eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.4هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#قسمت_بیستو_پنج _یعنی چی؟ باورم نمیشه؟ مگه صد سال پیش؟ .. تو چرا قبول کردی؟؟ بابک از تعجب پشت سر ه
اون هم با قاشقش آروم زد روی دستم و گفت عاشقم شدی خبر بده ... بقیه اش با من... گفت و بلند شد .. امیر بریم دیگه .. مامان نگران میشه... نفهمیدم زمان چطور گذشته بود.. دلم میخواست مصاحبتمون ادامه داشت.. با بی میلی بلند شدم و گفتم ممنون بابت همه چی.. ناهار و هم صحبتی... از هر دو لذت بردم... لیندا عینکش رو برداشت و گفت خوب اگه خوشت اومده دوباره دعوتت میکنم... با دست به بیرون هدایتش کردم و گفتم نه دیگه .. اینبار نوبت منه .. جلوی ماشینش دستش رو دراز کرد و گفت به من هم خوش گذشت .. ممنونم که دعوتم رو قبول کردی... تا وقتی که بره ماشین رو روشن نکردم و رفتنش رو تماشا کردم ... تو دلم یه شور و هیجان جوونه زده بود که باعث سرخوشیم شده بود... گوشیم رو نگاه کردم .. خبری از ریحانه نبود ... قبل از خونه رفتن ، به مامان و حاجی سر زدم و یک ساعتی کنارشون بودم ... دقیقا موقع خداحافظی ریحانه زنگ زد و پرسید کجایی ... در مورد رستوران چیزی نگفتم و فقط گفتم که خونه ی مامانم‌... با مامان هم صحبت کرد و قطع کرد... از اون روز تماسها و رابطه ام با لیندا بیشتر شد.. واقعا عاشقش شده بودم و هر لحظه دلم میخواست کنارم باشه .. هر دفعه که میدیدمش بیشتر خواهانش میشدم .. بارها با دیدنش دلم میخواست که باهاش محرم باشم رابطه ی گناه آلود نمیخواستم .. از طرفی هم بخاطر متاهلی خجالت میکشیدم پیشنهاد محرمیت بدم ... تا دو ماه با خودم کلنجار رفتم ... ریحانه شش ماهه بود .. جنسیت بچمون مشخص شده بود و ریحانه و زندایی شروع به خرید سیسمونی کرده بودند.. اتاق مهمون کم کم داشت برای ورود دختر کوچولومون آماده میشد ‌.. ویار ریحانه کمتر شده بود ولی این بار میل من بهش خیلی کم شده بود و من تمام لحظات رو یاد لیندا بودم ... اون روز صبح که به شرکت رفتم لیندا نیومده بود .. یکی دو ساعت صبر کردم وقتی خبری نشد بهش پیام دادم کجایی.. سریع زنگ زد و با زاری گفت که سرما خورده و یکی دو روز نمیتونه بیاد شرکت ... اون روز به سختی برام گذشت .. بدون لیندا محیط شرکت خسته کننده به نظر میرسید.. تصمیمم رو گرفتم.. به دیدن هر روزش عادت کرده بودم ... یکی دو ساعت زودتر از شرکت خارج شدم و به لیندا پیام دادم آدرس بفرس دارم میام دیدنت... دسته گلی خریدم و مقداری هم آب میوه و خوراکی.. زنگ رو زدم و وارد خونشون شدم ... آپارتمان بزرگ و شیکی بود .. در واحد باز بود.. تقه ای به در زدم و لیندا رو صدا کردم .. صدای لیندا اومد و گفت امیر بیا تو .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد آنگونه ڪه تا آن سر این ڪوچه صدا رفت بیرون زدم از خانه یڪے پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه ڪجا رفت !؟ من بودم و زاهد به دوراهے ڪه رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت با شانه شبے راهے زلفت شدم اما … من گم شدم و شانه پے ڪشف طلا رفت در محفل شعر آمدم و رفتم و … گفتند ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟ مے خواست بڪوشد به فراموشے ات این شعر سوزاندمش آنگونه ڪه دودش به هوا رفت …!!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا ❤️ باسلام به ادمین محترم. وکانال خوبتون منم میخوام ازاعضای کانالتون راهنماییم کنن اگه
❤️ درمورد آلرژی شبها بینی خود را با اب نمک رقیق شستشو بدهد وشب سرش را بپوشاند ❤️❤️❤️❤️ سلام ، بی زحمت به اون خانمی که همسرش حساسیت داره بگین : مامان منم حساسیت دم صبحی دارن طوری عطسه میکنن که شاید همسایه هام از خواب بیدار میشن😂. قرص "سیتریزین" میخورن باز موقع قرص خوردن بهتره . به همسرتونم بگین بالششو عوض کنه و زود به زود ملافشو عوض کنین و بشورین. گویا بالش پشم شیشه حساسیتو زیاد میکنه . خیلی ممنون 🌹 ❤️❤️❤️❤️ سلام در پاسخ به دوست عزیزی که گفتن نمی تونن در جلسات صحبت کنن عزیزم اگه ابتدا به اندازه کافی در زمینه مورد نظر باعلم روز مطالعه داشته باشی و یادداشت برداری کنی و موارد مورد نظر را تیتر وار روی کاغذ نوشته و با خود چندین بار قبل از جلسه تکرار کنی تا فن بیانت بهتر شود و یادداشت را به جلسه هم ببر و با توکل به خدا حتما موفق می شوی من خودم این کار را انجام می دهم وهمه ازم تعریف می کنن ❤️❤️❤️❤️❤️ برای خانمی که شوهرش عطسه میکنه.وبراز خانمی که خواهرش داروی اعصاب مصرف میکنن دکتر طب سوزنی به اسم دکترخسرو شهریور تو گوگل هم سرچ کنن میاد مراجعه کنن هم تهران هستن هم همدان میان ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خدمت شما ادمین عزیز اون خانمی که میخاستن در خانه درامد داشته باشن فقط اراده و انگیزه لازمه عزیزجان ۱_اگه بافتنی بلدی میتونی شال و کلاه ببافی اما الان تابستونه شاید کسی نخره؛میتونی کیف ببافی لیف ببافی و همینطور جوراب وهزار چیز دیگه فقط کافیه بافتن یاد بگیری میتونی عروسک ببافی و بعد ببری با قیمت مناسب بدی به مغازه ها که برات بفروشن من دخترخالم شوهرش موبایل فروشی داره ۲۸ سالشه وشوهرش ۳۵ سالشه با اینکه هردوشون ازدواج دومشون هست اما متاسفانه باردار نمیشه با این کار خوشو سرگرم کرده~عروسکای گوگولی و قشنگ میبافه بعد تو موبایل فروشی شوهرش میذاره اتفاقا خیلی هم استقبال میکنن مشتریا😍۲_میتونی مارال دوزی کنی هم خیلی سادست هم بسیار کم هزینه هست🤗۳_مینا کاری هم خوبه هم کم خرج میکنی هم خیلی زیباست و خیلیا دوس دارن و درامد خوبی هم داره~من خودم میرم کلاس مینا کاری خیلی عالیه به نظرم اگه شرایطش رو داری حتما امتحان کن نتیجه خوبی میگیری! سعی کن از هرچی که اطرافته ایده بگیری من خودم کلا اینجوریم هرچی که ببینم باید حداقل یبار امتحان کنم توفامیل بهم میگن خانم هنرمند😊ادم اگه هزارتومن هم با دستای خودش در بیاره خیلی حس قشنگی داره البته من ۱۵ سالم بیشتر نیست همیشه دوس داشتم پسر باشم و کار کنم دستم تو جیب خودم باشه… ❤️❤️❤️❤️❤️ دختر منم ازبچگی مشکل داشت پیش هردکتری میرفتیم یه سری دارو میدادندکه همش یاخواب بود یا درحال خوردن،تا اینکه کمی بهترشد وازدواج کرد،بعدش یه سقط داشت که بعد از اون افسردگی شدیدگرفت.بازم دکتر وداروهای مختلف که دیگه هیچ اثری نداشت بعدبا راهنمایی یکی از دوستانم پیش یه دکتر خیلی خوب رفتیم که اونم تمام داروهاش راقطع کردوفقط با یک دونه قرص خداراشکر مشکل دخترم حل شدوبه لطف خدا وکمک این دکترحاذق الان دارویی مصرف نمیکنه ❤️❤️❤️❤️ سلام آقایی که حساسیت دارن ی هفته صبح و شب عنبر نسا دود دودشو از طرف بینی و دهان بدن تو .و آمپول بزنم آمپول ضد حساسیت ی بار بزنن بعد دو هفته دوباره برن بزنن.خوب میشن مابینشم عنبر نسا دود کنن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#قسمت_بیستو_شش اون هم با قاشقش آروم زد روی دستم و گفت عاشقم شدی خبر بده ... بقیه اش با من... گفت و
یاللهی گفتم و وارد شدم ... حالی بود که میز گردی وسطش قرار داشت .. سمت راست رو نگاه کردم پذیرایی بود .. سمت چپ راهروی پهن و کوتاهی بود که اون سمتش احتمالا اتاق خوابها قرار داشت .. نمیدونستم کدوم سمت برم که دوباره صدای لیندا اومد که امیر بیا سمت چپ ... به سمت راهرو رفتم ... چند تا در بود که همه بسته بودند به غیر از یکی که اتاق لیندا بود.. روی تخت به چند تا بالش تکیه داده بود... ناخواسته و بر طبق عادت دوباره یالله گفتم و وارد شدم .. لیندا لبخندی زد و گفت آخه تو چقدر خوبی پسر ... خودم میگم بیا تو ، چرا معذبی... گل رو به سمتش گرفتم و گفتم اول اینو بگیر ... گل رو گرفت و چند بار بویید .. بینیش رو گرفت و گفت لعنتی کیپ شده .. عطرشون رو نفهمیدم ... صندلی کنار اتاق رو نزدیک تخت گذاشتم و نشستم و گفتم مطمئن باش از عطر تو خوش بوتر نیستن... چشمهاش پر از اشک شد و گفت امیر اینطوری حرف نزن .. من دیوونه میشم ... +تو دیوونه میشی؟؟ دختر خبر نداری مدتهاست منو دیوونه کردی و کاری ازم برنمیاد... امروز شرکت رو نمیتونستم تحمل کنم ... هر طرف رو نگاه میکردم جای خالی تو به قلبم چنگ میزد ... لیندا چند تا سرفه کرد و ازم خواست که بهش آب بدم .. لیوان آب رو از کنار تخت بهش دادم و با خوردنش نفس بلندی کشید ... تی شرت زرد رنگی پوشیده بود که به رنگ پوست و موهای مشکیش خیلی میومد... گفتم تو این فصل این چه لباسی که پوشیدی معلومه مریض میشی... یقه لباسش رو کمی عقب داد و گفت عادت ندارم تو خونه لباس ضخیم بپوشم.. چشمهام رو ریز کردم و گفتم کسی خونه نیست ؟ یکی از بالشتها رو از پشتش برداشت و دراز کشید و جواب داد نه مامانم رفته پیش وکیل... همش توی ذهنم‌لیندا رو با زنم مقایسه میکردم ریحانه خیلی با اون فرق داشت... نمیتونستم دیگه ساکت باشم و برای یک آن تصمیمم رو گرفتم .. نفس بلندی کشیدم و گفتم لیندا من دیگه نمیتونم کنارت تاب بیارم .. قبول کن و محرمم شو . توقع شنیدن این حرف رو نداشت.. بی حرف بهم زل زده بود .. وقتی سکوتش رو دیدم گفتم معذرت میخوام میدونم که تو مجردی و من متاهل ... میدونم تو کلی کیس ازدواج داری که همشون از من بهترن.. ولی .. من عاشقت شدم .. از همون روز اول که بالای سرم شکلات به دست خندیدی عاشق چال گونه ات شدم .. الانم نمیتونم دیگه تحمل کنم .. اگه قبول کنی یه مدت صیغه محرمیت بخونیم تا بعد از زایمان ریحانه من یه تصمیم درست بگیرم ... اگر هم قبول نکنی ... از شرکت استعفا میدم .. نمیتونم کنار تو باشم و ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام ادمین اقایی هستم ۳۳ ساله از تهران چند روزیه همسرم قهر کرده رفته خونه مامانو باباش و منو با دوتا بچه تنها گذاشته بردمشون پیش مادرم دو روز نگه داشت روز سوم بچه هارو بیرون کرد که من حوصله ندارم و از این حرفا حالا علت دعوا اینکه اولا که هرروز سر حقوقم بحثه که حقوقت کمه و از این حرفا سه میلیون حقوقمه که فکر میکنم برای کسی که خونه داره مناسبه البته مادرم با ما زندگی میکنه و اینکه خیلی به مادرم بی احترامی میکنه صبحا از خواب دیر بلند میشه و ناهار ساعت ۴ به مادرم میده چون مادرم پیره خوب ضعف میکنه یا هفته ایی یه بار میخواد مادرمو ببره حموم تنبلی میکنه که دستم درد گرفت کمرم درد میکنه اخرین بار سر همینا دعوامون بالا گرفت منم سیلی زدم بهش حالا قهر کرده نمیاد بچه ها هم بی تابی میکنن و مادرم نمیتونه نگه داره منم که سر کار میرم لطفا بگین چیکار کنم؟! ایدی ادمین 👇🏻🌹 @baharakjan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#بخش_هفتم آخرش مامان و بابا پاشدن همون شب رفتن خونه عمه تا با فهیمه صحبت کنن ولی شوهر عمه گفته بود
❤️ پوریا عصبی و طلبکار از خونه من بیرون رفت و گفت تو زندگی منو خراب کردی اگر اون شب به شوهرت گیر نداده بودی اگر میذاشتی بعدا برات توضیح بدم دهن فهیمه بسته میشد نه اینکه از من طلاق بگیره . گفتم اگر فهیمه رو میخواستی نمیرفتی سراغ مرضیه. با پررویی زل زد بهم و گفت خوب کردم که رفتم نکنه باید پابند یه نفر میموندم . پوریا مجبور شد مرضیه رو عقد کنه ، عقدی که نه بابا توش بود نه ما . دیگه بعد خبر عقد پوریا و مرضیه نه از خانواده عمو نه از عمه خبر نداشتیم . فقط با یکی از عمو ها که میشد بابای علی رفت آمد کمی داشتیم که یه روز اومدن خونمون و گفتن خبر دارین فهیمه ازدواج کرده ؟ حدس میزنم همین روزا ازدواج کنه ولی این که به این زودی ازدواج کنه عجیب بود نگران شدم شاید از لج پوریا ازدواج کرده ولی عمو گفت نه بابا پسره خیلی آدم حسابیه رئیس یه شعبه بانک و مثل اینکه همونجا دیدتش خوشش اومده ‌. پسره مجرد هم هست تا حالا ازدواج نکرده . شنیدن خبر ازدواج فهیمه زندگی پوریا و مرضیه رو داغون و داغون تر کرد تا جایی که روزی که بچشون دنیا اومد از دو هفته قبل به خاطر کتکایی که مرضیه خورده بود خونه مادرش دراز بود . پوریا هم مدام برای فهیمه مزاحمت ایجاد می‌کرد که تو دختر درستی نبودی وگرنه بعد من شوهر نمی‌کردی مگه من چیم کم بود ؟ انگاری امید داشت همه چیز به اوضاع قبل برگرده ولی برنگشت . هرروز شاهد عکسای دو نفره فهیمه و شوهرش رو پروفایلش بود. الان از اون ماجرا حدود ۴ سال میگذره ، پوریا و مرضیه زندگیشون چیزی از جهنم کم نداره ولی به خاطر بچه مجبورن زندگی کنن . پوریا نمیزاره مرضیه از خونه دربیاد هیچ جایی حق نداره بره چون بهش گفته زمانی که شوهر داشتی با منم بودی ولی خودش جلوی چشم مرضیه با صد تا دختر صحبت می‌کنه . داستان زندگی ما شاید خیلی جالب نبود ولی خواستم به همه خانوما بگم ته ته ساختن زندگیت رو خرابه های زندگی یکی دیگه میشه عاقبت مرضیه . پوریا هم زندگی درست و حسابی نداره اینو بروز نمیده ولی پشیمونه و حسرت زندگی با فهیمه رو میخوره ولی راه برگشتی نیست . ازتون خواهش میکنم اگر خیانت دیدین چون برادرتونه خواهرتونه یا هر چیزی روش سرپوش نزارید فقط به این فکر کنید اگر شوهر خودتون بهتون خیانت کنه چه حالی میشین؟ مرسی که داستان منم خوندین. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ باسلام ببخشیدمیشه کمک کنیدتامشکل منم حل بشه پدرم اصلا حرف مادرم رو گوش نمیده فقط هرحرف دوستاش رو گوش میده مثلا اگرمادرم گفت اون کارروکن انجام نمیده اما اگر دوستش بگه انجام میده مثلا چند ماه پیش میخواستیم خونه بخریم اما بعد یکی از دوستای پدرم اومدبه پدرم گفت بیایه زمین فلان جا بخره پدرم هم خرید زمین هم خارج از محدود هست مادرم با پدرم خیلی دعوا کردن حتی مادرم هم تا مرز خودکشی رفت که من از خواب بیدارشدم نذاشتم خودش رو بکشه همیشه توی خونه مون دعواست پدرم اصلا حرف ما رو گوش نمیده ببخشید دعاچیزی هست که بخونم پدرم فقط حرف مادرم رو قبول کنه و بااون دوستش قطع رابطه کنه دیگه خسته شدم از این زندگی مگه من چندساله ام از وقتی که به دنیا اومدم همش دعواست حتی به خودکشی هم چندبار فکرکردم اماخودکشی گناه ست ممنون میشم اگر دعاچیزی هست لطفا کنید بگید مشکل منم حل بشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام آدمین جان تورا به خدا پیامم بگذار درکانال تون دوستان پسری دارم 8ساله خیلی پرجنب جوش و حرف شنوی نداره فقط باید به ترسه تا حرفت گوش کنه خیلی از الفاظ بد هم استفاده میکنه هرچه نصیحت میکنم هم فایده نداره خوب همش هم نمیشه ک بترسه خیلی هم فضول هست و شر ساز هست چکارش کنم بهتر بشه ایدی ادمین👇🏻🌹 @baharakjan لطفا راهنمایی کنید دوستان🙏🏻🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
روز بخیر 🌻🌞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨ ⎾@ranjkeshideha ⏌ ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️💚 📆 دوشنبه 17 خرداد 1400 🎗فروردین 🦋 خیر و برکت به سوی شما سرازیر می‌شود. ممکن است صاحب ارث و میراث شوید و به مال و ثروت دست یابید. 🎗 اردیبهشت 🦋 بر سر دو راهی مانده‌اید. باید تصمیم مهمی را بگیرید که نه فقط بر سرنوشت خودتان بلکه ممکن است بر زندگی دیگران نیز تأثیر بگذارد. اگر فکر شده و با مشورت تصمیم بگیرید، موفق خواهید بود. 🎗 خرداد 🦋 گویی در تنگنا قرار گرفته‌اید، اوضاع بر وفق مرادتان نیست. با تلاش و کوشش، گشایشی رخ خواهد داد و به شما کمک می‌رسد. 🎗 تیر 🦋 احتمال دارد کسی در کمین باشد و قصد صدمه زدن به شما را داشته باشد. مراقب حیله و نیرنگ دیگران باشید. با سعی و تلاش خود می‌توانید به مقامات بالاتر برسید و ارج بیشتری بیابید. 🎗 مرداد 🦋 وقت جبران فرصت‌های ازدست‌رفته است. سعی کنید در روند زندگی خود تغییراتی ایجاد کنید. 🎗شهریور 🦋 با عطوفت، مهربانی و عشق می‌توانید همه را به سوی خود جذب کنید. اعمال و رفتار ناشایست خود را کنار بگذارید و به مردم بیشتر نزدیک شوید. 🎗مهر 🦋 بر اثر لجاجت و تندخویی شما جر و بحث شدیدی در زندگیتان رخ می‌دهد. خشم خود را فروخورید، آرامش خود را حفظ کنید سپس حرف‌های دلتان را بزنید. 🎗 آبان 🦋 خوش شانسی و بخت و اقبال نیکویی در انتظار شماست، البته ممکن است با سختی و مشقت به دست آید. 🎗 آذر 🦋 مراقب اطرافیان خود به خصوص کسانی که نسبت به شما حسد می‌ورزند، باشید. حواستان به پس‌اندازتان نیز باشد، ممکن است از لحاظ مالی در مضیقه قرار بگیرید. 🎗 دی 🦋 در کارتان پیشرفت خواهید داشت. به زودی مشکلات برطرف شده و طعم آسودگی را خواهید چشید. 🎗 بهمن 🦋 خوش‌بین و امیدوار باشید. هرگاه احساس کردید که پر انرژی و مثبت‌اندیش هستید، زمان مناسبی است که کار جدیدی را آغاز کنید. 🎗اسفند 🦋 در مورد رفتارهای دیگران زود قضاوت نکنید. رفتارها و گفته‌های دیگران را در ذهن‌تان نگه دارید و بعد راجع‌به آنها نتیجه‌گیری کنید.       ─┅─═ঊঈ♥️ঊঈ═─┅─ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا ❤️ سلام ادمین اقایی هستم ۳۳ ساله از تهران چند روزیه همسرم قهر کرده رفته خونه مامانو ب
❤️ در مورد اقایی که خانمش قهره مگه شما کلفت اوردی که میگی تنبلی میکنه و نهار مامانت را دیر میده یا هفته ای یبار حمامش میکنه اون اصلا وظیفش نیست اگرم کاری میکنه از خوبشه و برای رضای خدا شما جا تشکر باهاش دعوا گرفتی بعدم دو تا بچه هم داره یه خودش یه عالمه زحمت داره من که اگه جای خانمت بودم میگفتم برای مادرت پرستار بگیر شما هم برو از خانمت معذرت خواهی کن و بابت تمام زحماتی که برای مادرت کشیده تشکر کن بگو متوجه محبت هاش هستی و ازش حلالیت بگیر بعدم با مادرت صحبت کن بگو که خانمت وظیفش نیست و با وجود دو تا بچه همین کارها را هم برات اتجام میده خیلیه و قدرش را بدونه شمام فکر نکنم با حقوق ۳تومن بتونی برای مادرت پرستار بگیری همین خودش یه عالمه کمک خرجیه خوشبخت بشید ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در باره آقایی ک خانومشون ایشون رو بادوتا بچه گذاشته رفته اگه خانم توانایی و حوصله اش رو داشته باسه ک انجام بده خوبه و اجرش با خداست ولی مرد خونه هم باید سپاسگزار زحمات خانومش باشه اگه هم ک اینطور نباشه اولا آقای محترم وظیفه خانم خونه فقط شوهر داریه ن خونه داری و بچه داری حالا ک اغلب خانم ها لطف میکنن و خونه داری و بچه داری هم میکنن دیگه مردا نباید پررو بشن و پرستاری از اعضای خانوادشون رو بزارن رو دوش خانم خونه بعدم مادر شما زیر۴۰ کیلو ک وزن ندارن و تحمل این وزن برا خانما سنگینه خودتون ب کارای مادرتون برسین اگه هم نمیتونین حد اقل واسه حموم بردنشون یه پرستار بگیرین یا اگه خواهری کسی رو دارین بگین بیاد کمک در باره دیر بیدار شدنشونم خب اینطور ک شما میگین احتمالا در طول روز خیلی خسته میشن چ اشکال داره بخوابن فقط به خانومتون بگین ناهار رو زودتر حاضر کنن در مورد بی احترامی ب مادرتون هم حس میکنم یک طرفه قضاوت میکنین و همش طرف مادرتون رو میگیرید چون نگفتین در قبال کدوم رفتار مادرتون بی احترامی میکنن برای راه حل هم میتونین برین عذرخواهی کنین و خودتون هم سعی کنین ب خانومتون کمک کنید و بدون دخالت تو دعوای مادر شوهر و عروس بزارین خودشون مشکلشون رو حل کنن ❤️❤️❤️❤️ سلام آقایی که خانمش قهرکرده رفته میگه مادرم باما زندگی میکنه برادربه جای اینکه به خانمت محبت کنی ازش تشکرکنی کتکش میزنی خانم شما ازمادرتون نگه داری میکنه داره به شما محبت می کنه وظیفه اش نیست شما نبایدازخانمتون طلب کارباشید خداخیرش بده که مادرتون روتاحالا نگه داشت اگرپدرخانم شما پیربشه آیاشما نگهش میداری غذابهش میدی حمام میکنیدش ؟؟؟پس خانمت رودرک کن ❤️❤️❤️❤️❤️ درمورد آقایی که همسرشون قهر کردن شما طوری صحبت کردید انگار وظیفه همسرتونه که مادر شما را تر و خشک کنه شما باید خیلی قدردان همسرت باشی که هم بچه داری و هم همسر داری و هم پرستاری مادرتان را می کنه و طبیعتا خستگی و قدر نشناسی اعصاب آدم را ضعیف می کنه شما باید با دلجویی و محبت با او صحبت کنید نه که کتک هم بزنید بروید با یه کادوی کوچیک همراه کلمات محبت آمیز از دل همسرتان این بی محبتی ها رادر بیاورید وهر چند وقت یکبار به او بگویید که قدرش را می دانیدو از او خواهش کنید سر زندگیش بر گردد بعضی وقتها غرور کاذب آفت زندگی است ❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب آقایی که خانومش قهر کرده و با دو تا بچه و یک مادر ایشون رو تنها گذاشته به نظرم خیلی کار اشتباهی کردید که به همسرتون سیلی زدید و اگر من جای ایشون بودم تحت هیچ شرایطی مسئولیت نگهداری مادرتون رو قبول نمیکردم شما باید قدر دان چنین همسری باشید که به شما نمیگه مادرتون رو به خانه سالمندان بزارید ایشون وظیفه نگه داری از مادر شما رو نداره و هر کاری میکنه از بزرگواریشه... به نظرم چنین همسری رو هیچ وقت آزرده خاطر نکنید...سعی کنید بهش بیش از حد محبت کنید چون اون خانوم هم بیش از حد داره به شما لطف میکنه... پس سعی کنید بهش دلگرمی بدید و نشون بدید که دوستش دارید نه اینکه اون رو بزنید...! ❤️❤️❤️❤️ سلام اون آقایی ک خانومش قهر کرده سر حقوق و سیلی اولا ک با عرض معذرت آقا باید بگم شما با 3تا بچه و مادرت و خود خانومت 6نفررهستین و حقوقتون کم ک هیچ خیلی کمه خیلی دوما در باره بی احترامی به مادرتون خیلی اشتباه می کنه خانومت که واقعا تاسف باره با 3تابچه هنوز دیر از خواب پاشدن و موقع عصرونه ناهار خوردن😔 واقعا بعضی خانوما خانومی از یادشون رفته در این زمینه بعد از آشتی تو باید خیلی محترمانه باهاش صحبت کنید اگ گوش نکرد ب مادرش با احترام بگید اما اینکه سیلی زدین بهش خدا ی روزی این سیلی رو ب خودتون میزنه چون زدن یک بی دفاع ظلم محض هست و خدا حق مظلوم رو میگیره حتما برید دنبالش و حسابی از دلش در بیارین چرا بعضی آقایون مردی رو تو زدن می بینن مردی تو خیلی چیزا دیگه هم هست همین تامین زندگی هم عضوش میشه الان با این 3تومن شما خورد و خوراک رو ردیف کنی یا لباس و وسیله رو آقا قبول کنید خیلی کمه و باید ب فکر بیشتر شدنش باشید
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#قسمت_بیستو_هفت یاللهی گفتم و وارد شدم ... حالی بود که میز گردی وسطش قرار داشت .. سمت راست رو نگ
لیندا گفت امیر میدونی از کی منتظر بودم که به سمتم بیایی.. اگر مجرد بودی خودم تا حالا بهت پیشنهاد ازدواج میدادم ولی متاهلیت دست و پام رو بسته بود... با ذوق گفتم یعنی قبول کردی که زن من بشی؟ لبخندی زد و گفت من اینقدر عاشق توام که همین الانم میخوام برای تو بشم.. ولی تو میگی صیغه و عقد .. اعتقاداتته و منم قبول میکنم .. هر وقت بگی میام. اگر خجالت نمیکشیدم میگفتم همین الان .. ولی قرار فردا رو باهم گذاشتیم و من قبل از اومدن مادرش خداحافظی کردم و به خونه برگشتم ... ریحانه غذای مورد علاقه ی منو پخته بود ... و اون روز به طرز عجیبی خوشحال بود... با زندایی کلی وسایل خریده بودند... دستم رو کشید و به اتاق بچه مون رفتیم .. یکی یکی وسایل رو نشونم میداد و حرف میزد .. نگاهش میکردم .. فکرم درگیر بود .. نمیفهمیدم دقیق داره چی میگه .. نزدیکم شد و روبه روم ایستاد ... دستی به صورتم کشید و گفت چرا چیزی نمیگی؟ دستم رو دورش حلقه کردم و از سرش بوسیدم و گفتم از خوشحالی نمیدونم چی بگم ... موقع شام ریحانه باز حرف میزد و بهم کلمات محبت امیز میگفت ... ولی من فکرم پیش لیندا بود... بعد از مدتها انگار به ریحانه الهام شده بود و میخواست تمام تلاشش رو برای داشتن من بکنه... کنارم خوابید و دستش رو روی سینم گذاشت و به آرومی نوازش کرد... وقتی چند دقیقه گذشت و من عکس العملی نشون ندادم گفت این سه ماه هم بگذره سبک بشم ... بدون نگاه کردن بهش گفتم میگذره .. نگران نباش... _تو هم خیلی اذیت شدی... ممنون که این چند ماه با ویار من کنار اومدی.... جوابی ندادم .. خم شد از صورتم بوسید و گفت ولی الان خیلی خوب شدم ... حتی یه وقتها دلم تو رو میخواد... دستی به موهاش کشیدم و گفتم تو به فکر من نباش ریحانه .. فقط مواظب بچمون باش ... الانم بخواب که سه ماه بعد آرزوی این لحظه ها رو میکنی... ریحانه اوهومی گفت و توی جاش دراز کشید و چشمهاش رو بست ... ولی من از فکر فردا و هیجان اینکه قراره لیندا رو ببینم خوابم نمیبرد... صبح زود بیدار شدم و به حمام رفتم .. حسابی به خودم رسیدم و کلی عطر و ادکلن به خودم زدم ... ریحانه از زیر پتو سرش رو بیرون آورد و گفت مگه میری خواستگاری که اینقدر ادکلن زدی خفه شدیم ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا ❤️ باسلام ببخشیدمیشه کمک کنیدتامشکل منم حل بشه پدرم اصلا حرف مادرم رو گوش نمیده فقط هر
❤️ سلام اون خانم یا آقایی که گفتند پدرم اصلا حرف مادرم رو گوش نمی ده وفقط حرف دوستاشو گوش می ده می خواستم بگم که ختم دعای ناد علی بردار به مدت چهل روز بخوان ونیتت هم این باشه که خدا یک مهری از مادرت توی دل پدرت بیندازد واقعا چله ناد علی حرف نداره انشالله که حاجت روا بشین ❤️❤️❤️❤️ سلام خانم عزیزی که بچه شیطون دارن: عزیزم اولا که شما حتما باید با یک مشاور کودک مشورت کنید. پسرمن هم وقتی سه ساله بود خیلی شیطون و بازیگوش بود و من مرتب از الفاظ نکن،بشین و ... استفاده می کردم. وقتی رفتم مشاوره به من گفتن که پسرتون جلب توجه منفی می کنه.وقتی شیطنت می کنه و یا حرف زشتی می زنه عکس العمل نشون ندین.نه بخندین و نه دعواش کنین.انگار که توی اون لحظه نمی بینیدش.وقتی متوجه بشه که شیطنتش برای شما بی اهمیته انشالله به مرور رفتارش درست میشه. پسر من که خیلی خوب شد. مشاوره فراموش نشه. ❤️❤️❤️❤️ سلام دختر خانمی که پدرشون به حرف مادرشون نیست دعای نادعلی خیلی مجربه. وبرای دور شدن افراد مزاحم دعای علقمه مجربه من خوندم جواب گرفتم. انشاالله موفق باشید. 🌹 ❤️❤️❤️❤️ ب مادرشون بگن سوره ی طلاق و مزمل رو هر روز بخونن تا بینشون محبت ایجاد بشه ❤️❤️❤️❤️ سلام،در مورد خانمی که همسرشون حساسیت داشتن می خواستم بگم مداومت بر حجامت سالی یک بار در اون زمان که معروف هست داشته باشن جاری من هم این طوری بود چند سال بدون اینکه بدونه این حجامت رو انجام می داد پارسال به خاطر کرونا انجام نداد دوباره همون جوری شد ❤️❤️❤️❤️ درمورد پدری که حرف مادرشون را گوش نمی دهد هرروز بعد از نماز صبح ۱۰۰ مرتبه بسم الله الرحمن الرحیم ولا حول والا قوه الا بالله العلی العظیم بخواند ❤️❤️❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ عرض کنم اولا" حقوقت کمه! ولی چرا اخلاقت بده؟ دوما" مگر زنت کلفت مادرت است و اگر کلفتی هم می کنه چرا دست بزن داری؟ سوما" خانمت هیچ وظیفه ای جز وظیفه خاص!! و نرفتن بیرون به جز به اذن شوهر!! وظیفه ای دیگر ندارد. نتیجه: خانمت خیلی خانمه قدرش را بدان و شما باید اخلاق خوب و متینی داشته باشید و الا زندگی نمی کنید. من خودم مرد هستم، الان خانمم هیچ کار خونه را انجام نمی دهد وظیفه هم ندارد اشکالی ندارد خودم همه کارها را انجام می دهم. بهر حال خانم ها اگر در خانه! خانه داری، بچه داری و.... کلفتی مادرتان را هم می کند! خیلی خیلی خانمه !! حال چرا می زنی!!! بزار تا ظهر بخوابد اشکالی ندارد! . برو دنبال زنت و دستش را ببوس و بگو من اشتباه کردم! بابا چند تا بچه داری به احترام بچه هایت برو دنبالش و بیارش خونه و دستش را هم ببوس. الان که خانمت چند روزی نیست می فهمی که وجود یه زن در خانه چقدر آرامش برایت می آورد ! پس زن ارزش دارد و.... اخلاق خوب و اخلاق خوب با خانمت داشته باش که با اون مشکلات زیاد جنابعالی کناره اومده برو خدارو شکر کن، مرد چیزی اگر نداشته باشد مهم نیست ولی عاشق زنش باشد، احترامش را نگه دارد وفادار باشد مرد باشد و اون زن با بقیه مشکلات اون مرد می سازد. خدا پشت و پناهت باشد آمین ❤️❤️❤️❤️ در پاسخ به اون آقایی که زنش قهر کرده و از مادر شوهرش نگهداری نمیکنه آقای محترم خوبه خودت میگی همسر ،پس اون کلفت تو که نیست ...شاید نتونه هم زمان هم از پس کارخانه وبچه ها بربیاد وهم از مادرت نگهداری کنه . تو فکر کن از نظر جسمی یا روحی بنیه اش نداشته باشه .چرا مردها فکر میکنن زنها کلفت خونشون هستن وحتی دست روی اونا بلند میکنن. میتونی هفته ای یبار کسی رو بیاری مادرت رو حمام کنه وکارشخصی اگه داره واسش انجام بده یا خودت یه روز کارهای خونه و نگهداری بچه ها رو گردن بگیر تا زنت مادرت رو حمام کنه .درضمن بدون که یه روزهایی توماه (ایام عذر شرعی)هست که یه زن از نظر هورمونی بهم می ریزه وخودش به کمک جسمی و روحی احتیاج داره پس فکر نکن زنت کلفت خونه ات .اون همسرت هست وقابل احترام ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••