رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا 🌸 سلام ستاره خانم لطفا پیام منو داخل کانال بگذارید، تا دوستان راه حل بهم بدن. مشکل منو
#نظر_اعضا 🌹
سلام خدمت همه اعضاء،خدمت خواهر گلی که شوهرشون گفتند با خواهرشون قطع رابطه کنیم،عزیزم قطع رابطه که حرامه چون رحم هستید،اما ظاهرا تو ارتباطتون دچار افراط و تفریط شدید که این مشکلات پیش میآد،حد اعتدال رو هم خودتون باید پیدا کنید،مثلا اینقدر رو ندید که هرروز دخترشونو بار شما بکنند،از اون طرفم یکسال قطع رابطه نکنید،کار خوبی هم کردید که ارتباطو برقرار کردید،بعدم وقتی از نظر اعتقادی با هم متفاوت هستید چه لزومی داره اصلا بدونند هرهفته شما میرید جمکران؟یا وقتی میرید خونشون حرف رهبری زده بشه؟اگرم زده شد زود بحثو عوض کنید تا کدورت به وجود نیاد.خلاصه که یه حدوسطی خودتون پیدا کنید که نه از این طرف بوم بیفتید نه از اون طرف بوم.هرهفته میرید زیارت جمکران برای خواهرتون و شوهرش هم دعا بفرمایید.در کل هم از کسی متوقع نباشید که اگه خلاف انتظارتون عمل کردند ناراحت نشید.
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
سلام علیکم،خدمت خواهر گلی که گفتند خواهرم گفتند حسود هستی،خواهر گلم چقدر خوبه شما اینقدر خوب و مهربان هستید با همه مهربان باشید اما برای خدا نه برای اون شخص که جوابتونو با بدی هم اگه دادند پاداشتونو خدا میده که همون مهربونی هم توفیق خداست،خواهر گلم توقع داشتن گاهی ادمو ناکام میذاره،بعدم اینکه از کجا میدونید که نفرینی که در استوری خواهر شماست مربوط به شماست که اینقدر ناراحتید؟قضیه حسادت هم که خواهرتون به شما سوء ظن دارند ای کاش نفر سومی بین شما بود که با زرنگی بتونه ذهنیت خواهرتونو عوض کنه اگر هم نیست که باید سپرد به خدا،گاهی گذشت زمان همه چیزو حل میکنه.کلا خواهرتونو زیاد دعا بفرمایید.
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
سلام. من میخوام به اون خانمی که دوس پسر سابقش اومده نزدیک خونه اش فروشگاه زده بگم چقدر راحت از گناهان گذشته تون حرف میزنین. همزمان با دو نفر دوست بودین و خیلی راحت بهشون میگفتین من یه دوست پسر دیگه هم دارم؟؟؟؟!!!! خب اینم نتیجه اش. الان خودتو بکشی هم شوهرت بازم بهت مشکوکه. کلا ازدواجی که با دوستی شکل بگیره آخرش همینه. چون شوهره همش فکر میکنه زنم اهل دوستی خیابونیه. لطفا پیام منو بذارین توی کانال تا دخترا عاقبت این کارهاشون رو بدونن.
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
سلام خواهری دعا برای باطل کردن سحر وجادوتوی مفاتیحالجنان بعدازدعای جوش ضغیر دعای قاموس برای باطل گردن سحر وجادو هست
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
بلند پرواز باش!
بلند پرواز که باشی
دیگر سنگهایی که به طرفت پرتاب میشوند
هرگز به تو نخواهد رسید ...
حتی ابرها هم نمیتوانند بر تو ببارند
تا پرهایت را خیس کنند.
چون بالاتر از ابرها به پرواز درآمدهای
و هیچوقت زیر سایه کسی قرار نخواهد گرفت.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
چند دقیقه ای گذشت و یهو اشکاشو پاک کرد و گفت خاک بر سرم اکبر آقا یه وقت کسی نبینه مارو ؟؟؟ گفتم ای
داش کاظمو گیر آوردم و سلام نکرده فقط پرسیدم آذر کجاس؟ چشماش از بس گریه کرده بود شده بود قد چشمای خروس... گفت آذر بالای کوهه اکبر...
معطل نکردم و دویدم سمت کوه . کاظم پشت سرم داد میزد و صدام میکرد اکبر وایستا کارت دارم اکببببر .... وقت نداشتم باید میرفتم و رفتم .. ولی آذر اونجا نبود چند بار با صدای بلند صداش کردم در غسال خونه نیمه باز بود سرک کشیدم یه میت رو سنگ بود. چرا داش کاظم گفت آذر اینجا منتظرمه ؟ آذر از مرده میترسید ... هیچ وقت وقتی خبر مرگ کسی رو میدادن دور و بر غسال خونه پیداش نمیشد. نکنه؟؟؟!!! خفه شو اکبر ....لال شی مرد...زبونتو گاز بگیر... وقتی کاظم گفت منتظرته یعنی منتظره ..
پاهام شل شد و پشت در غسال خونه نشستم رو زمین. هوا تاریک بود .. فقط نور تیر چراغ برق بغل غسال خونه بود ..
یهو صدای آذر به گوشم خورد اکبر آقا اومدی ؟؟؟ از جام عین جت پریدم آذر کجایی؟؟؟
_بیا پشت درختای تیر چوبی (تیر چراغ برق ) اکبر من اینجام .. با دو تا قدم پریدم پشت درخت کنار غسال خونه ... آذر پشت درخت نشسته بود ، سرش داد زدم این مسخره بازیا چیه درآوردی ؟؟؟ زهلم ریخت... آذر مردم و زنده شدم.. فکر کردم تو رو اون سنگ خوابیدی ....میفهمی یعنی چی ؟
آذر گفت ترسیدی اکبر آقا ؟؟؟ ببخشید...
گفتم اکبر به قربونت بره اینجا چه کار میکنی این وقت شب ؟ گفت کی بهت گفت من اومدم اینجا؟
گفتم: کاظم گفت بالا کوه منتظرمی . از جاش بلند شد و به تیر چراغ برق تکیه داد . رفتم جلوش خواستم بغلش کنم که سرشو آورد بالا. پیشونیش کبود شده بود . ترسیدم . گفتم آذر پیشونیت چی شدہ؟؟ کی جرات کرده روت دست بلند کنه ؟؟؟ کی این بلا رو سرت آورده؟؟؟ بگو برم شقه شقش کنم!
آذر با لبخند گفت نترس اکبر چیزی نیست، درد نداره ، خودش خوب میشه. چرا اینقدر دیر اومدی ؟ تو قرار بود دیروز بیایی...
گفتم: نمک گیر رفیقم شدم گفت بیا بریم خونمون منم رفتم .. ولی تا داش کاظمت زنگ زد به موت قسم یه چایی نخوردم تو خونش زود اومدم .. مگه میشه شما امر کنی و غلامت نیاد آذر خانوم ؟؟؟
تو چشام زل زد و برای اولین بار گفت اکبر من دوستت دارم . نیشم وا شد گفتم اکبر به قربونت بره من دیوونتم خانوم ...
ادامه داد اکبر بغلم میکنی ؟ کور از خدا چی میخواد دو چشم بینا...نوکرتم گویان پریدم و بغلش کردم تنش سرد بود عین یخ ....
#ادامه_دارد
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#چالش_چهاردهم 😍❤️ سلام ایام به کام❤️ دو سه روزیه که بعضی از دوستان پیام میدن و درخواست چالش با م
#چالش_چهاردهم 😍❤️
به سسسسسسختی ولی ازین وام خونگیها شرکت میکنم بعد وام و که گرفتم میدم داداشم تو بازار کار میکنه و یه سود بهم میده
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
۷۰ تومن خودم وام خونگی دارم .. ۵۰ گرم طلا پس انداز کردم..شوهرم خبر نداره. از پولی که همسرم میده برا خرجم جمع میکنم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
پلاستیکهامو جمع میکنم میبرم میفروشم پولشم پیاز سیب زمینی میخرم یا کمک همسر میکنم جمع میکنم ولی خرج میشه🤕
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
من ۱۵ سالمه با یازده میلیون شروع کردم خرید و فروش موتور یا ماشین الان پولام ۱۳۷ ملیونن با پولاتون کار کنین نذارید بمونه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
کل درآمدمو ۳ بخش میکنم. ۲۰ درصد پس اندازی که اصلا دست نمیزنم. ۳۰ درصد خرجای اضافی و تفریح ۵۰ درصد خرج ضروری مثل خورد و خوراک
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
من یکساله بزور داشتم پس انداز میکردم تا کلاس ناخن برم بعد از یکسال ۲۵۰۰ جمع کردم خوشحال بودم که برم وسایل بخرم ولی یهو مادرم مریض شد و کل پس اندازم رو دادم برا عملش. هم خوشحالم که روسفید شدم و هم ناراحتم که چرا همیشه بد میارم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
من خودم تو وام های خونگی شرکت میکنم الانم اگه جور شه می خوام یه موتور یا ماشین بخرم آخه دانشجوام وسیله می خوام
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
نامزدم سربازه و یکی از کارتای بانکیم رو گذاشتیم کنار هرماه مقداری پول میریزیم توش
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هر چی پس انداز کنم میدم طلا الان درس میخونم حدود ۵۰گرم طلا دارم بجز بقیه چیزا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
به زور ماهی یه تومن پس انداز میکنم، میزارم بانک، بعضی وقتام میدم به دوستم برام ارز مجازی میخره میفروشه یه خورده سود میکنم
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
...خواهر زادمو با عشق میبردم بیرون طوری ک ب ماشینم میگفت دَ دَ. وقتی خواهر زادم سه ساله شد من ازدوا
#حرف_اعضا 🌸
سلام عزیزم
برای آن خانم عزیزی که خیلی به خواهر و خواهر زادشون محبت کردن ،ولی خواهرشون برعکس بوده و بی محبتی کرده
عزیزم ،منم قبلاً خیلی این جور چیزها اذیتم می کرد ،ولی خداراشکر با لطف خدا و کلاس هایی که می رم،کلا دیدم به همه چی عوض شد.به ما یاد دادن که هر محبتی به هر کس کنیم ،فقط و فقط باید به خاطر خدا باشه و هیچ انتظاری از کسی نداشته باشیم.
یه جمله تو کلاس داریم که خیلی عالیه:
اگر کسی در حقت بدی کرد،ان مقصره،ولی نباید موثر باشه،چون اگه تاثیر بگیریم ،همون اشتباه طرف را با کس دیگه ای انجام می دیم.
چون ما مسلمانیم و شعار مسلمانی ما لا اله الا الله...هست و معنی این شعار یعنی هیچ تاثیر گذاری جز خدا نیست،ولی وقتی اشتباهات دیگران ،حال ما را خراب می کنه و روی ما تأثیر می زاره،یعنی ما تو این شعار صادق نیستیم و از همه تاثیر می گیریم.
عزیزم ،فقط این را بدان ،فقط با خدا معامله کن ،عالم محضر خداست و خدا شاهد همه کارها و محبت های ما هست ،در آن صورت که خیالت راحته ،چه محبتت دیده بشه و چه نشه،چون با خدا معامله کردی
ما نمی تونیم آدم های اطرافمون را عوض کنیم،فقط می تونیم روی خودمون کار کنیم،تو خوب باش و به همه محبت کن،دین چیزی جز محبت نیست،برای خواهرت هم دعا کن،چون خیلی به دعا احتیاج داره که با این همه محبت این رفتار ها را انجام میده.
اهل بیت هم خیلی محبت کردن و مورد آزار قرارگرفتن ،ولی فقط بهشون محبت می کردن و برای هدایتشون دعا می کردند.
یه نکته دیگه وقتی فقط روی خودمون کار کنیم و همه کارهامون را برای خدا انجام بدیم ،هم به آرامش می رسیم وهم خیلی رفتار اطرافیان هم عوض میشه،من خودم تو این چند سال تجربه کردم و دیدم بدون این که من این را بخوام،چقدر رفتارا آنها با من عوض شد.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا 🌱
#پرسش
سلام.راستش من ی مشکلی دارم ک گفتم اینجا بگم شاید کسی بتونه کمکم کنه چون نیاز ب راهنمایی کسایی ک تجربه منو داشتن رو دارم
من ۲۷ سالمه و همسرم ۳۲ پنج سال ازدواج کردیم و دوپسر ۴ و ۲.۵ ساله دارم خداروشکر زندگی خوبی دارم اخلاق همسرم خوبه هوامو همیشه داره و بفکر زندگیه و اینده منم ازش راضیم مشکلی ک دارم اینه همسرم خیلی زود قهر میکنه سر مسائل بیهوده و پیش پا افتاده و اونارو برای خودش و من بزرگ میکنه وخیلی مغروره جوری ک تو این ۵ سال شاید هزار بار از این قهرا داشته و من پیش قدم شدم برای اشتی چون قهر میکنه حرف نمیزنه وغذا نمیخوره و هرجا بخواد میره و هر وقت بخواد میاد ومارو کوچیکترین اهمیتی بهمون نمیده هیج جا نمبتونیم بریم حتی موقعی ک قهره من هم میلی ب غذا ندارم و به بچه هام یچیز سردستی میدم بخورن چون اصلا حوصله خودمم ندارم الانم ی هفته میشه ک قهره خیلی سعی کردم نرم جلو و نرفتم ولی امروز هرچی بهش پیام دادم و باهاش حرف زدم جواب نداد هرموقع قهر میکنع ب سختی اشتی میکنه جوری ک خون منو میکنه تو شیشه وآزار روحی روانیم میده دیگه سرد شدم ازش فقط بخاطر بچه ها و زندگیم تلاش میکنم ک زندگیمون سردتر نشه.خیلیم رفیق باز جوری ک اصلا وقتی برای ما نداره روزا سرکاره تا ده شب وقتیم میاد یا خسته یا با دوستاش میره بیرون حالا ازتون خواهش میکنم کمکم کنین من چیکار کنم چ عکسالعملی نشون بدم ک اینجوری موقع قهر اذیتم نکنه و درک کنه ک شاید حق بامن باشه و غرورشو بذاره کنار سعی میکنم بی تفاوت باشم کاری بهش نداشته باشم تا خودش بیاد جلو ولی نمیاد و من دلم تاب نمیاره بیشتر از چند روز این سری ک قهر کرده سر این بوده ک برنامه غذایی گرفته از باشگاه و من موقعی ک دیدم یکم غر زدم ک سخته و بادوتا بچه سخته هی بخوام دقیق اینایی ک تو برنامه هستو درست کنم چون وقت ندارم برم خرید هر روز بخاطر بچه هام کسیم نزدیکم نیس بذارم پیشش بهش گفتم خودت باید خرید کنی تا من درست کنم و یکم غر زدم اونم برنامه رو پاره کرده و قهر کرد ک نمیخام دیگه هرچیم براش توضیح دادم ک براچی غر زدم و ...هیچ جوابی نمیده همیشه موقع قهر من میخام با حرف زدن و منطق همه چیو حل کنم اما اون اصلا منطق سرش نمیشه و یبارم حق بامن باشه نمیگه تو راست میگی درسته و...توروخدا کمکم کنید شاید فک کنید مشکلم کوچیکه اما همین مشکل کوچیک خیلی داره اذیتم میکنه احساس میکنم اضافم کسی حمایتم نمیکنه کسی پشتم نیس و تنهام
آیدی ادمین❣👇🏻
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا 💚 سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه من کلاس هشتمم و برادرم کلاس هفتم دوتامونم چن روز بع
#پاسخ_ارسال_کننده_سوال ❤️
ستاره جون به ون دوست عزیزی که گفتن من همزمان بادونفردوست بودم بگین.من اصلا اونموقع باشوهرم دوست نبود،دوست من با پسرعمه شوهرم دوست بودن خب یه قراری گذاشتن هممو ببینن دوستم گفت بیاباهام بریم رفتم واونجاشوهرموبرااولین باردیدم واصلا بهش توجه نمیکردمم اماخب چرخ روزگار طوری شد اومدخواستگاریم.اونروز که بادوستم رفته بودم دوست پسرم زنگ میزد باهم حرف میزدیم منم به اوناگفتم فلانی فقط عشقمه واینا.
بعدم فکرنکنم راحت باشه این حرف.خودمم پشیمونم اماخب من الان راه حل خواستم چکنم ازسرشوهرم بپره ای موضوع واینکه بفهمه من اصلا ذره ای به اون اقا فکرم نمیکنم🙏لطفا بذارید گروه
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پاسخ_اعضا 🌸
سلام عزیزم، برای اون خانمی که میخواد عرضه اولیه بخره و نمیدونه چطوری باید ثبت نام بورس کنه
اول باید از گوگل یه کارگزاری رو سرچ کنه و ثبت نام کنه مثلا ثبت نام کارگزاری آگاه (من خودم آگاه، مفید، اقتصاد بیدار، امین، آتی ساز دارم، پنل آگاه از همه بهتر و راحت ترهست)، وقتی ثبت نامش رو کامل کرد احراز هویت غیر حضوری رو هم انجام بده، تمام مراحل راهنما داره و راحت میتونه انجام بده
وقتی همه مراحل انجام شد چند روز بعد کد بورسی و رمز عبور براش، پیامک میشه و فعال میشه و میتونه از طریق سایت آگاه با نام کاربری و رمز عبوری که براش فرستادن وارد بشه و اقدام ب خرید و فروش سهام و عرضه اولیه بکنه، توی همون پنل آگاه فیلم های آموزشی رایگان هم هست که ببینه و یاد بگیره چطور خرید و فروش کنه و یه موضوع مهم تا وقتی که آموزش ندیده، غیر از عرضه اولیه هیچ سهم دیگه ای نخره ب هیچ وجه بدون دیدن آموزش اقدام ب خرید سهم های دیگه نکنه تا خدایی نکرده متضرر نشه، اما عرضه اولیه همیشه سودده هست و با خیال راحت بخره
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
سلام به خواهر مهربونی که در جواب محبت از خواهرش نامهربوتی دیده
خواهر من
احساس میکنم یکی این وسط داره بین تو و خواهرت را به هم میزنه..
آخه مگه میشه آدم خاله بشه و خوشحال نشه؟
یا خواهر زاده ش یک ساله باشه و هنوز اونو ندیده باشه؟؟
با خواهرت صحبت کن ببین چه کدورتی ازت به دل گرفته...
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
سلام دوست عزیزی که خیاطی باز کرده و علاقه به آرایشگری داره😍 عزیزم داستانت دقیق شبیه من بود خودم به شخصه یک مدت رفتم خیاطی با الگو دقیق با ذوق خیاطی میکردم و انرژی گذاشتم هنر داشتم ولیییی من خیاط نبودم هنر داشتم ولی اعصاب و حوصله خیاط شدن نداشتم رفتم کلاسهای آرایشگری نام نویسی کردم و در حال حاضر 16سال هست یه آرایشگر موفق هستم😍 و هنرمند
بلاخره شما در اینکه هنرمند هستید هیچ شکی نیست و باید استعداد واقعی خودت بشناسی کلا توی خانواده ها هر که آرایشگری دوست داره خیاطی هم دوست داره و شده که توی یه خانواده دوتا خواهر یکی خیاط و یکی آرایشگر مثل من و خواهرم و چند خانواده دیگه که من میشناسم شما میتونید حتما با همین وام های خانگی شروع کنید موفق میشی 😍 من تضمین 100%میکنم
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا 🌸
#پرسش
سلام.
مادوسال نامزدبودیم ودوسال هم هست که ازدواج کردیم همسرم دوسال ازمن بزرگتره . اولین مشکلم اینه که ازهمون دوران نامزدی خساستشوبروز داد ازهمون اول هفته ای یک بارکه منومیبردبیرون بااتوبوس واحدمیبردهرسه ماه یکباربه غذاخوری میبرداونم که ازته دل راضی نبودمیگفت چون نامزدیم خرجتوبایدبابات بده مخارج عروسی که شامل عکس ولباس بودبازیرکی انداخت گردن خودم باورتون میشه توی عروسیمون حتی یه قرون هم خرج نکرد.
الانم فقط به فکرپس اندازه درآمدش هم متوسطه این خساست روهم ازپدرشون ومخصوصامادرشون یادگرفتن خرج خونه روهم باحساب کتاب دقیق وبه زورمیده واکثرامن ازحقوق خودم خرج میکنم. دومین مشکل دیگه ام اینه که به شدت به خانوادش وابسته است وتحت تاثیر.پدرشون نظامی بودن ویک دیکتاتوربه تمام معناهستن وقوانین پادگانی درخونشون برقراره مادرش هم وابستگی زیادی به همسرمن داره وبرعکس وهردوتوقعات زیادی ازمن دارن ودرضمن اکثرحرفاشون پرازنیش وکنایه وزخم زبونه براهمین میخوام روابطموباهاشون کم کنم ولی شوهرم منوبه زورمیبره خونه پدرش وحتی دوروزاونجانگه میداره یاانتظارداره خانوادش که ماهی یکبارمیان خونمون ازجون ودل براشون مایه بذارم. سوم اینکه ازمن انتظارداره مثل زنای پنجاه ساله آشپزی وخانه داری کنم (درحالیکه همه میگن من ازاین لحاظ خوبم)ولی شوهرم تحمل کوچکترین بی تجربگی یااشتباه روازطرف من نداره وهمش ایرادمیگیره .همین اخلاق هاش باعث شده نسبت بهش سردشم وبه زورتحملش کنم. نمیدونم چه سیاستی به کار ببرم!؟
آیدی ادمین❣👇🏻
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#فال_عصرانه 🍒
فال عصرانه چهار گزینه ای🍓
نیت کنید یک گزینه انتخاب کنید🍉
گزینه ۱
سفری درپیش دارید.جابه جایی که میتونه محل مسکونی.کار.تحصیلی هم باشه.کار قانونی یا دادگاهی که نتیجه ی خوبی ازش دریافت میکنید.زیاد به دوستان اطرافتون اعتماد نکنید هر کسی که ادعا میکنه دوستتون نیست وقصد ضربه زدن وخرابی فقط براتون داره فقط به خانواده تون اعتماد کنید.از شخصی خبر خوبی دریافت میکنید.توی روابط احساسیتون بینتون مرتب سردوگرم میشه .قهروآشتی.دلتنگی وبیقراری دیده میشه.
گزینه ۲
سعی کنید کمتر ولخرجی کنید تا مشکلاتی پیش روتون قرار نگیره.در حال حاضر کمی کسالت دارید که خیلی جزئیه ورفع میشه.در حال حاضر پریشان احوالید وبی حوصله ولی به زودی با یک پیشنهاد عالی به آرامشی که میخواید میرسید.پولی از چند نفر بهتون میرسه.اگر دست ازتلاش برندارید خیلی زود شاهد پیشرفت کاری ومالی میشید.توی روابط احساسیتون دودلی توی رابطتون از طرف شخص مقابل دیده میشه.
گزینه ۳
شخصی در رابطه با موضوعی بهتون قولی داده که حتما بهش عمل میکنه ولی باید صبر کنید چون اون شخص کمی دیر عمل میکنه.به هر نیتی که دست به دعا برداشتین حاجت روایی دیده میشه وبهتره برای مشکلی که دارید نذری ویا کارخیری انجام بدید تا گره کارتون زودتر بازشه.کار قانونی ویا منتظر یک حوابی هستید که ممکنه طول بکشه ولی خبرهای خوبی از جهتش دریافت میکنید.بحث وکدورتی در خانواده دارید همیشه.توی روابط احساسیتون قهروآشتی بینتون پیش میادکه ناراحتتون میکنه.
گزینه ۴
یک پبشنهاد کاری دارید که در حالی که گره ی مالی دارید قبول نمیکنید ولی قبولش براتون منفعت داره.جابه جایی.خرید وفروش براتون دیده میشه.شخصی قصد کمک کردن به شما رو داره بهتره قضاوت عجولانه ای نداشته باشید.شخصی بهتون ابراز علاقه میکنه.توی روابط احساسیتون خودتون احساس تنهایی می کنید.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا 🌱
#پرسش
سلام.
من يه مرد 30 سالم كه 8 ساله ازدواج كردم من يكم از خصوصياتم ميگم تا با هام آشنا باشيد من خيلي حساسم و زود رنجم اگه هم از دست كسي ناراحت بشم سريع تو رفتارم نشون ميدم و خيلي هم زود عصباني ميشم و توي عصبانيتم حرفهاي ميزنم كه بعدا از اون پشيمان باشم همسرم بر عكس من خيلي مهربان و دل سوز يه خانم خيلي باهوش و خونسرد ايشون يك سال از من بزرگتره از نظر كاري هم از من موفقتره
چون خانمها خيلي پيچيدند و بعضي خصوصيات زنانه شان رفتارهاي مشابه دارند دوست دارم خانمها در اين مورد بيشتر نظر بدهند البته آقايونم حتما نظرشون بدهند
4 ماه پيش متوجه شدم خانمم با يكي از همكارانش رابطه تلفني داره و باهم گاهي تلفني و بيشتر اسمس با هم رابطه دارند كه من به اين رابطه پي بردم و بعد از كلي بحث من و متقاعد كرد كه فقط من و دوست داره و فقط اين مسئله يه اتفاق و پيشامد بوده كه خود به خود پيش اومده و او سعي داشته اين مسئله رو تموم كنه و يك خريت بوده و رفته رفته توي اين مسئله گير كرده و اخرين بار مي خواسته با قرار حضوري اين مسئله رو تموم كنه كه من متوجه شدم
حالا من با اينكه اون و بخشيدم ولي
به ذهنم مياد آّيا اين مسئله فراتر از اسمس و صحبت نبوده ؟ و هميشه اين مسئله من و آزار ميده
من كه به همسرم اطمينان مطلق داشتم (كه يه اشتباه محض بود)برام خيلي سنگين تموم شد و چون در مورد همسرم همچين چيزي بعيد به نظر ميرسيد اصلا دوست دارم بدانم چرا همچين كاري كرده كسي كه هميشه من و دوست داشته و به ظاهر هيچ مشكلي تو زندگي نداشتيم و همه حسرت زندگي مار و مي خورند چرا همچين رفتاري سر ميزنه.
با تشكر
آیدی ادمین👇🏻🌹
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#عاشقانه ❣
روز های اول سربازی اش بود.در شهری غریب،با مردمی که لهجه ای متفاوت داشتند و لباس کردی به تن.چند روز اول فرردین ماه بود و سرمای زمستان جای خود را به نسیم های بهاری داده بود که بوی خوش لاله ها و نسترن ها را به شهر می آوردند.در پاسگاه،مسئول تهیه وسایل آشپزخانه بود.بالاجبار هر روز به بازارچه شهر میرفت.در یکی از همان روز ها،توی بازارچه کوچک که مردم در تلاطم خرید بودند،چشمان میشی رنگی را دید که شعاع خورشید در آن میرقصید.دختری با پیرهن فیروزه ای رنگ که تا مچ پایش میرسید و صندل های پنجه باز به پا داشت.لشکر موهای سیاهش از زیر شال به بیرون راه پیدا کرده بود و برروی انحنای کمرش آرام گرفته بود.گرما تمام وجود پسر را فراگرفته بود،انگار که در وسط مرداد ماه در کنار خلیج فارس ایستاده.این حال تا مدت ها بااو همراه بود.نمیدانم عاقبت چطور احساسش را به دختر گفت،گویی این قسمت از داستان مامن اسرارش بود و هیچکس نباید میدانست،حتی من.از آن ببعد کارشان شده بود،هر روز خارج از شهر،درست در کنار درخت چنار به دیدار هم بروند.پسرک سرباز نامش محمد بود و وطن خودش را در گوشه ای از یک شهر کرد نشین پیدا کرده بود.وطنی به نام آسو...روز ها میگذشت و کم پیدا شدن پسرک در پاسگاه و آسو در خانه،توجه ها را به خود جلب کرده بود.یک روز پاییزی که خورشید کمابیش غروب کرده بود و لکهای سرخ و ارغوانی در آسمان به جا گذاشته بود.چندجوان با شلوار های گشاد و چماق به دست،مقابل پسرک ایستادند و چند ساعت بعد،لباس خاکی رنگش،مملو از قطره های سرخ شده بود و مردم پیکر نیمه جانش را پیدا کرده بودند.خبر به پاسگاه رسید و بعد به مرکز استان.چند ساعت بعد،شهر پر بود از نیروهای نظامی.آن روز ها کردستان امن نبود و فکر کرده بودند که منافقین این بلا را سر این سرباز آورده اند.هرچند بعد از به هوش آمدن محمد،همه چیز ختم به خیر شد.فرمانده پاسگاه خواسته بود پدری کند و برای سربازش به خواستگاری رفت.اما با جواب نه روبرو شد.یک نه مطلق از برادر آسو،و برادرش گفته بود که دفعه بعد جنازه اش راهم نمی بینند.پسرک روز آخر خدمتش رسیده بود و به آسو پیغام رساند که فردا قبل از اذان صبح،کنار همان درخت باشد.
.دخترک آمد،اما محمد شب قبل،درست زمانی که در تاریکی دراز کشیده بود و خطهای موازی نقره ای که مهتاب از لای کرکره روی دیوار خوابگاه انداخته بود را تماشا میکرد،صدای تلفن همه چیز را برایش برهم زد.همسایه شان از روستا بود.خبر داده بود که حال مادرت خوب نیست و چشم به راه پسرش است...محمد به آسو قول داده بود که این بار با مادرش بر می گردد.تا شاید دل پدر و برادرش به رحمبیاید.از رفتنش همچون برق و باد دو سال گذشت.دو سالی که تمامش را به پرستاری از مادر مریضش گذشت و هیچ نتوانست به آن شهر بر گردد که فرسنگ ها دور بود از روستایشان در آذربایجان.بعد فوت مادرش،دوباره به آنجا رفت،شهر همان شهر بود،اما خبری از بوی خوش گل های لاله نبود.به سختی یکی از دوستان آسو را پیدا کرد.گفت که بگوید در کنار همان درخت همیشه قرارمان منتظرش هست.اما جوابی که شنید او را به اعماق دریا راند.آسو به زور برادرش ازدواج کرده و به تهران رفته بود...
من حالا میدانم که بابا محمد چرا اسم من را،به اسم همان شهری گذاشت که در آن خاطرات بسیاری داشت.مهران،شهری پر از خاطره برای او بود.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••