*🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
یادش بخیر مادربزرگم میگفت:
زمانِ مادوستت دارم دائمُ المصرف نبود!
نهایتاً عشقِ پدربزرگت که خیلی تو دلم گل میکرد،قرمه سبزی میپختم با سالاد شیرازی چای دارچین دم میکردم برای عصرپدربزرگت هیچوقت نمیگفت مثلاً فلان چیز رو انجام بده یا نده!عوضِش میگفت زن بایدموهاش بلند باشه بیاد تا کمرش.من هم موهام بلند بود ،تا کمرم میرسیدمیدونستم که کوتاه کنم خُلقِش تنگ میشه دوستت دارم رو زیاد نمیگفت اماغذا که میخوردیم یه دلِ سیر نگام میکرد.نمیگم نگید اما خُب آدم باید یه کاری بکنه برای دوست داشتنش💜🌱
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃
مواظب همدیگه باشیم !
از یه جایی بــه بعد دیگه بزرگ نمیشیم؛
پیر میشیم 🍃
از یه جایی بــه بعد دیگه خسته نمیشیم؛
می بُرّیم 🍃
از یه جایی بــه بعد دیگه تکراری نیستیم؛
زیادی هستیم...!! 🍃
پس قدر خودمون ، خانواده مون ،
دوستانمونو، زندگیمونو و کلأ
حضور خوشرنگ مون رو تو
صفحهء دفتر وجود بدونیم...
محبت تجارت پایاپای نیست،
چرتکه نيندازیم که من چه كردم
و تو در مقابل چه کردی!!
بیشمار محبت کنیم.
حتی اگربه هردلیلی کفه ترازوی
دیگران سبک تر بود!
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
🔆فقط حجّت بر حجّت نماز مى خواند
🍂مرحوم شيخ صدوق ، راوندى و برخى ديگر از بزرگان ، به نقل از ابوالا ديان حكايت كنند:
چون امام حسن عسكرى عليه السلام مسموم و شهيد شد، جعفر برادر امام عسكرى آمد تا بر جنازه اش نماز بخواند، ناگهان كودكى با چهره اى گندمگون و موهائى كوتاه وارد شد و عباى جعفر را گرفت و او را كنار كشيد و به او فرمود: اى عمو! كنار برو، من سزاوارترم كه بر پدرم نماز بخوانم .
🍂پس جعفر با چهره اى دَرهم و خشمناك كنار رفت و آن كودك معصوم جلو آمد و بر جنازه مقدّس پدر نماز خواند و سپس حضرت را كنار پدر بزرگوارش - امام هادى عليه السلام - دفن كردند.
🍂بعد از آن ، كودك رو به من كرد و فرمود: اى ابوالا ديان بصرى ! جواب نامه ها را بياور.
ابوالا ديان گويد: من با خود گفتم : تاكنون اين دوّمين علامت از نشانه هاى امامت ؛ و دو نشانه ديگر باقى مانده است .
🍂پس از آن ، نزد جعفر رفتم ، ديدم كه شخصى به او گفت : اين كودك چه كسى بود كه بر جنازه امام عليه السلام نماز خواند و به شما جسارت كرد؟
🍂جعفر جواب داد: واللّه ! تاكنون او را نديده بودم و نمى شناسم .
در همين بين كه مشغول صحبت بوديم ، چند نفر از شهر قم آمدند و احوال امام حسن عسكرى عليه السلام را جويا شدند و چون از وفات و شهادت حضرت آگاه گشتند، سؤال كردند: امام و حجّت خدا، بعد از او كيست ؟
🍂بعضى افراد اشاره به جعفر كردند، پس مردم قم به جعفر سلام كرده و تسليت گفتند و اظهار داشتند: تعدادى نامه و مقدارى وجوهات نزد ما است ، چنانچه نشانى و مقدار آن پول ها را بگوئى ، تحويل شما خواهيم داد.
جعفر با عصبانيّت از جاى خويش برخاست و لباس هاى خويش را تكان داد و گفت : مردم از ما علم غيب مى خواهند، مگر ما علم غيب مى دانيم ؟!
🍂و سپس از مجلس خارج گرديد.
بعد از اين جريان خادمى وارد شد و اظهار داشت : نامه هاى شما از فلانى و فلانى و فلانى است و نيز داخل كيسه هميانى كه همراه آورده ايد، مقدار هزار و ده دينار وجوه شرعيّه مى باشد.
پس مردمى كه از قم آمده بودند، نامه ها و پول هائى را كه همراه آورده بودند، همه را تحويل خادم دادند.
🍂ابوالا ديان گويد: آنچه امام حسن عسگرى عليه السلام نسبت به فرزندش امام زمان - عجّل اللّه فرجه الشّريف - بيان نموده بود تحقّق يافت ؛ و ديگر شكّ و شبهه اى باقى نماند.
پس از آن جعفر به دربار معتمد عبّاسى رفت و قضيّه حضور حضرت مهدى - فرزند امام حسن عسكرى عليهماالسلام - و چگونگى اقامه نماز، همچنين جريان مردم قم و وجوهات شرعيّه را براى او مطرح كرد و متوكّل دستور داد تا آن كودك را كه خليفه بر حقّ خداوند است دست گير نمايند.
🍂پس تمام ماءمورين و جاسوسان براى دست گيرى حجّت خدا، بسيج شدند؛ وليكن به هر حيله و وسيله اى متوسّل گشتند، آن حضرت را نيافتند.
📚الخرايج والجرايح : ج 3، ص 1102، ذيل ح 23، إكمال الدين : ص 476 ينابيع المودّة : ج 3، ص 326، با تفاوت در الفاظ
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #ارسالی_اعضا ❤️🌺 🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️🌺
سلام دوستان 😘
یه سلام خدمت خواهر 18ساله که همسرشان نظامیه عزیزم خیلی کار داشتم منت نباشه ولی وقتی پیام شما رو دیدم دلم نیومد نخونم وجواب ندم عزیزم همسر من هم نظامیه من اول زندگی خونه مستقل نداشتم پیش مادر شوهر بودم حقوق همسرم کم بود ولی قناعت کردم خودم تو خونه ای بزرگ شدم مثل شما تمام پول بابام دست من بود خیلی سختی کشیدم کم بخور کم بخر خدا رو شکر یه خونه خریدیم همسر من صفر بود اولین حقوق رو سه ماه بعد از عقدمون ریختن حساب خدا رو شکر الان یه کم بهتر یه برگه بردار بنویس اول این که یه شوهر خوب وسالم داری دوم این که خونه مستقل داری سوم این که شما با همسری زندگی می کنید که برا کشوری اسلامی خدمت می کنه عزیزم هنوز من موافق نشدم یه فرش خونمو عوض کنم چند شب پیش رفتیم سرای ایرانی خیلی وسایل خونمون کهنه شده رفتیم با قسط بخریم ولی نشد همسرم ناراحت شد گفت من افسردگی گرفتم اینجا آمدم ولی من به همسرم روحیه دادم به همسرم گفتم مهم نیست خدا رو شکر تو زندگی ارامش دارم مهم این کنار هم خوش هستیم اصلا غر نزدم ته دلم دوست داشتم خرید کنم ولی نشد دنیا که به آخر نرسیده من و همسرم بزرگترین دلخوشیمون کنار هم بودن باور کن به جای این که به زندگی این واون نگاه کنی به خوشی های زندگی خودت نگاه کن خدارو شکر کن خواهر من وقتی ازدواج کرد بهترین لباس خرید هتل تفریح ولی الان با همسرش به مشکل خورده می خواد طلاق بگیره ولی من از همون اول با سادگی زندگی کردم خدارو شکر خیلی هم رازی هستم هر چی پر توقع وتو تجملات زندگی کنی سخت میشه زندگی ساده زندگی کن روان خودت راحت میشه با سپاس عزیزم
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #دوران_عقد_اعضا❤️😍 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#دوران_عقدی_اعضا❤️
سلام ممنون از کانال خوبتون من که خیلی چیزا دارم یاد میگیرم
من خودم خیلی وقت نیست که عقد کردم اما همین چیزهایی که تا الان باهاش برخورد داشتم و خواستم بگم تا شاید به درد بقیه بخوره!
خداروشکر خانواده همسر خوبی دارم و منو دوست دارن و متقابلاً منم اونا رو دوست دارم. ولی نمیخوام این دوست داشتنه جوری بشه که حد و مرز ها شکسته بشه و خیلی باهم قاطی شیم
یه چیزی که خیییلی مهمه به نظرم احترام به خانواده همسره، نه که همش از سر و کولشون بالا بریم و تملق کنیم ولی تا میتونیم باید احترامشون رو داشته باشیم اینجوری به نفع خودمونه و باعث میشه همسر جان بیشتر هوای مارو داشته باشه
درمورد رفت و آمد تو این دوران من خیییلی خونه همسرم نمیرم و اینکه تا دعوتم نکنن که اصلاً نمیرم. ولی تقریبا هر هفته یک بار هم که شده به مادر شوهرم زنگ میزنم و ازش حال و احوالی میگیرم. وقتی هم بهم میگه چرا نمیای منتظر دعوت نباش میگم چشششششم مامان جون هروقت که دستور بدید میرسم خدمتتون 😉😉اینجوری دیگه متوجه شدن که تا دعوتم نکنن خونه شون نمیرم!
وقتی هم میرم خونشون مثلاً بعد شام زودی نمیدوم برم آشپزخانه برا کمک، یکی دوتا بشقاب رو برمیدارم میگم مامان جون اجازه میدید کمکتون کنم؟ مادر شوهر جان هم از اونجایی که هرروز هرروز خونشون نیستم و بیشتر شبیه مهمان هستم تاحالا نشده بذاره دست به ظرفا بزنم ولی خودم همیشه ازش میخوام که کمکش کنم نه که سریع از سر میز پاشم برم جلو تلویزیون بشینم اینجوری خوب نیست. البته این چیزایی که گفتم به نظر خودم برا بعد عروسی یکم خشک و رسمی هستش ولی تو دوران عقد این مدلی بهتره 😋😋😋
یه حسن دیگه که به نظرم داره اینه که هرقدر این رفت و آمد ها کنترل شده تر باشه خانواده شوهر جان بیشتر تلاش میکنن تا زودتر بساط عروسی رو راه بندازن! و پسرشون رو زودتر بفرستن سر خونه زندگی خودش
ولی باز به نظر من همه این برخوردا و رفت و آمد ها و اتفاقاتی که ممکنه پیش بیاد آگه همسر آدم از نظر عاطفی و روحی یه آدم مستقل باشه و چشمش دنبال حرف این و اون نباشه، میشه مدیریت کرد.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
*🍃🍃🍃🍃🍃😍🍃
#عاشقانه_اعضا❤️
آقا هستم
سلام فاطمه خانم
اول خواستم تشکر کنم بابت کانال خوبتون خواستم بگم خانمی اگه یدونه از پیامای کانالتون رو نخونه شب خوابش نمیبره😜خواستم بنویسم چقد خوبه زن و شوهر با هم رفیق باشن و عاشق همدیگه ❤️❤️ میدونین فرق عشق و دوست داشتن تو چیه دوست داشتن یعنی شما یه نفری رو واسه خودتون بخواین مثل زیبایی طرف موقعیت طرف و ... هرچیزی که شما ازش خوشتون بیاد ولی عشق یعنی شما دوست داشته باشین هرچی که معشوق دوست داره💜🖤اگه اون خواست بمیری واسش بمیری اگه دلش از هرچیزی گرفت دل تو هم بگیره هرچیزی رو اون خواست بخوای و بالعکس سرتون رو درد نیارم اول زندگی همه چه بخوایین چه نخوایین یه سری مشکلات سلیقه ای هست ولی اگه گذشت و کوتاه اومدن دونفره تو کار باش بعد یه مدت تاثیر عشق تو زندگیا مشخص میشه پس خواهشا به خاطر یه سری مسائل پیش پا افتاده زندگیای خوشگلتون رو خراب نکنین و بدونین کوتاه اومدن تو رابطه ضعف نیست قدرت شماست 💜🖤
خواستم از همینجا به عشق زندگیم که خیلی میخوامش و همیشه تو همه بالا و پایین زندگی کنارم بوده و جز محبت ازش چیزی ندیدم بگم (سبلم) عاشقتم 💜🖤😍یادت نره دوست دارم💌
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🎉خواند زبان دلم
ثنای محمد(ص)🌸🍃
🎊ماند خرد خیره در
لقای محمد(ص)🌸🍃
🎉دیده دل،
جام جم به هیچ شمارد🌸🍃
🎊سرمه کند
گر زخاک پای محمد(ص)🌸🍃
عید مبعث پیشاپیش مبارک🎊💐🎉
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
"لیاقت"چیزی نیست که شما
از توی شناسنامه یا چهره افراد بفهمید!
"لیاقت"چیزی نیست که انتهای
یک راه طولانی مشخص شود... !
بلکه "لیاقت" حاصل یک لحظه
ندیده گرفتن،
بی احترامی،
بی توجهی،
فرد مقابل به شما ،
به خاطر دیگران است ،
در جواب تمام خوبی ها...
خودتان را هدر آدم بی لیاقت های
زندگی نکنید ...!
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_زندگی_اعضا ❤️🌺 #گندم به صورت محمدنگاه کردم بچم به زورنفس می کشیدصورتش کبودترش
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_زندگی_اعضا ❤️
#گندم
بچه هاهیچ اعتراضی نکردن فقط بخاطر
اینکه حال وهواشون عوض بشه
چندروزرفتیم شهرحسین اینهاوبه زهراو
زیورهم سرزدیم
روزهامی گذشت وبرای من باوجودمحمد
رفتن به مغازه خیلی سخت بود
درطول مسیرمحمدبغلم بودگردن وپاهام
خیلی دردمی کردن
بعضی وقتهاگوشه خیابون چندلحظه
می نشستم واستراحت می کردم
وبعددوباره راه می افتادم
داخل مغازه محمدبه هیچ عنوان نمی نشست
وهمیشه می خواست بغلم باشه
حسین یکساعت کمکم نمی امدومی گفت
کارخودم خیلی سخته وتوانی ندارم
کمکت بیام
مادربزرگ چندوقتی بوددوباره اعصاب
خردی درست کرده بود
می گفت اینقدرحمام میرید
شیراب کم بازکنید
بچه هاظهرخواب ندارن سروصدامیدن
درصورتی توفامیل بچه های من ازعاقلی
وارومی معروف بودن
یااینکه حسین سلام نداده
صداش زدم جواب نداده صبرم تموم شد
ویکروزباهاش بحث کردم
محکم زدتوسرم ازتعجب چشام گردشد
بعدگفت این همه شوهرت زده یکبارهم
من زدم این همه سال نگهت داشتم و
اینقدرحق داشتم بزنم
احساس می کردم هیچ عزت نفسی برام
نمونده همیشه جلوی بچه هام تحقیر
می شدم چه ازطرف حسین وچه مادربزرگ
شده بودم یک موجوداضافه
وقتی می امدم گذشت کنم فراموش کنم
یک جریان دیگه شروع می شد
خیلی دلم شکست اماسکوت کردم
بی احترامی نکردم
دیگه سخت خنده به لبم می امد
مردادماه ازراه رسیدومادربزرگ بهانه
گرفت این خونه برام مثل جهنمه
دوستش ندارم وهمیشه برام خاطرات بد
داشته وازاین حرفهاودوست دارم این
خونه روبفروشم وخونه بهتروجای دیگه
بخرم
هرچه خواستیم منصرفش کنیم نشدوگفت
ملک مال خودم هست واختیارش دارم
ازفرداش به همسایه هاسپرد
چیزی نشداشنای یکی ازهمسایه ها
مشتری شدبرای خونه
امددیدوپسندیدیک روزازمغازه امدم دیدم
درحال صحبت هستن وخونه روقولنامه
کرده
تواین شرایط که ماهم می بایست فکر
خونه باشیم خیلی سخت بود
الان که خونه هاجدابوداصلانمی شد
تحمل کردوای به روزی که بخواهیم
داخل یک ساختمان زندگی کنیم...
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c