eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.2هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
4.4هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_ایل_آی #فصل_۲ بعد از کلی خوش بش ازم پرسید کی میرم خونشون معصوم با مادرش و ش
🍃🍃🍃🌸🍃 فردای اون روز مامان با بی میلی زیاد چمدونش بست و همراه آیناز که از رفتن مامان شادشنگول بود راهی شهرستانمون شد دم در وقتی داشتیم راهیشون میردیم مامان بغلم کرد و آروم گفت نمیدونم چرا اینقد دلم شور میزنه ایلای مواظب خودت هستی دیگه امیر شنید و با خنده گفت ____بابا آنا جان ایلای آبجی مگه بچس اینجوری نگرانشید بازم اگه دلتون رضا نیس بمونید من قلق لین ِیناز بلدم آیناز که داشت کمی دورتر از کفشای ایلماه درست میکرد با صدای کمی بلندی گفت _امیر بلدم بلدم راه نندازا مامان خانوم رسما از تهرانی بودن خوششون اومده انگاری الان باید خوشحال باشه داره میره به قول معروف ولایت خودش ولی یجوری غمبرک گرفته انگار منو تو یزدیدیم داریم میبرمیش قتلگاه ازین تعبیر آیناز خندم گرفته بود مامان هم استغفرلله ی گفت ولی امیر با صدا خندید و گفت _یعنی من عاشق این مثال زدناتم __سوار شید دیگه شب شد اینجوری که مامان ایلای بغل کرده حالا حالا ها ول کن نیس مامان دستشو از شونم برداشت آیسورو بوسید و گفت _مواظب مامانت باشیا منم زود بر میگردم آیسو که همیشه خوشش میومد یکی اینحوری آدم بزرگ خسابش کنه حسابی هوشحال شد از این حرف مامانم و گفت ____باشه مامانی خودم مواظبشم مامانم حسابی آیدین که امروز خلقش تنگ بود چلوند و بالاخره راهی شدن و این آخرین باری بود که مامانمو دیدم احساس تنگی شدیدی تو قلبم کردم محمد با کار آموزش حسین رفته بودن قزوین و شب بر میگشتن با همون بی حوصلگی بچه هارو سوار ماشین کردم و سمت خونه روندم فاطمه تهران تا شهرستان ما نزدیک ۸ساعت بود و تمام این ۸ساعت من به گوشی مامان زنگ میزدم و جمله تکراری خوبی مامان کی میرسین کجایین رو مپرسیدم آخرشم آیناز از اون ور خط داد زد ایلای یه بار دیگه زتگ بزنی همه گوشیارو خاموش میکنما شام بچه هارو زودتر از همیشه دادم و به زور تاب رو پاهام آیدین خوابوندم سعی کردم ذهنمو منحرف کنم که هیچی نیس به محمد زنگ زدم گفت تو راهن و نیم ساعته میرسن همونجا رو صندلی آشپزخونه در حالی که به حیاط زل زده بودم خوابم برد و کابوس وحشتناکی دیدم برگشته بودم به سالهای قبل یه مرد که از پشت میدیدمش همراه ساسان و چند نفر دیگه بساط کرده بودن دود و بوی بد هشیش و تریاک همه جارو گرفته بود چشمای هرز ساسان دقیقا مثل اون روزا دنبالم بود و اون فردی که صورتش نمیدیدم و فک میکردم ابراهیم هستش داشت میخندید فک کردم واقعیت جیغی کشیدم و همون لحظه دستای محمد بود که دورم گرفت و گفت _آروم باش آروم باش ایلای منم محمد خواب بد دیدی ولم کردن لیوانی برداشت از شیر پر کرد و گفت _بخور عزیزم چرا اینجا خوابیدی با خوشحالی وصف ناپذیر به محمد نگاه کردم و گفتم __وای خدا ....خدارو شکر که خواب بود محمد کی برگشتی چرا دیر کردی من که دلم ترکید مامانممم امروز ....تازه یادم افتاد واااای زنگ تزدم ببینم رسیدن یا نه و فوری پاشدم با قدمهای بلند خودم به هال رسوندم گوشیم از رو مبل برداشتم و شماره مامان گرفتم...... 🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌ لینک پارت اول https://eitaa.com/Mgbaely/82323 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
⭕️ شهادت "دکتر حسن آیت" 🔹 شهید دکتر حسن آیت در سال ۱۳۱۷ شمسی در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از طرف مردم اصفهان به نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی و از طرف مردم تهران به نمایندگی نخستین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی نیز عضویت یافت. 🔻این شهید والامقام سرانجام در ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ در تهران، جلوی درب منزل،توسط منافقین به درجه شهادت نائل آمد و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ درمان شب ادراری برای درمان شب ادراری کودکان و بزرگسالان ، کافیه شبها دوغ و ماست نخورن . یک پیاز رو رنده کنند و بهش نوک قاشق نمک و دارچین اضافه کنند . به مدت ۱۵ دقیقه به زیر ناف ضماد کنند. 🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃 سلام عزیزم فاطمه جونم خوبی خواهر خسته نباشی برا خانمی که پسرش شش سالش و جلو شلوارش خیس میکنه و شب ادراری داره روی مثانه اش با روغن سیاهدانه چرم کن گردو بزار رو شعله کم بپز بهش بده بخوره نگران نباش منم دختر بزرگ م اینجوری بود خیلی تنبل بود کلاس اول که رفت دیگه نم نمی داد و یاد گرفت بعضی از بچه ها تو این مسئله تنبلی میکنن نگران نباش چنان یاد بگیره برا سلامتی همه مریض ها صلوات 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🌷 🌷 .... 🌷زينب اولین نفر از خانواده‌اش بود که با حجاب شد. اولین نفر بود که چادر رو انتخاب کرد. و همین چادرش باعث کینه‌ی دشمن شد. منافقین تو یه کوچه‌ بعد از نماز مغرب و عشاء آن‌قدر گره‌‌ی روسریش رو کشیدند تا به شهادت رسید. درحالی‌كه فقط ۱۴ سال سن داشت. 🌹خاطره اى به ياد شهیده معزز زینب کمایى ❌ كوچه ✅ چادر 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ ﴿۳۹﴾ 🔸 ای قوم، این زندگانی (فانی) دنیا متاع ناچیزی بیش نیست و سرای آخرت منزلگاه ابدی (و حیات جاودانی) است. 💭 سوره: غافر 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ ۖ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ ﴿۴۸﴾ 🔸 و تو از این پیش نه توانستی کتابی خواند و نه خطی نگاشت که در آن صورت مبطلان (منکر قرآن) در نبوتت شک و ریبی می‌کردند (و می‌گفتند این کتاب به وحی خدا نیست و خود از روی کتب سابقین جمع و تألیف کرده است). 💭 سوره: عنکبوت 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی 🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی #سرنوشت 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 به خونه که رسید زینب خانم پرسید _کجا بودی کیمیا _پیش آقای محمدی ____برای چی ____سبحان اصرار داره نامزدیمون رسمی بشه رفته سرخود با آقای محمدی مشورت کرده ____این که خیلی خوبه بخدا مامان نگران هیچی نباش سبحان بهترین کارو میخاد بکنه تو هم اینجوری راحت میشی حرف منو قبول کن صیغه عقد که بخونن مهر دختر و پسر یجوری تو دل هم میشینه که آدم خودش میمونه رسم پیغمبره اینجوری ماتم زده نگاه نکن باباتم که از رفت و آمدتات با سبحان دلگیره میگه خوبیت نداره بدون محرمیت این همه باهم بگردن کیمیا همچنان نگاه میکرد که زینب خانم دوباره گفت ____بالاخره ما این موهارو تو آسیاب سفید نکردیم که مادر یه چیزی میدونیم دیگه ماشالله خودت دکتری همه چیز میدونی اون پسرم گناه داره مادر جووونه انرژی داره دلش شیطنت میخاد تو که ازش دور باشی اونم آروم آروم سرد میشه دیگه همون بهتر که خودش اصرار داره بگو با خانوادش بیان مثل همه بچه ها یه عقد محضری میگیریم عروسیتون میمونه واسه هر وق که تو آمادگیشو داشته باشی ببین کیمیا قبلا هم گفتم ما زورت نمیکنیم نه من نه حسن ولی از میشنوی این بهترین اتفاق زندگیت خواهد بود سبحان پسر خوبیه بابات کلی تحقیق کرده باباشم خیلی سرشناس و دست به خیر میدونستی باباش یه مرکز کمک به بیماران کم بضاعت داره _نه خیلی کم پیش اومده منو سبحان راجع به باباش صحبت کنیم ولی امروز میگف با باباش صحبت کرده چون خارج از کشوره ازش خواسته زودتر برگرده تا با عمش و باباش به خواستگاری بیان شماره بابا رو هم گرفت تا طبق رسم و رسومات اول به بابا زنگ بزنه اجازه بگیره زینب خانوم با خوشحالی به کیمیا نگاه کرد و گفت ____ شکر خدا پس مبارک مادر انگار هر چقدر بیشتر کیمیا رو امیدوارتر می‌کردند به این ازدواج دل کیمیا آشوب‌تر می‌شد به اتاقش پناه برد روی تختش نشست و سرش رو به دیوار تکیه داد صدای کوثر و زهرا که از بیرون برمی‌گشتند از حیات میومد زهرا نگاهی به دور تا دور خونه کرد و گفت _ کیمیا کو پس کوثر با مهربانی به زهرا گفت ___ آبجی میشه این یکی بسته‌ام بخورم زینب خانوم جواب داد ____ تو اتاقشه زهرا در جواب کوثر در حالی که به سمت اتاق خواب میومد گفت ____ خدایی مامان این کوثر رو چه جوری زاییدی سیرمونی نداره چند بسته از پف پفی‌های مورد علاقه ایلیا خریدم دوتاشو تو راه خورده الانم طمع کرده به بسته سوم بچه تو دیگه بزرگ شدی بچه نیستی که کوثر خندید و مثل همیشه خودشو برا مامانش لوس کرد زهرا با دیدن کیمیا گفت ____خوبی ___ نه بدنم یکم رخوت داره فکر کنم خوابم میاد کجا بودی شما ؟؟؟ زهرا صداش رو تا آخرین درجه پایین آورد و خیلی آروم پیش کیمیا نشست و گفت.... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
✍بازرگانى در زمان انوشیروان مى زیست و مالى فراوان گرد آورد. پس از سال ها، او که در مملکت انوشیروان غریب بود، تصمیم به بازگشت به دیار خویش گرفت، ولى بدخواهان، نزد پادشاه بدگویى کردند که فلان بازرگان، از برکت تو و سرزمین تو، چنین مال و منال به هم رسانده است و اگر او برود، دیگر بازرگانان هم روش او را در پیش مى گیرند و اندک اندک رونق دیار تو، هیچ مى شود. 🔸انوشیروان هم رأى آنها را پسندید و بازرگان را احضار کرد و گفت که اگر مى خواهى، برو؛ ولى بدون اموال. بازرگان گفت: «آنچه پادشاه فرمود، به غایت صواب است و از مصلحت دور نیست. اما آنچه آورده بودم و در شهر تو به باد رفت، اگر پادشاه دو چندان باز تواند داد، ترک همه مال گرفتم. 🔹انوشیروان گفت: اى شیخ! در این شهر چه آورده اى که باز نتوانم داد؟ گفت: اى مَلِک! جوانى آورده بودم و این مال بدو کسب کرده. جوانى به من باز ده و تمامت مال من باز گیر. 🔸انوشیروان از این جواب لطیف متحیّر شد و او را اجازت داد تا به سلامت برفت. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🌸🍃 🌀توی هر ازدواجی فراز و نشیب‌هایی وجود داره. 😊برای فائق اومدن به سختی‌ها لازمه شوخ طبع باشید و گهگاهی کارهای بامزه انجام بدید تا هم باعث شادی خودتون بشید و هم همسرتون. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام خسته نباشید فاطمه جان ودوستان گل،مطلبی درمورد میوه ها و سبزی جات فراریخته توکانال گذاشتید،اخه مردم دیگه چی بخورن،خوب وقتی بزرگان دولتی خودشون می‌دونن مردم بی گناه چکارکنن،به خدا الان حبوباتم گیر نصفه مردم ایران نمی یاد،حالا دیگه فراریختگیشو کجا دلمون بزاریم،مرغا که همش هورمونیه،بو گند میده اون سبزی و میوه اون از گوشت کیلو 800تومن که گیره کسب نمی یاد،چرا هیچ کس به فکر مردم نیست واقعا،،، 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
‌‌ ☫بِسْـــــمِ‌الـلَّـهِ‌الرَّحْـمَنِ‌الرَّحِیـــــمِ☫ هو آن کس که تعلق دارد تا از تعلقات دست نکشد و توحد پيدا نکند به حقايق و شهود آنها راه نمی يابد. 📔شرح فصوص الحکم قیصری علامه 📚متن دروس و شرح دستورالعمل‌‌های عرفانی و اخلاقیِ سیر و سلوک علامه ذوالفنون 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c