فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🙏دعا میکنم
شکوفه های خوشبختی وارامش
همچون باران بر سر زندگیتان ببارد
زندگیتان را سرشار از
🌿 ارامش وخوشبختی 🌿
شبتون بخیر
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #سرنوشت🌱 همه متعجب بودند و زهرا با چشماش از خواهرش تشکر میکرد حسین لبخندی زد و از دو
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#سرنوشت 🌱
زندگی داشت روی شیرینش را به کیمیا نشون میداد
مثل هر روز کمی آرایش ملیح کرد
تمام آرایشش ضدآفتاب بود
کمی گوشه چشماشو کشیده تر می کرد
تا زیبایی چشماش که انگار تازه کشف کرده بود بیشتر به چشم میاد
و بالم لبی که لبهاشو صورتی تر می کرد و مانع خشکی لب هاش می شد
عاشق تیپ مشکی بود
الحق بهش میومد
دیگه اون کیمیای لاغر صورت جوشی نبود
ملکه تاریکی شده بود که رو دست همه دانشجوها زده بود
بهترین نمرات و محبت استاد هاش باعث شده بود حسود های زیادی هم داشته باشه
پا به دانشگاه گذاشت
مثل همیشه دیرتر از همه بچه ها رسیده بود
به سمت ساختمون کلاسها رفت
پشت درخت کاج پسر و دختری در حال بوسیدن هم بودن
و چقدر این هیکل و موهایی که خم شده بود تا صورت دختر رو ببوسه برای کیمیا آشنا بود
اونم حضور کیمیا رو احساس کرد
سرش رو بلند کرد و تا چشمش به کیمیا افتاد لبخندی زد و چشمکی زد
کیمیا خجالت زده سرعتش را زیاد کرد
وقتی به کلاس مورد نظرش رسید
نفس عمیقی کشید و تا چشماشو باز کرد
سبحان کنارش بود
با یک لبخند گشاد دوباره چشمکی زد و گفت
_ خوبی خانم دکتر
کیمیا که قرمز شده بود آب دهنش رو قورت داد
و بدون اینکه جواب سبحان را بده وارد کلاس شد
و مثل همیشه ردیف آخر را ترجیح داد
سبحان با همون لبخند خوشحال و سرحال سلام داد....
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
تقویم نجومی اسلامی
✴️ چهارشنبه 👈9 اسفند / حوت 1402
👈18 شعبان 1445 👈 28 فوریه 2024
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است :
✅آغاز به عمارت و بنایی.
✅داد و ستد و تجارت.
✅شراکت و امور مشارکتی.
✅و امور زراعی و کشاورزی خوب است.
📛ولی ازدواج خوب نیست.
👶 زایمان خوب و نوزاد زندگی خوبی خواهد داشت.
🚘مسافرت: مسافرت مکروه و در صورت ضرورت حتما همراه صدقه باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️فروش و تبدیل جواهرات.
✳️ و آغاز درمان و معالجه نیک است.
🟣 نگارش ادعیه و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.
✳️ برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید.
👩❤️👨 حکم مباشرت امشب.
( شب پنج شنبه ) ، فرزند یا عالم گردد یا حاکم بر مردم شود. ان شاءالله.
💉حجامت.
خون دادن و فصد سبب قوت بدن می شود.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت.
باعث غم می شود.
😴🙄 تعبیر خواب.
خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 19 سوره مبارکه "مریم علیهاالسلام " است.
قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما..
و مفهوم آن این است که فرستاده ای از جانب فرد بزرگی نزد خواب بیننده بیاید و خبرهای دلپسند و خاطر خواه به او برسد. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله.
استخاره
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن).
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی #سرنوشت 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#سرنوشت🌱
سبحان خوشحال و سرحال سلام داد
و با استاد خوش و بش کرد
و رفت پیش کیمیا نشست
همیشه ردیف اول مینشست
همه میدونن این دوتا رقیب هم هستند
و از هم خوششون نمیاد
ولی انگار امروز سبحان قصد بازی با کیمیا رو داره
استاد شروع به بحث امروز کرد
سبحان آرام سرش رو نزدیک کیمیا کرد
و گفت
_ جوجه اردک زشت جواب سلام واجبه ها
کیمیا حرص میخورد
دوستاش همگی یک ردیف جلوتر نشسته
بودن
و همگی سرتاپا گوش بودند تا بحث امروز و کامل یاد بگیرند
کیمیا دندونشو روی لب پایین گذاشت و فشار داد
سبحان لبخندی زد و گفت
_ نکن جوجه زشته حیفه نکن
کیمیا عصبانی نگاهی کرد
که سبحان دستش را به نشانه تسلیم بالا برد و آروم گفت
_ باشه باشه
در حالی که خنده به لب داشت به استاد نگاه کرد
استاد از دانشجو ها خواست تا یکی داوطلب بره و موضوعی رو که راجع بهش صحبت شده بود دوباره تکرار کنه
کسی داوطلب نشد
استاد نگاهی به کیمیا و سبحان کرد و گفت
_ خوب شما چی آقای راهبر بیا ببینم به جز شیطنت امروز درسم یاد گرفتی
یا نه...
انگار استاد هم فهمیده بود سبحان امروز قصد بازی با کیمیا را داشت
و دوباره استاد گفت
_یا فقط بلدی مردم آزاری کنی
همه برگشتن سبحان و کیمیا رو نگاه کردن
سبحان با خنده ای که بسیار به صورتش میومد و خواستنی ترش می کرد گفت
_بله استاد من که مثل بعضی ها تک بعدی نیستم
من هم شلوغ می کنم
هم درسمو بلدم
استاد در حالی که میرفت پشت میزش بشینه گفت
_ ببینیم و تعریف کنیم سبحان خان
سبحان پله های ریز کلاس رو پایین رفت
رو سن کوچکی وایساد و شروع به تدریس کرد
کیمیا اولش از پنجره بارون بیرون رو نگاه میکرد ولی...
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
یک پست متفاوت ارسالی اعضا
#شگفتی_آفرینش🕊
🌿 شکوه مرغ بهشتی💚
🎋رفتارجالب مرغ بهشتی برای جفت یابی
📚
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
قدیمیا میگن که وقتی شاگرد تازهای وارد قنادیها میشده بهش یک لیوان شربت شهدآلود میدادن بخوره که زده بشه از شیرینی ها و ناخنک نزنه، یعنی به حالتی میرسیده که دیگه خودش شیرینی رو دوست نداشته، و ای کاش خیلی از جاها، همین شکلی، آدما چشم و دلشون سیر میشد.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#خاطره_اعضا
سلام ماه محرم بود و من یه خاطره از بچگیم دارم ک مامانم برام تعریف کرده و خاستم براتون بگم دوست داشتین بزارید کانال
روز عاشورا موقع تغذیه خوندن هر کسی بچشو میده بغل اون کسی که نقش امام حسین هستش اما چند سال پیش وقتی من بچه بودم مادر بزرگم منو میده بغل شمر و میگه هیچ کس بچه بغل شمر نمیده اما من اینو میدم بغلت اسمش هم فاطمس ان شاالله خدا برات هم پسر بده هم دختر (آخه اونا بچه دار نمیشدن) چند سال بعدش خدا بهشون دوقلو به دختر یه پسر میده . واما حکمت خدا این بود ک بعد چند سال پدرشون و پارسال هم مادرشون فوت کرد.
من همیشه دعا میکنم خدا به حق این ماه به حق علی اصغر امام حسین هر کسی بچه نداره خدا بهش بچه بده
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
🔆نماز اول وقت
حضرت حاج آقاى انصارى اصفهانى فرمود:
يك روز يكى از رفقاى بازارى گفت : كه مى آيى جايى برويم ؟
گفتم : من در اختيار شما هستم . مرا در بيرون شهر مشهد مقدس برد و بعد وارد كوچه باريكى شديم . ديدم عده زيادى در كوچه نشسته و ايستاده اند ما هم جلوى در خانه قدرى صبر كرديم تا اينكه يكى از رفقا را ديديم كه از خانه بيرون آمد و ما وارد منزل شديم . ديدم شيخ جليل القدر و نورانى توى اطاق نشسته ، سلام و احوالپرسى با ما كرد و به گرمى از ما پذيرايى نمود.
بنده سؤ الاتى داشتم كه از ايشان پرسيدم ، تا رسيدم به اينجا كه آقا چيزى به من تعليم دهيد كه براى قلبم مفيد باشد چون قلبم درد مى كرد.
مرحوم ((آشيخ حسن على )) فرمودند: نمازت را اول وقت بخوان و بعد از هر نماز دستت را روى مُهرَت بگذار و سه مرتبه سوره توحيد را بخوان و سه صلوات بفرست و بعد دستت را روى قلبت بگذار.
بنده وقتى اين نسخه را عمل كردم به نتيجه رسيدم .
📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️🌺
سلام بر فاطمه عزیز وخواهرای گلم من خانمی ۴۲ساله از پا معلولم
ازدواج کردم دوتا بچه دارم معلولیتم ۷۰ درصد بود ۲۰ سال ازدواج کردم ۱۰ سالی هست معلولیت بیشتر شده تا الان به زور راه میرم دکتر که رفتم عکس رگ اعصاب ام ار ای که دادم رگ پای چپم عصبی تاندوم پام سفته ماهیچه پام گرفته ضعیف گرفتگی عضلات دارم تنها داروی که دکتر بهم گفت کار درمانی متاسفانه هزینه رفت امدش اذیتم میکنم اینم بگم من ۶ سالم بود یهوی مریض شدم اماه تو بیمارستان بستری کلا فلج بودم بد که مرخص شدم کم کم راه رفتم ولی به زور سن ۱۴ به بد بهتر شدم تا الان که جریان ب ایتان تعریف کرد م دوستان کسی هست که مثل من یا دوستانی را دیده باشن که داروی چیزی تآثیررو بیماریش داشته عروسی دخترم نزدیک همش تو فکرم با این وضعیت چکار کنم خواهرا تورا خدا راهنماییم کنین خیلی غصه میخورم
👆سلامت خدمت این خواهر عزیز
سلامخدمت این خواهر عزیزم خانمی. اگه به یه طب اسلامی مراجعه کتی که خیلی خوبه
ولی الان اگه نمیرسی از همین الان اودیه های
سیاهدانه دارچین میخک هل زنجفیل فلفل سیاه
همه رو به یک اندازه
مثلا از هر کدام ۱۰ گرم میگیری بعد خوب آسیابشون میکنی خوب پودر بشن بعدهمه ادویه تو نیم کیلو عسل خوب مخلوط میکنی وقت خواب یک قاشق مرباخوری از این معجون میخوری وصبح ناشتا هم یه قاشق مربا خوری تا یه ساعت بعد اونوقت صبحانه میخوری آن شاءالله سر ۵ روز کلا خوب خوب میشی وتوجه میشی چه اشتباهی کرده که تاحالا این معجون رو مصرف نکردی آن شاءالله خوب میشی وبرام دعا میکنی وبرا سلامتی مولامون یه صلوات بفرست
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
✨﷽✨
#دلنوشته🌻💛
✍️ یک دعای عاشقانه
🔹روز جمعه جوانی با پدرش در منزل نشستهاند.
🔸پدر میگوید:
پسرم، ماشین را استارت بزن تا برویم جایی!
🔹وقتی پدر سوار میشود، میگوید:
امروز برو ترمینال، جمعه است و خیلیها از سفر برمیگردند. برو شاید خدا یک عمل صالحی به ما رساند. شاید کسی بود پولش را گم کرده و پول لازم داشت. شاید کسی بود که در این شهر برای دکتر آمده و شب را جای خواب ندارد. برو ان شاءالله خداوند انجام یک عمل صالحی بر ما هدیه میکند.
🔸پسر میگوید:
وقتی به ترمینال میرسیدیم، پدرم با چشم منتظر بود و با زبان یا الله میگفت و از خدا میخواست برساند و اجابت کند دعای او را، این کار همیشگی پدر رحیم بود.
🔹گاهی میگفت:
برخیز چند کمپوت بگیریم و روز جمعه میرفتیم بیمارستان دنبال بیمارانی میگشت که بیکس هستند و منتظر ملاقات کسی.
🔸گاهی پدرم دو ساعت داخل ماشین در ترمینال مینشست و میگفت:
پسرم اصلا غصه نخور. همین که با نیت انتظار برای انجام کار خیر نشستهایم، چه کار خیری برساند چه نرساند دستمزدمان محفوظ است و ضرر نمیکنیم.
🔹وقتی داستان به اینجا رسید، اشک بر دیدگانش جاری شد.
🔸من با حیرت گفتم:
دوباره تکرار کن. واقعا چه صحنه عاشقانهای و چه دعای دیوانهکنندهای. بروی ترمینال برای پیداکردن ابْن السَّبیل بنشینی و بگویی: «خدایا دعای مرا اجابت کن...»
🔹چه دعاهایی هستند که واقعا از آنها بیخبریم. این دعا شاید بهترین دعا باشد که دعا کنی خداوند در زمانی که کسی او را دعا میکند و حاجتی میخواهد تو هم دعا کنی و از خدا توفیق عمل صالح طلب کنی و التماس کنی دعای تو را اجابت کند و برای دعای آن کسی که او را میخواند تو را بفرستد.
🔸پسر میگوید:
برای پدرم بارها خداوند نیازمندانی را در اجابت دعایشان سمت او فرستاده بود، که اعتراف کردند مستأصل ایستاده بودند که دعا میکردند خدایا کمکم کن و خدا تو را رساند.
❓آیا تاکنون یکبار از دعاهای این پدر کردهایم؟
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
🔆شكل برزخى
((جناب حاج آقاى ناجى )) در اصفهان فرمودند:
يك روز صبح زود خادم آخوندبه حمام مى رود و مى بيند آخوند در حمام قديم توى خزينه است ، جلو مى رود و سلام مى كند.
آخوند مى گويد: سلام و زهر مار فلان فلان شده . كى گفته تو اينجا بيايى و شروع به ناسزا گفتن ميكند.
خادم تعجب مى كند و مبهوت مى ماند. صبح اول صبحى ما مگر چكار كرده بوديم كه باما اوقات تلخى كرد و ناسزا گفت .
خلاصه دل چركين مى شود ولى چيزى نمى گويد. تا اينكه چند روز از اين ماجرا ميگذرد و مرحوم آخوند قليان مى كشيد، سر قليان را براى مرحوم آخوند چاق مى كند و ميآيد خدمت آخوند و مى گويد: آقا چند روز پيش صبح آمدم حمام ، آخر چه قصورى از ما سرزده بود كه على الطلوع اينهمه چيز به ما بار كرديد؟
مرحوم آخوند مى گويد: خوب شد گفتى . من مى خواستم از تو معذرت خواهى كنم .
آقا چه معذرت خواهى اينهه به ما چيز باركردى ، بعد معذرت خواهى ميكنى ؟
آخوند مى گويد: من صبح داشتم مدرسه مى رفتم توى خيابان وكوچه يك سرى حيواناتى راديدم كه درب مغازه هارابازمى كنند و بعضى حيوانات طرف من مى آمدند، از بس ترسيده بودم دويدم توى حمام كه تو آمدى ، مى دانستم تو آدم خوبى هستى ، گفتم بگذار يك مقدار ناسزا بگويم كه حجاب شود، من مردم رابه شكل حيوانات گوناگون نبينم . و از حمام مى خواهم به مدرسه بروم ديگر نترسم . چون خيلى ترسيده بودم و خُب حجاب رفع شد، خلاصه ما را ببخش
📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c