eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.2هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
4.4هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🌸🍃 ...❤️ سلام،خانمی که عکس پوستشو گذاشته بود که حالت تاول بود خواهر عزیز،شما احتمالا کم خون شدید و همچنین به چیزی حساسیت پیدا کردید،من خودم وقتی کم خون بودم اینجوری میشدم بخصوص وقتهایی که سردی جات مصرف میکردم،مثلا قا را یا کشک،دوش آب خنک و مواد گرمی بهترش میکنه 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ♥️💍 قشنگی عشق به این است که کسی باشد بی وقفه تو را دوست بدارد ...❤️ ‌ 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🌸🍃 ❓ سلام ممنون ازکانال خوبتون میشه توکانالتون بزاری کسایی که همسرانشون معتاد بودن چطورترک کردن به ماهم بگن شوهرم معتاد به شیشه هست آیا میتونن ترک کنن ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 👌 📌دخل و خرج سالک 🔰علامه طهرانی مى‌فرمودند: این أفرادى که در روز این قدر خرج مى‌کنند، مگر در شب چقدر خزینه مى‌نمایند؟! دخل و خرج معنوى سالک باید با هم بخواند؛ شب براى تهجّد بیدار شود، بین‌الطّلوعین به قرائت قرآن و أذکار خود بپردازد و از حضرت پروردگار نور بگیرد، تا روز که براى تحصیل، کسب یا تجارت پا به عالم کثرت مى‌گذارد از سرمایه نخورد، بلکه دسترنج مجاهدات خود را در ارتباط با أهل کثرت با اقتصاد و میانه‌روى خرج کند. 🔰سالکی که ارتباط و معاشرت او بى‌حساب و کتاب است مانند گوشت قربانى است؛ هر کسى تکّه‌اى از او می‌کند و مى‌برد و نهایةً براى خود چیزى باقى نمانده، مفلس و بیچاره مى‌شود. 🔰میفرمودند: از خدا بگیر، بعد خرج کن! أمّا اگر از خدا نگرفتى و مراقبه نداشتى و شب براى تهجّد برنخواستى، متضرّر مى‌شوى. انسان از خودش چیزى ندارد و آنچه هست از ربّ است و اگر کسب نکند از مایه مى‌خورد و همه خرج شده و تمام می‌گردد. 📗 نورمجرد، ج۱، ص۶۴۶ 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام فاطمه جان خیلی دوستتون دارم . ممنونم از کانال خوبتون ... من دو ساله که کانال را لحظه به لحظه میخونم .... منم میخواستم یکم دردودل کنم با خواهرای گلم... مهممون به نحوی مشکل داریم و درد کشیده هستیم .منم ۴ساله که درگیر یه پرونده دادگاهی هستیم که بعد از این مدت رأی اومده پسرم بیگناه و واقعآ بیگناه فقط نیتش میانجیگری بوده بین دوتا خانواده در محل که دعوا کردن کسی را نزده تازه این وسط کلی زنجیر خورده... قاضی از بچه گرفته تا بزرگترها زن و مرد همرو محکوم کرده گفته چون نزاع دسته جمعی محسوب میشه و پسرم محکوم به ۶ ماه حبس شده .یعنی روز و شب براش نداشتم و در صورت رضایت دوطرفین حبس تبدیل به جزای نقدی شده و باید ۹میلیون در حق صندوق دولت واریز کنیم و مبلغ در توانمون نیست و چندجا رفتم برای کمک و وام اما گفتن باید امتیاز وام داشته باشید. پسرم تو این مدت از استرس زیاد ۱۲کیلو کم کرده شده پوست و استخوان .اشتهاش صفر شده چون اگه این مبلغ را جور نکنیم و بحساب دولت نریزیم میگن حکم برمیگرده و می‌ترسیم ... از تک به تک شما عزیزان تقاضا دارم برای آینده پسرم خیلیییی دعا کنید که ان شاالله جور بشه و این پرونده کوفتی که مثل کابوس شده از زندگیمون بیرون بره و به آرامش برسیم و یا کسی هست حقوق خونده باشه که آیا میشه این مبلغ را دولت نگیره و ببخشن... التماس دعای فراوان 🙏😘😘😘 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ 💢 نیل تا خراسان! 🎙قسمتی از سخنان را می‌شنوید👆 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🌸🌱🌸 ...❤️ فاطمه جان سلام راجب اون خانم ک گفتن خواهرشون میکروب معده داره اول بگن ازکدوم شهرن تابشه راحتر بهش راهنمایی داد دکتر گوارش واندوسکوپی دادن اگردکتر گفته میکروب معده دارن باید پیش متخصص داخلی برن یا دکتر مغز واعصاب شاید تعجب کنن اعضای محترم ولی من خودم مشکل میکردب وباکتری معدمو ازبس بالا اوردم متخصص مغز واعصاب درمان کردن ب امید شفای همه مریضان الخصوص بیماران کانسری❤️ 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🌸🌱🌸 ....❤️ سلام در مورد اون خانمی که میگه مو تو خونه اش زیاده وهرچه جمع می‌کند بازم مو هست وشاید طلسم شده اون خانم سوره بقره را دانلود کنه وداخل خونه بزاره تلاوت بشه هر چه بیشتر بهتر ولی میگند سه مرتبه پشت سر هم هر روز تلاوت بشه اگه انرژی منفی در خانه باشه باطل میشه من واقعا این قضیه برای من ثابت شده وبهش رسیدم • 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❓ سلام فاطمه جان ممنون از کانال خوبتون یه حرفهایی که نمیتونیم پیش کسی بزنیم تو کانال راحت میتونیم بگیم من متولد ۶۸ هستم دوتا فرزند دارم دخترم کلاس ۹هستش پسرم کلاس دوم مشکله من دخترم هست واقعا اذیت میکنه بسیار مخفی کار هست همش باید بالای سرش باشم یک هفته پیش باهمسرم رفتیم شهرستان بچه ها روسپردم به خواهرم دخترم به بهانه خونه خواهرزاده‌ام نمیدونم بادوستاش رفته بیرون اینم بگم واقعا رفیق باز هستش حتی مدیر مدرسه منو صدازد گفت دخترت درسش خوبه اما این دخترا رفیق های خوبی برای دخترت نیستن دارم‌ دیونه میشم که اون یک ساعت دخترم کجا رفته‌ بخدا براش کم نمیزاریم باباباش رستوران میره بادخترهای خواهرم کافی‌شاپ میره الان مشکله زندگیه من فقط دخترم هست من وهمسرم مذهبی هستیم بعضی وقتا به خودکشی فکرمیکنم یا برم خونه پدرم بازمیگم نمیشه همسرم دیابت داره اعصبانیت براش سمه توروخدا کمکم کنید اجرتون باخانم فاطمه زهرا ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🌸🍃 #رسوایی_12 گفتم: چشم الان میام . چند دقیقه ای در آشپزخانه خودم را مشغول نشان دادم . نمی د
🍃🍃🍃🌸🍃 _بهار . صدای عمو بود. دستی به روسری ام کشیدم و جواب دادم: بله عمو؟ -بهزاد و بهنام کجان؟ کنار زن عمو نشستم و دست هایم را در هم گره زدم . -داداش بهنام رفته تهران جنس بیارن با دوستش، داداش بهزاد هم دیروز غروب رفت شهرک . سری تکان داد و تسبیح دانه درشتش را در دست چرخاند . صدای تلویزیون را کم کردم که بقیه راحت باشند. عمو و زن عمو و خان جون با هم صحبت می کردند و من ظاهرا نگاهم به برنامه ی دم افطار بود اما تمام هوش و حواسم به عباس بود که به گوشی همراهش چشم دوخته بود و گه گاه چیزی تایپ می کرد . آن قدر دل در گروی یار داده بودم که به کل بهزاد و بهنام را در پستوی ذهنم به فراموشی سپرده بودم . سفری بزرگی در پذیرایی پهن کردم. زن عمو در آشپزخانه برنج ها را در دیس می ریخت و من سالاد و سبزی و باقی چیزها را به زیبایی در سفره جای می دادم . همه چیز به آرامی پیش می رفت اما هنوز هم سردی کلام و رفتار عمو و زن عمو آزارم می داد. با صدای در، به تندی از آشپرخانه بیرون زدم که عباس در چند قدمی ام ایستاد . -من میرم مشغول ادامه ی کارم شدم که صدای یاحسین خان جون باعث شد به سرعت به سویی که نگاهش میخ شده بود، برگردم . عمو با دو از جایش بلند شد و به سمت ایوان دوید اما من مانند مجسمه فقط نگاه می کردم . مغزم دستور هیچ عکس العملی را صادر نکرده بود. صدای هیاهو و سوال های مکررشان بالاخره مرا به خودم آورد . بهزاد زیر بازوی بهنام را گرفته بود و عباس نیز سعی داشت کمکش کند. امابهنام...بهنام مگر خوب نبود؟! چرا سر تا پایش زخم و در گچ بود؟ ! جلویشان ایستادم که بهزاد گفت: بهار بدو یه تشک بیار بنداز اینجا . با لب هایی که می لرزید، گفتم: داداش چی شده؟ بهنام سعی کرد با حال خرابش لبخندی بزند اما فریاد عصبی بهزاد مانند همیشه همه چیز را به هم ریخت . نفهمیدم چگونه تشک را از کمد دیواری بیرون کشیدم اما به سرعت گوشه ای از حال پهنش کردم . با کلی احتیاط بهنام را روی زمین نشاندند. دست راست و پای چپش اسیر گچ بود و سرش را نیز باند پیچی کرده بودند. روی صورتش هم جای خراش ها بیداد می کرد و نشان می داد اوضاع اصلاً آن گونه که بهزاد می گفت خوب نبود . پایین تشک نشستم . عمو دستی پشت خان جون گذاشت و گفت: گریه نکن مادر من بزار ببینیم چی شده آخه؟خان جون بی توجه هق هق می کرد. عمو سری با تاسف تکان داد و رو به بهنام کرد . -چیشده عمو جان؟ بهنام کمی خودش را جا به جا کرد و گفت: یه تصادف جزئی بود عمو، چیزی نیست . قبل از همه خان جون مداخله کرد . -یه تصادف جزئی؟! داغون شدی پسرم بگو ببینم کدوم از خدا بیخبری سر نازنینم این بلا رو آورده . با اشاره ی عمو احمد ، زن عمو و عباس دست زیر بازوی خان جون انداختند و او را به سمت سفره ی باز شده بردند . بهزاد از جا بلند شد و بیرون رفت . بهنام چشمانش را با درد بست و سعی کرد بلند حرف بزند تا به گوش های کمی سنگین خان جون برسد . -خوبم بخدا خان جون خودت و اذیت نکن . عمو کلافه دستی به محاسن کوتاه ش کشید و بلند شد . -اینجوری با گفتن خوبم هیچی حل نمیشه مگه بی صاحبید شما. بزار اون برادرت بیاد ببینم اون درست حسابی میگه چی شده . نگاهم در صورت بهنام چرخ می خورد، لب های به هم فشرده اش نشان می داد با تمام وجود تلاش می کند لال بماند تا حرمتی نشکند. عباس که عصا را کنار تشک بهنام می گذاشت، آرام دست روی پایش گذاشت وبا خنده گفت: برم مداد بیارم روپای ادامه دارد...... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸**
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام تعجب میکنم واقعا بعضی خواهرای گلم دنبال آدرس دعا نویس هستد دعا نویس اگر میتونست برا خودش کاری میکرد جز بدبختی وبستنن بخت وزندگی مردم واقعا کاری میتونن بکنند وتازه در را برای جنها باز میکنید ، خوواهرن سرچ کن تو گوگل فواید حرز ابی دجانه ،حرز امام جواد وحرز ام صبیان رو بخوان فکر کنم کمک کننده باشه در ضمن عدم ازدواج دختر خانمهای گلتون اینه که پسرها از ازدواج فراری شدن ومیترسن وفراگیره فقط مختص شما نیست این دستپخت پدر و مادرانی هست که از ازدواج یه غول درست کردند با چشم وهم چشمی وریخت وپاش وترساندن جوانهاشون. و الان باید نظاره گر پیر شدن میوه های دلشون باشن واقعا چقدر با بهانه های واهی از ازدواج جوانها جلوگیری کردند حالا شاهد ازدواج سفید وغیر شرعی وارتباطات کذا وکذا هستیم •🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸