✅با انصاف باش؛ سخته ولی تو میتونی!
✍امام علی علیه السلام میفرمایند: «تاج انسان عفت و پاکدامنی او، و زینتش انصاف اوست.» با انصاف بودن، کار بسیار سخت و دشواری است.پیامبر اکرم (ص)فرمودند: «سه مسئله مهم است که این امت طاقت آن را ندارند، که یکی از آنها داشتن انصاف است.»
منتظری که انصاف برایش اهمیت ندارد، در واقع معنای #انتظار را درست درک نکرده است؛ زیرا یکی از دلایل اهمیت انتظار، امید برپا شدن دولت جهانی امام زمان و برقراری عدل و انصاف است.
📚١. غرر الحکم
رساله_تمام_مراجع✍👇
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #رسوایی گذشته را آغاز کرده بودند و در مخیله شان هم نمی گنجید کسی در این گوشه کنارها از آن
🍃🍃🍃🌸🍃
#رسوایی
فشردم. های های گریه هایم پیش اویی که مقصر اصلی ماجرا بود خبر از بی کسی
منی میداد که بیگناه قربانی شده بودم .
در اتاق باز شد و سمیرا با هول وارد شد اما با دیدنم پیش عمران عقب گرد کرد .
توان از جانم رفته بود، کم کم زانوانم شل شد که دستانش تنم را بیشتر به خود فشرد
و همان جا زیر پنجره روی زمین نشستیم .
دیگر کنارش نماندم . به دیوار تکیه دادم و سرم را روی زانوانم گذاشتم، می
توانستم روزها به حال خود ناله و فغان کنم اما صورت مسئله پاک نمی شد، آن گذشته
دیگر به من باز نمی گشت !
-قراره هر وقت از اون روزا شنیدی همینجوری بزنی زیر گریه؟
پشت دستم را روی صورتم کشیدم. او چه می فهمید چه بر سرم آمده بود .
-تقصیر برادرات بود، اونا شروع کردن من آدم دست گذاشتن رو ناموس کسی نبودم .
تلخ شدم .
-ولی گذاشتی...
کلافه دستی پشت گردنش کشید .
-نرو رو نِرو من !
به سویش چرخیدم .
-چرا چون دارم واقعیتو میگم؟ چون زورت به داداشام نرسید اومدی دنبال من؟
مردش بودید از اونا حقتون رو می گرفتید من چیکارتون کرده بودم؟صدایم از پس بغض لانه کرده در گلویم بیرون می آمد .
از جا بلند شدو با نوک انگشتانش به ساق پایم کوبید. درد نداشت اما به خیال خودش
می خواست که مرا به خودم بیاورد .
-من مردش نیستم؟ منو ببین! انگار توام مثل عماد تنت میخاره... من هنوز می تونم
یکی رو دیگه رو هم بخارونما فقط این که تو مستقیم میری قبرستون نه بیمارستان،
حواست به بالا پایین حرفات باشه .
در برابرش ایستادم .
-آره نبودید، چند بار بهت گفتم دست از سرم بردار، ولی تو داشتی یادگاری برای
بهزاد می ذاشتی اونم رو گردن منی که به اسم کسی دیگه بودم. به من چه که
خواهرت با این و اون می رفت حالا یکیشم داداش من...
تاب نیاورد، انگشتانش با خشم یقه ی لباسم را گرفت و جلو کشید .
-ببند دهنتو دختر .
تلاشی برای رهایی از دست او نکردم .
ابرویی بالا انداخت و بی رحمانه زبان گشود، هر چه تصویر خوب از او در ذهنم جای
گرفته بود تک به تک محو شدند
اون روزی که تو بغلم می لرزیدی یه لحظه هم دلم برات نسوخت چون به تنهاچیزی که می خواستم رسیده بود. همه گفتن دختر محمود خان و نمیتونی خام کنی اما کردم، انقدر احمق بودی که خودت با پای خودت رفتی جایی که بتونم دستمالیت کنم. توام کم از خواهر من نداشتی !
با صدایی لرزان هر چه بر سر زبانم می آمد بارش کردم .
-آره حق با توعه، شماها خوبید، انقدر خوب که برادر به زن برادرش افترا می زنه،
انقدر خوب که تو با دوست من شرط و شروط میذاری، شماها...
دیگر نتوانستم خودداری کنم، دیوانه وار دستش را از یقه ام کنده و کنار انداختم .
-شماها خوبید، لعنت به خوبیاتون و خودتون که منو بیچاره کردید آخه من چیکارتون
داشتم؟ !
پشت به من کرده بود و چهره اش را نمی دیدم .
صورتم را میان دستانم پنهان کرده بودم و با صدای بلند هق هق می کردم .
-به کجا میخوای برسی با این حرفات؟ خونسردانه در پی حاصلم از این اشک ها بود؟
مگر باید به کجا می رسیدم؟ چرا کمی فقط اندازه ی بند انگشتی پشیمان نبود !
چند باری طول و عرض اتاق را بالا و پایین کرد و در نهایت مقابلم ایستاد .
-اون رفیق احمقت داشت خرابت می کرد، می گفت ازت آتو داره گفتم زن منه پاش
بد نرفته، آتو نداشت اما گفت پیدا می کنه بازم حرفم همون بود که نمی تونه از
کسی که هیچ غلطی نکرده چیزی پیدا کنه، پیام آخرش که تو شل مغز خوندی داشته
شرط می بسته می تونه .
فین فینی کردم .
-صبح چی؟ زنگ زدم گفتی پشت خطیته؟
ادامه دارد....
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفت حاملهای نرو کربلا، بچه عیبناک میشه
گفت به عشق امام حسین بریم...
رسیدیم کربلا خانومم حالش بد شد...
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌
🌸 آیه الکرسی 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃
🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃
🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا
أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃
⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️
🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی،اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ🌺
❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️
🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_ایل_آی به قلم پاک #فاطمه_دادبخش(یاس) سرش رو روی سینهام قرار دادم و گفتم این
🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_ایل_آی
به قلم پاک #فاطمه_دادبخش(یاس)
اتاق زده شد و خانم اسدی گفت
____مشکلی پیش آمده آقای احمدی
نمیایین برا شام
صدامو صاف کردم گفتم
__الان میاییم
اشکهای الای رو پاک کردم و گفتم
_____نگران هیچی نباش
بابا بهم قول داده رضایت پدر ساسان رو میگیره
فقط کافیه تو ترک کنی اون وقت همه چی حله
تو که یادت نرفته شوهرت یک وکیل
الای با تردید نگاهم کرد و انگار که مجبورش کرده باشند لبخند زد
همراه ایلای و خانم اسدی برای صرف شام به طبقه پایین ویلا رفتیم
هرچند که دوباره علائم ایلای شروع شده بود
ولی با اصرار خانم اسدی چند قاشق از ماکارونی رو خورد
بعد از صرف شام پا شدم و گفتم
_____زحمت شام رو شما کشیدین شستن ظرفها با من
خانم اسدی لبخند زنان دست ایلای رو گرفت و گفت
____پس منو الای جان هم حرفهایی داریم که باید با هم بزنیم
و تقریباً مثل مادری که دست بچهاش رو کشون کشون میبره الای رو به سمت طبقه بالا برد
می دونستم که این اولین جلسه مشاورهاش هستش
حرفی نزدم و مشغول شستن ظرفها شدم
یه ساعت بعد خانم اسدی پایین اومد
____من که مشغول گشت و گذار تو صفحات بیمعنی و بیهدف اینستا بودم گوشیم رو خاموش کردم و گفتم
____نظرتون چیه خانم اسدی مشاورتون خوب پیش رفت؟
__خانم اسدی کنار مبل بغلی نشست و گفت
آقای احمدی راستش موضوع خانم شما کمی پیچیدهتر از بقیه هستش
هم به سبب قتل غیر عمد یک انسان هر چند گناهکار باشه
همین که بالاخره همسرتون به زور با بدترین مواد معتاد شدن
در مرحله اول اکثر بیمارا حالا در اصطلاح عامیانه دچار جو زدگی میشن و به خودشون و مشاورشون قول میدن که تمام تلاششون رو میکنند که ترک کنند
و این بیماری را از بین ببرند
همسر شمام از این قاعده مستثنا نبود به هر حال وقتی یادآور میشی که دو تا بچه داری یه زندگی خوب داشتی یه همسر خوب داری که حتی به خاطر شما حاضر شده اینجوری زندگی کنه معمولاً در چنین شرایطی این بیمارها تصمیم جدی دارند که ترک کنند
حالا بگذریم از این قضیه که میانه راه همشون منصرف میشن و حتی شده با زور هم میخوان مواد بگیرند
همسرتون خیلی درونگرا هستند
وسط حرفش پریدم و گفتم اینطور نیست ایلای خیلی برونگراست
همه میدونن هرچی که تو دلشه تو ظاهرشم هست
اشتباه نکنید آقای احمدی همسرتون درونگراست
و اینکه....
همسر شما از بابت اطلاع ندادنشون و هشدار ندادنشون به شما عذاب وجدان دارند
همسر شما بیشتر از اینکه مسببین اعتیادش رو مقصر بدونن خودش رو مقصر میدونه و این کار من را سختتر میکنه
ایشون علائم افسردگی رو دارن بروز میدن
در کنار ترک اعتیاد ما جلسات زیادی با هم خواهیم داشت ولی یک چیزی که ذهنم را مشغول کرده
احساس میکنم موضوعی هست که باعث وحشت همسرتون هست
به جز قتل ساسان اتفاق دیگری هم هست که من بیخبرم....
🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مکالمه امام باقر علیهالسلام با پیرمرد نصرانی که در غار زندگی میکرد!
▪️بهشتیان از نعمت های بهشتی تناول میکنند در عین حال فضولات ندارند
نمونه ای از دنیا: طفلی که در رحم مادر نُه ماه تغذیه میکند اما فضولات ندارد.
▪️بهشتیان هر چه از نعمت های بهشتی استفاده میکنند کم نمیشد.
نمونه ای از دنیا: یک شمع روشن کنید، ده هزار شمع را از آن شمع روشن کنید چیزی از شمع اول کم نمیشود.
📜 کافی جلد 8 صفحه 123
دلائل الامامه ( طبری ) صفحه 229
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
**🍃🍃🍃🌸🍃
#نکته👌✅
با دستهای خالی به دنیا آمده ایم
با دستهای خالی هم از دنیا خواهیم رفت
پس،
نگران چیزهایی ڪه آرامش را از تو می گیرند نباش...
نگرانی، مشڪل فردای تو را از بین نخواهد برد ،
اما آرامشِ امروزت را قطعا از تو خواهد گرفت...
ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ..
ﺧﺪاﻱ ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯﺕ ،ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ..
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻧﮕــــــــــــﺎﻩ
خدا...❤️
امیدوارم همیشه در نگاهش باشی❤️
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃
#تقاضای_همفکری❓
سلام خدمت فاطمه خانم عزیز و همه ی اعضای گروه
خواستم از خانمای عزیز سوال کنم شخصی تو گروه هست که با ذخیره تخمدان یک صدم درصد تونسته باشه باردار شه، دکتر برام قرص اوابوست تجویز کردن ولی قبل از اون بهم گفتن که احتمال بارداری با این درصد ذخیره تخمدان تقریبا امکان نداره، فقط از نظر پزشکی و اگر خدا بخواد ما کاره ای نیستیم، خیلی وقته که اقدام کردم ولی باردار نشدم. ۳۸ سالمه و وقتی آزمایشات رو دیدن گفتن هورمون ها علائم یائسگی زودرس رو نشون میدن. من هنوز فرزندی ندارم و اینکه نمیخوام از تخمک اهدایی استفاده کنم.
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام در مورد اون خانمی که گفتن خونشون ساس داره عزیزم خواهر منم مثل شما مبل دست دوم خرید کل خونش ساس داشت که حتی بدنش خیلی می خارید دکتر زیاد رفت وهرچه سم پاشی کردند بی فایده بود تا اینکه مجبور شد مبلا بندازه وبعد از اینکه مبلا رو انداخت بیرون وخونشو ضد عفونی کرد خداروشکر دیگه خوب شد حتما یه سری به عطاری بزن فک کنم گفته بودند دود گوگرد خوبه البته خودتون تو خونه نباشید که خطرناکه
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸