاب ام ار ای که دادم رگ پای چپم عصبی تاندوم پام سفته ماهیچه پام گرفته ضعیف گرفتگی عضلات دارم تنها داروی که دکتر بهم گفت کار درمانی متاسفانه هزینه رفت امدش اذیتم میکنم اینم بگم من ۶ سالم بود یهوی مریض شدم اماه تو بیمارستان بستری کلا فلج بودم بد که مرخص شدم کم کم راه رفتم ولی به زور سن ۱۴ به بد بهتر شدم تا الان که جریان ب ایتان تعریف کرد م دوستان کسی هست که مثل من یا دوستانی را دیده باشن که داروی چیزی تآثیررو بیماریش داشته عروسی دخترم نزدیک همش تو فکرم با این وضعیت چکار کنم خواهرا تورا خدا راهنماییم کنین خیلی غصه میخورم
👆سلامت خدمت این خواهر عزیز
سلامخدمت این خواهر عزیزم خانمی. اگه به یه طب اسلامی مراجعه کتی که خیلی خوبه
ولی الان اگه نمیرسی از همین الان اودیه های
سیاهدانه دارچین میخک هل زنجفیل فلفل سیاه
همه رو به یک اندازه
مثلا از هر کدام ۱۰ گرم میگیری بعد خوب آسیابشون میکنی خوب پودر بشن بعدهمه ادویه تو نیم کیلو عسل خوب مخلوط میکنی وقت خواب یک قاشق مرباخوری از این معجون میخوری وصبح ناشتا هم یه قاشق مربا خوری تا یه ساعت بعد اونوقت صبحانه میخوری آن شاءالله سر ۵ روز کلا خوب خوب میشی وتوجه میشی چه اشتباهی کرده که تاحالا این معجون رو مصرف نکردی آن شاءالله خوب میشی وبرام دعا میکنی وبرا سلامتی مولامون یه صلوات بفرست
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
✨﷽✨
#دلنوشته🌻💛
✍️ یک دعای عاشقانه
🔹روز جمعه جوانی با پدرش در منزل نشستهاند.
🔸پدر میگوید:
پسرم، ماشین را استارت بزن تا برویم جایی!
🔹وقتی پدر سوار میشود، میگوید:
امروز برو ترمینال، جمعه است و خیلیها از سفر برمیگردند. برو شاید خدا یک عمل صالحی به ما رساند. شاید کسی بود پولش را گم کرده و پول لازم داشت. شاید کسی بود که در این شهر برای دکتر آمده و شب را جای خواب ندارد. برو ان شاءالله خداوند انجام یک عمل صالحی بر ما هدیه میکند.
🔸پسر میگوید:
وقتی به ترمینال میرسیدیم، پدرم با چشم منتظر بود و با زبان یا الله میگفت و از خدا میخواست برساند و اجابت کند دعای او را، این کار همیشگی پدر رحیم بود.
🔹گاهی میگفت:
برخیز چند کمپوت بگیریم و روز جمعه میرفتیم بیمارستان دنبال بیمارانی میگشت که بیکس هستند و منتظر ملاقات کسی.
🔸گاهی پدرم دو ساعت داخل ماشین در ترمینال مینشست و میگفت:
پسرم اصلا غصه نخور. همین که با نیت انتظار برای انجام کار خیر نشستهایم، چه کار خیری برساند چه نرساند دستمزدمان محفوظ است و ضرر نمیکنیم.
🔹وقتی داستان به اینجا رسید، اشک بر دیدگانش جاری شد.
🔸من با حیرت گفتم:
دوباره تکرار کن. واقعا چه صحنه عاشقانهای و چه دعای دیوانهکنندهای. بروی ترمینال برای پیداکردن ابْن السَّبیل بنشینی و بگویی: «خدایا دعای مرا اجابت کن...»
🔹چه دعاهایی هستند که واقعا از آنها بیخبریم. این دعا شاید بهترین دعا باشد که دعا کنی خداوند در زمانی که کسی او را دعا میکند و حاجتی میخواهد تو هم دعا کنی و از خدا توفیق عمل صالح طلب کنی و التماس کنی دعای تو را اجابت کند و برای دعای آن کسی که او را میخواند تو را بفرستد.
🔸پسر میگوید:
برای پدرم بارها خداوند نیازمندانی را در اجابت دعایشان سمت او فرستاده بود، که اعتراف کردند مستأصل ایستاده بودند که دعا میکردند خدایا کمکم کن و خدا تو را رساند.
❓آیا تاکنون یکبار از دعاهای این پدر کردهایم؟
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
🔆شكل برزخى
((جناب حاج آقاى ناجى )) در اصفهان فرمودند:
يك روز صبح زود خادم آخوندبه حمام مى رود و مى بيند آخوند در حمام قديم توى خزينه است ، جلو مى رود و سلام مى كند.
آخوند مى گويد: سلام و زهر مار فلان فلان شده . كى گفته تو اينجا بيايى و شروع به ناسزا گفتن ميكند.
خادم تعجب مى كند و مبهوت مى ماند. صبح اول صبحى ما مگر چكار كرده بوديم كه باما اوقات تلخى كرد و ناسزا گفت .
خلاصه دل چركين مى شود ولى چيزى نمى گويد. تا اينكه چند روز از اين ماجرا ميگذرد و مرحوم آخوند قليان مى كشيد، سر قليان را براى مرحوم آخوند چاق مى كند و ميآيد خدمت آخوند و مى گويد: آقا چند روز پيش صبح آمدم حمام ، آخر چه قصورى از ما سرزده بود كه على الطلوع اينهمه چيز به ما بار كرديد؟
مرحوم آخوند مى گويد: خوب شد گفتى . من مى خواستم از تو معذرت خواهى كنم .
آقا چه معذرت خواهى اينهه به ما چيز باركردى ، بعد معذرت خواهى ميكنى ؟
آخوند مى گويد: من صبح داشتم مدرسه مى رفتم توى خيابان وكوچه يك سرى حيواناتى راديدم كه درب مغازه هارابازمى كنند و بعضى حيوانات طرف من مى آمدند، از بس ترسيده بودم دويدم توى حمام كه تو آمدى ، مى دانستم تو آدم خوبى هستى ، گفتم بگذار يك مقدار ناسزا بگويم كه حجاب شود، من مردم رابه شكل حيوانات گوناگون نبينم . و از حمام مى خواهم به مدرسه بروم ديگر نترسم . چون خيلى ترسيده بودم و خُب حجاب رفع شد، خلاصه ما را ببخش
📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
15.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا❤️🌺
❌ رای نمیدهم تا تنبیه شوند!
❓ این همه رای دادیم چه شد؟
⁉️ مگر مجلس گذشته عملکرد قابل قبولی داشته که برای مجلس بعد رای بدهیم؟
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️🌺
از طریق این کد با خط سرپرست مطلع میشید.و نیازی ب بردن کارت ب فروشگاه نیست،ویارانه تشویقی ب دهک یک تا هفت تعلق میگیره وب همه افراد تعلق نمیگیره
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
? #هر_روز_با_شهدا🌷
#قسمت_اول (۲ / ۱)
#تلویزیون_ملکی_از_بصره_سردرآورد!
🌷درست ۵۱ روز بعد از بازپسگیری خرمشهر، به قرارگاه احضار شدیم. در فرماندهی اعلام کردند که عملیاتی با همراهی سپاه انجام میشود. در تاریخ ۲۰ تیر ۶۱ یگانهای عمل کننده مشخص شدند. فرماندهان گردان ۱۶۵، ۱۴۵ و گردان ۱۵۱ به هم معرفی شدند و دستور داده شد که این یگانها ۲۴ ساعت بعد از «پل نو» تا مرز مستقر شوند. به همین دلیل سه گردان در یک کیلومتری مرز مستقر شدیم. روز ۲۲ تیر دستور تک ابلاغ شد. نام عملیات، «رمضان» بود. مسیر از شلمچه به کوتینال و پلِ بصره و بعد داخل بصره بود. ساعت ۶ عصر همهی نیروها شام خوردند و ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه رمز عملیات در بیسیمها اعلام و عملیات آغاز شد. هر سه گردان طبق برنامه زیر گلوله باران شدید دشمن با دادن تلفات پیش میرفتیم.
🌷تا پلِ بصره پیشروی کردیم. گردان ۱۶۵ و ۱۴۵ داخل بصره شدند. در ورودی بصره پاسگاهی بود که داخل شدیم تصرفش کردیم. هنوز سماورشان میجوشید و چای آنها آماده و تلویزیونشان روشن بود. تعدادی کفش در آن اتاقک بود و معلوم بود که افراد آن اتاقک و پرسنل پاسگاه بدون کفش فرار کردهاند. در اینحال استوار «ملکی» وارد اتاقک شد. نگاهی به تلویزیون انداخت. مارکش هیتاچی بود. گفت: این مثل تلویزیون خود منه. بعد به من گفت: جناب سروان اجازه میدهی من این تلویزیون را ببرم؟ من که میدانستم عراقیها تمام زندگی او را از خانهی سازمانیاش در خرمشهر بردهاند، گفتم: اشکالی ندارد. او بلافاصله تلویزیون را برداشت و داخل جیپ گذاشت.
🌷خبردار شدم تعدادی از پرسنل گردانهای ۱۴۵ و ۱۶۵ از داخل شهر در حال عقبنشینی هستند. بلافاصله خودم را به آنها رساندم. معلوم شد که فرماندهان آن دو گردان سرهنگ مدارایی و سرهنگ وطنپرست به اسارت عراقیها در آمدهاند و بقیه در حال عقبنشینی هستند. با دیدن این وضعیت به بچهها دستور عقبنشینی دادم. خود من ماندم تا بقیهی نیروها را هدایت کنم. در آن مدت حدود نصف نیروهایهای گردانهای ۱۴۵ و ۱۶۵ برگشتند. معلوم شد بقیه یا شهید یا اسیر شدهاند. من پایم تیر خورده بود و نمیتوانستم خوب بدوم، به همین خاطر ستوان «اتابکی» که کنارم بود، رعایت حال مرا میکرد و همراهم میآمد. پس از آنکه....
#ادامه_در_شماره_بعدی....
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#تقاضای_همفکری ❓
سلام به شما و اعضای محترم کانال بسیار عالیتون.مدتی هست بنده مشکلی دارم.اینکه وزنم متاسفانه ۹۰کیلو با قد ۱۶۵.کم کاری تیرویید دارم که قرص مصرف میکنم.بعداز زایمان که ۳سال پیش بود وزنم زیاد شد.و از اونجایی که خانه دار هستم.نمیتونم بیرون از منزل ورزش کنم زانوهام بسیار درد میکنه برای وزن بالا.چطوری با چه داروی گیاهی اشتهام رو کم کنم.چون خیلی خیلی زیاد شده.ممنون از شما😔😔🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c