#دردو_دل_اعضا ❤️
#پرسش
سلام خدمت همه و عرض خسته نباشید
ممنون میشم حرف و مشکل من رو هم تو کانال بذارید
اول اینکه: من بخاطر شرایط خانوادگیم دنبال کاری میگردم که بشه تو خونه انجامش داد و درآمد هم داشته باشم ولی کاری پیدا نمیکنم، کار اینترنتی بهش اعتماد ندارم و کارهای اینترنتی اکثرا تو تلگرام و اینستاگرام هستن و همسرم اجازه نصب اینارو تو گوشیم بهم نمیده و من فق، از اپلیکیشن های داخلی استفاده میکنم و واتساپ اونم چون خودش واتساپ داره اجازه داد منم نصب کنم
محل زندگی من اسلامشهر تهران هست
ازتون خواهش میکنم اگر کاری سراغ داشتید بهم معرفی کنید
خیلی به شغل خشک کردن انواع میوهها دارم ولی سرمایش رو ندارم
کارهای هنری بلدم و اگرم بلد نباشم زود یاد میگیرم چون استعدادش رو دارم
دوم اینکه: من الان ۳۱ سالمه و تا نیمه دوم دبیرستان تو رشته تجربی تحصیلات دارم😔😔 اون زمان پدرم و برادرام و مادرم که دهن بین برادراش و زن برادرام و خواهرش بود با بداخلاقی و سختگیری بهم اجازه ندادن بیشتر درس بخونم مجبورم کردن ازدواج کنم😔
بگذريم از اینکه حالا که داییدایی هام و خالم خودشون بچهدار شدن دختراشون راحت و آزادن و....😔😔 حتی برادرام خانومهای تحصیلکرده گرفتن و خودشون درساشونو خوندن😔
کلا پدر مادر من از دختر......😔😔
بهم ظلم کردن و هنوزم میکنن😔😔😔😔😔
براشون آرزوی موفقيت دارم🤲🤲
خلاصه
الان میخوام دوباره درس بخونم ولی واقعا هیچیِ هیچی از درسهام یادم نمیان و از اینم که بگذریم واقعا پولی برای هزینه کردن ندارم😔😔 و مجبورم کار کنم😔😔 اما بخاطر مدرک تحصیلیم کاری برام پیدا نمیشه😔😔 تازه من یه پسربچه ۸ساله دارم که هزینه اون هم با خودمه😔
چون پشتوانهی از طرف خانوادم ندارم همسرم خیلی اذیتم میکنه و اصلا پولی برای لباس به ما نمیده و اگر چیزی داریم لطف و لباس های دوستم و بچه خواهرش بوده که هم سن هست با پسر مندیگه نمیخواستتشون و فقط در حد خوراک اونم بخور نمیر😔 چون پشتوانهای ندارم چیزی نمیگم تا حداقل دعوامون نشه آخه نمیخوام پسرم اذیت بشه
گلهای ندارم راضی هستم به رضای خدا
اما باید درسم رو بخونم تا يواش يواش بتونم رو پای خودم وایسم و زندگی خودم و پسرم رو بسازم
میخواستم دوستان اگر میتونن راهنماییم کنن که چیکار کنم که با وجود کار در منزلی که باید انجام بدم چطور درس هم بخونم و اگر میدونن بهم بگن چقدر هزینه درس خوندنم میشه تا اول پولش رو پسانداز کنم بعد اقدام کنم
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#دردو_دل_اعضا ❤️ #پرسش سلام خدمت همه و عرض خسته نباشید ممنون میشم حرف و مشکل من رو هم تو کانال بذ
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام درمورد خانمی که پسر هشت سالش خیلییی شلوغه یه کانال هس به نام تربیت فرزند امام زمانی تو ایتا.
آیدیشو ندارم ولی اگه از جستجو بزنین کانالو براتون میاره راهکارهاش عالیه🍭👌🏻
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درمورد آقای ۳۲ ساله ای که خانومش قهر کرده رفته...
واقعا من در تعجبم که شما چطور فک میکنین حق با شماس🤨😒
خانومتون حق دارن اینطوری عصبانی بشن دیگه حالا اگه شما جای اون بودین چیکار میکردین؟
سه ملیون حقوق میگیرین واسه خانومتون و بچه هاتون و خودتون و مادرتون،با مادرتونم که زندگی میکنه(که واسه یه خانوم خیلی سخته با مادرشوهرش زندگی کنه)تازه سیلی هم زدین بهش؟
خب من نمیگم خانومتون کاملا حق دارن مثلا اینطور که شما گفتین با مادرتون بدرفتاری میکنه ولی شما هم یذره درک کنین باهاش حرف بزنین عذرخواهی کنین بخاطر سیلی که زدین..
اگه وقت اضافه داین یه کار دیگه هم پیدا کنین برین کار کنید مثلا بابای من کارمنده بعدازظهرا تو بنگاهه شما هم میتونین این کارو کنین،خواهشا بزودی برید ازش معذرت خواهی کنین و باهاش مهربون باشین لجبازی نکنین اونموقع رفتارش هم با شما هم با مادرتون عوض میشه.
روزی ۱۰ تا صلوات بفرستین و صوابشو بدین به امام جواد ع اونموقع بهتر میشن..
ایشالا مشکلتون حل میشه💫
❤️❤️❤️❤️
سلام خانم عزیزی که میخواستن درس بخونن.
عزیزم شما میری آموزش و پرورش منطقه خودتون ودر مورد آزمونهای متفرقه سوال میپرسی.فقط موقع امتحانات میری امتحان میدی که هزینه ش زیاد نمیشه.میتونی با یک مدرسه صحبت کنی ومشکلت را با مدیر مدرسه مطرح کنی.اگه بتونن کتابهای دست دوم بچه ها را براتون تهیه کنن.
امسال چون مدرسه ها مجازی بود تمام درسها را میتونی از توی اینترنت پیدا کنی و فیلمها را ببینی و برای امتحانات شهریور آماده بشی.حتی کتابها را
می تونی از اینترنت دانلود کنی و کتاب نخری.شما چون نسبت به بچه ها انگیزه
قویتری برای درس خوندن داری مطمئنا
موفق میشی.انشالله خدا هم کمکت میکنه ومشکلات رااز سر راهت برمیداره.
کار هم میتونی با بعضی تولیدیها صحبت کنی وجعبه سازی و یا بسته بندی و ...
را توی خونه انجام بدی.پولش کمه ولی بهتر از هیچیه.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب سوال خانومی که گفتند کار درخانه میخوان وتحصیلات ادامه بدن .اگه به حوزه علاقه دارن می تونند بامدرک سیکل ثبت نام کنند .بعد ۶ سال بهشون لیسانس میدن وهیچ هزینه ای نداره بجز پول کتاب که کم هست .کاملا رایگانه .مدرکشون که گرفتند میتونن توی استخدامی های آموزش پروش شرکت کنن . مشاوره بشن .وکیل و...... با مدرک دیبلم ۵ ساله لیسانس میدن
فقط عجله کنن که ثبت نام داره تموم میشه
❤️❤️❤️❤️
سلام درمورد اون خانمی که دوست دارن درس بخونن ولی شرایط مالی نامساعدی دارن عزیزم شما همین فردا برین کافینت وحوزه های علمیه ی که با سیکل می پذیرند رو ثبت نام کنید .عزیزم درسهای حوزه کلا برکت میده به وقتت به زندگیت به اون دنیات ....گرچه بیشتر مطالب سخت هستن ولی شیرینی درسا وتحصیل درکنار استادهای باسواد وعلمی وهمچنین جو مذهبی حوزه سراسر ارامش و امید هستن که بوی ناب بهشت میده.واینم بگم که با مدرک سیکل بخاین حوزه بخونید... 7ساله هست که اگه شاگرد زرنگی باشید مدرک لیسانس بهتون میدن ..وهیچ هزینه ی هم نمیخاد بدین برای سربازی امام زمان( عج).به جز هزینه ثبت نام اولیه که مبلغ خیلی خیلی کم وناچیزی هست وهزینه کتابها که اگه هزینه کتاب رو هم نداشتین می تونید از خواهران پایه بالاتری به صورت امانی بگیرین...
❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت همگی در مورد آقایی که خانمش قهرکرده والاحق داره نه درموردحقوقت هرچند که اونم خیلی کمه الان باماهی ده میلیون هم زندگی به سختی میگذره اما درموردمادرت اون هیچ وظیفهای درقبال مادرت نداره اگر هم تاحالاانجام داده از لطف و خانومیش بوده شما عوض تشکرت هست که دست روش بلندکنی من هم خودم مادر شوهر هستم هم تایک سال پیش مادرشوهر هم داشتم نودساله بودامایک بارازماچهارتاعروس درخواست انجام کاری نمیکرد ماهم خودمون ازدل وجون میرفتیم خونش کمک حالش بودیم شوهرامون هم وقتی برای مادرشوهرمون کاری انجام میدادیم کلی ممنون بودن تشکر میکردن خودم هم پنجاه ساله هستم دوتاعروس دارم هیچ توقعی ازشون ندارم اگر کاری برام انجام بدن چندبرابربراشون جبران میکنم بااینکه تویه ساختمون زندگی میکنیم خداروشکر به مشکلی همبرنخوردیم
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید
در مورد اون خانم ۳۱ ساله که میخوان درسشونو ادامه بدن
عزیزم برای ادامه تحصیل کتاب باید تهیه کنی و اگه نمیتونی پی دی اف دانلود کن از جاهای مختلف میتونی دانلود کنی و اپلیکیشن آلاء رو دانلود کن صفر تا صد کتاب رو ویدیو میزاره و اینکه فیلم هاشون رایگانه و با همون اپلیکیشن میتونی کارگاه تست رو ببینی و واسه کنکور هم آماده شی
اساتیدشون فوق العاده هستن و به هر کسی که کنکوریه یا تو درس ها مشکل داره توصیه میکنم👌🏻
در مورد کار هم باید ببینی تو
شهرتون کار تایپ یا یا خیاطی یا هر چیزی که ازش استقبال میشه پیدا کنی یا اگه دوره ابتدایی یا راهنمایی رو خوب مسلطی میتونی اگهی معلم خصوصی بزنی و الان که کروناس و مدرسه ها تعطیله مردم نیاز دارن
از ته دل برای همتون دعا میکنم ان شاءالله موفق باشین 🌹
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خانمی که میخواستن درس شون رو ادامه بدن و هزینه پرسیده بودن
هزینه کتاب های مدرسه که هر پایه از ۶۰ تا ۱۰۰هزار تومان و شاید یکم بیشتر
هزینه کتاب های کمک آموزشی زیاد هست ولی می تونن بعضی از کتاب ها و از کتابخانه امانت بگیرن وفقط کتاب کمکی های مهم رو خریداری کنن
ویا اینکه از دوست و آشنا پرس و جو کنن هرکس که هم رشته شما بوده کتاب هایش رو به شما بده میتونه به عنوان امانت باشه
در مسابقه های تلویزیونی که جایزش دی وی دی یا سی دی یا کتاب تست و کمک آموزشی هست شرکت کنن انشاالله برنده بشن
امیدوارم موفق بشی عزیزم
برا منم دعا کن
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام .اون خانومی که گفتن همسرشون حساسیت دارن و صبح ها مرتب عطسه میزنن منم دقیقا بعضی روزا همین طور میشم و سریع یک لیوان چای داغ برای خودم میریزم و توش نصف قاشق چای خوری زنجبیل پودر شده اضافه میکنم و می خورم بعد ۵ دقیقه خبری از عطسه و آبریزش بینی نیست امیدوارم برای همسر شما هم کارساز باشد
❤️❤️❤️❤️❤️
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دل_نوشت ❤️
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨
⎾@ranjkeshideha ⏌
••-••-••-••-••-••-••-••
#داستان_اشنایی ❤️😍
من یکبار ۲۵ سالگی سنتی ازدواج کردم خانمم و خیلی زود وقتی یه پسر یکساله داشتیم از دست دادم خیلی سخت بود پسرم و خودم به کمک مادرم بزرگ کردم
مادرزنم از شدت غم دیگه حاضر نشد نوه اش و ببینه
سالها مجرد موندم درس خوندم دکترامو گرفتم کلی تلاش کردم تا استاد دانشگاه شدم دانشجوهای دخترم چه به شوخی و خنده چه جدی همیشه یه تمایلی به سمتم نشون میدادن البته احتمالا دنبال نمره بودن نه من
منم همیشه میگفتم متاهلم یه پسر هم دارم حتی خیلی از همکارانم نمیدونستن خانمم فوت شده
یه سال یه دانشجوی دختر داشتم توم دومش با من کلاس داشت روز اول نظرم بهش جلب شد چون جلوی جلو نشسته بود دست کرد تو کیفش یه جامدادی تپل دراورد خودکارهاشو چید رو میز که جزوه بنویسه انگار نصف خودکارهای لوازم تحریری رو جمع کرده بود اورده بود. اولش خندم گرفت ولی در طول ترم هروقت مشغول نوشتن بود من محو اون رنگهای دفترش میشدم یجوری جزوه هاش شاد و شنگول بودن آدم و به خوندن ترغیب میکردن کم کم توجهم به خودش جلب شد دختر ساده ای بود برخلاف جزوه هاش خودش رنگ و لعاب نداشت یه عادتی که داشت پایین مقنعه اش و میگرفت به حالت باد زدن یه تکون میداد اینکارو که میکرد یه بوی خوب شامپو با صابون میزد تو بینی من عادت کرده بودم یجا همون نزدیکی هاش وایسم منتظر بشم تا بوی موهاش بهم برسه البته اینا همش کشمکش درونی بود وگرنه حتی نگاهشم نمیکردم وایمیسادم وسط کلاس با قیافه سنگی زل میزدم به بقیه ولی دلم جای دیگه بود با این حال تا ترم تموم بشه اصلا چیزی بهش نگفتم میدونستم سن و موقعیتش به من نمیخوره من یه پسر دوازده ساله داشتم خودمم داشتم به چهل سالگی نزدیک میشدم اون خیلی داشت نوزده بیست سال بود
ترم تموم شد و یکی دو سال گذشت منم این مسئله رو تو دلم نگه داشته بودم وقتی تو دانشگاه گذری میدیدمش ناخودآگاه ضربان قلبم میرفت بالا
یه سال بعد فارغ التحصیلیش ندیدمش تا دوباره به عنوان دانشجو ارشد برگشت دانشگاه ترم آخر من شدم استاد راهنماش
اولش یجوری خواستم از زیرش در برم ولی چون استاد راهنما رو دانشگاه معرفی میکرد نتونستم ترسیدم زیاد پافشاری کنم کسی شک کنه برخلاف خواسته من تماسش با من زیاد شد از اونجایی که دانشجوی ممتازی هم بود پایان نامه رو زیادی جدی گرفته بود و راه و بیراه جلوم سبز میشد
منم همچنان ضربان قلبم میرفت بالا میترسیدم اخرش خودمو لو بدم. یه روز که چک نویس هاشو اورده بود جلوی من ریخته بود با آب و تاب داشت کاراشو توضیح میداد
بعد اون من هرکاری کردم از دستش در برم نشد ظاهرا اونم منو دوست داشت همون یه لحظه لوم داده بود چه حسی دارم
بهم پیام داد مگه متاهل نیستی اولش گفتم چرا بعد چند روز دیدم داره بد نگام میکنه راستشو گفتم
اون شرایط منو قبول کرد اون موقع پسرم هجده سالش بود مشکلات زیاد سر راهمون بود پسر من خانواده اون تفاوت سنی هجده ساله ولی بخواد بشه میشه
چقدر مسخرم کردن رفتی زن جوون گرفتی دری وری بارم کردن
البته من اصلا سنم به قیافم نمیخوره تو چهل سالگی شبیه سی ساله ها بودم
علی رغم تمام این دردسرها ازدواج کردیم به حرف کسی گوش ندادیم راه باهم کنار اومدن و پیدا کردیم الان خیلی هم خوشبختیم من هرروز کلی ورزش میکنم سالم زندگی میکنم تا بتونم خودمو سالم و جوون نگه دارم که سالهای بیشتری از بودن هم لذت ببریم.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#قسمت_بیستو_هشت لیندا گفت امیر میدونی از کی منتظر بودم که به سمتم بیایی.. اگر مجرد بودی خودم تا حا
#قسمت_بیستو_نه
پتو رو روی موهاش تکون دادم و با خنده گفتم آره پس چی دارم میرم خواستگاری...
ریحانه داد کوتاهی زد و پتو رو از دستم کشید و گفت به سلامت ... بزار بخوابم دیوونه ....
زنگ زدم به دانیال و اون روز رو مرخصی گرفتم ..
دانیال قبول نمیکرد و گفت که با مریضی بابک کارهامون عقب میوفته...
من هم مریضی ریحانه رو بهانه کردم و بالاخره راضیش کردم ...
به لیندا زنگ زدم و گفتم آماده باشه که برم دنبالش ولی گفت که خودم میام ..
کمی دورتر از خونشون به یه دفتر خونه رفتیم .. میخواستم صیغه نامه ی محضری داشته باشیم که به مشکل نخوریم ..
ساعت ده بود که لیندا اومد.. مانتوی مشکی پوشیده بود ولی شال سفیدی روی سرش انداخته بود .. صورت آرایش شده اش کنار شال سفید و موهای لخت مشکی شبیه عروسش کرده بود...
... کارمون زودتر از اون چیزی که فکرش رو میکردم تموم شد ..
دستش رو گرفتم و خارج شدیم ..
چند لحظه ای بهم نگاه کردیم و گفتم کجا بریم ؟
لیندا نگاهی به ساعتش انداخت و گفت مامان یه نیم ساعت دیگه میره بیرون .. میریم خونه ی ما...
دستش رو فشار دادم و گفتم قربونت برم .. تو این مدت بریم که میخوام برات حلقه بخرم ...
هر دو سوار ماشینهامون شدیم و راهی شدیم. کریم خان نگه داشتم ...
لیندا اصرار داشت که یه حلقه ی ساده بخره ولی براش یه حلقه ی گرون خریدم و همونجا دستش کردم ..
خوشبختانه محل و آپارتمان لیندا جای با کلاسی بود و کسی با رفت و آمد دیگران کاری نداشت ..
لیندا گفت هروقت صدات کردم بیا اتاقم ...
چند دقیقه بعد صدام کرد و گفت امیر جان بیا...
به اتاقش رفتم و در رو باز کردم. لباس سفید گیپور بلندی پوشیده بود
.. تل مرواریدی سفیدی روی سرش گذاشته بود و موهاش رو پریشون کرده بود.. کاملا شبیه عروسها شده بود...
نزدیکش شدم و گفتم لیندا خیلی خوشگلی... یه جور خاص بی نقصی..
هر دو دستش رو به سمتم دراز کرد و دستهام رو گرفت و گفت دوست داشتم کنار تو لباس عروس رو تجربه کنم .. چیزی که تا حالا نداشتم ..
به لباسش اشاره کردم و گفتم خیلی قشنگه .. داشتیش؟؟
سرش رو تکون داد و گفت آره .. برای یه مهمونی خریده بودم که کنسل شد .. نگو قرار بود برای عشقم بپوشم ...
+عشقت قربونت بره...
گفت آرایشم رو بهم نزن بزار چند تا عکس بندازیم...
از خودمون چند تا عکس انداختیم .. .. لیندا ول کن عکس نبود
بهترین ثانیه های عمرم رو سپری میکردم ... عاشقانه دوسش داشتم .. انتخاب خودم بود و همه اینها برای احساس خوشبختیم کافی بود...
... نگاه کردن به صورت زنی که با تمام وجود میپسندی چقدر لذتبخش بود....
نگاهم به ساعت افتاد و گفتم مامانت کی میاد
لیندا گفت نمیاد خیالت راحت... یکی دو ساعت پیش وکیل و بعد از اون قرار بود بره خونه ی خاله ام ....
+نمیخوام فضولی کنم ولی برای چی رفته پیش وکیل...
آهی کشید و گفت بخاطر ارث .. برادر ناتنیم رستوران بابام رو اداره میکنه و چیزی به ما نمیده .. هر دفعه یه بازی در میاره... یکی دو ماه چندرغاز بهمون میده و دوباره روز از نو... ایندفعه شکایت کردیم .. باید سهممون رو به ناممون بزنه وگرنه کوتاه نمیاییم ..
اسم رستوران رو پرسیدم .. رستوران بزرگی و خوبی بود که تقریبا شناخته شده بود ... خنده ای کردم و گفتم پس من الان یه زن پولدار گرفتم و خودم خبر ندارم ....
_پول کنار عشق خوبه وگرنه آدم همیشه ته قلبش یه جای خالی بزرگ حس میکنه...
به سمتش چرخیدم و گفتم خوب خداروشکر که تو عشقت رو پیدا کردی ...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام ما 3 ماهه یک زمینیو خریدیم و شخصی که به ما اون رو فروخت جوونی بود که می گفت تازه ازدواج کردم و این زمین بهم ارث رسیده و می خوام با پولش یک آپارتمان بخرم و300 میلیون کمتر از کارشناسیش بهمون فروختن
ما دو سه تا از املاک اطراف رو رفتیم گفتن اقای محترم و قابل اعتمادیه و تو کار ساخت و ساز خونس ما هم خریدیم و حالا که می خوایم بسازیم یکی از همسایه ها گفته که زمین سندش مشکلی داره و برای کس دیگس و طرف ازتون کلاه برداری کرده من به همسرم خیلی التماس کردم که اون زمین رو بخره و چند سال بود دنبال همچین زمینی بودیم
و حالا اگر واقعا مشکل داشته زمین چیمیشه و ما باید چکار کنیم ما کل طلا و پس اندازامون رو گذاشتیم حتی قرض هم گرفتیم الان حالمون خیلی خرابه لطفا اگه کسی چاره ای چیزی می دونه راهنماییمون کنه ممنون می شم
❤️❤️❤️❤️❤️
من یه دختر ۱۸ ساله هستم که هیچ وقت دوست نداشتم کسی از دستم دلخور باشه، همیشه وقتی کسی ازم ناراحت میشد خودمو سرزنش میکردم.ولی مشکل من اینه هر حرفی که میزنم حتی اگر یه نظر باشه طرف مقابلم ناراحت میشه😔 به خاطر همین هیچ دوستی ندارم، همیشه تنها بودم، همه بعد از یه مدتی که پیشم میمونن ازم فاصله میگیرن حتی خانوادم😔 توروخدا بگین چیکار کنم من خیلی تنهام😭 هیچکس رو جز خدا ندارم واقعا برام عذاب اوره این تنهایی😭
❤️❤️❤️❤️
سلام
ممنون میشم که سوال منو هم توی کانال بزارید
من چند وقته دنبال کار توی خونه خودم میگردم
چندبار هم از توی دیوار کار پیدا کردم ولی همشون سرم کلاه گذاشتن 😔😔
الان کلا از بیکاری خسته شدم و میخوام کمک دست خانواده ام باشم توی این شرایط
اگه شماها کاری سراغ دارید بهم بگین
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@baharakjan
لطفا دوستانتون رو راهنمایی کنید🙏🏻🌹
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
روز بخیر 🌻🌞
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨
⎾@ranjkeshideha ⏌
••-••-••-••-••-••-••-••
فال احساسی ❤️💚
فروردین
مشكلاتى توى رابطه احساسيتون هستش كه در حال حل شدنه. انگار ي جور بهم ريختگى گاهى اوقات بين شما و شريك احساسيتون بوجود مياد، به هر حال رابطه احساسيتون به سمت پيشرفت داره ميره و رو به بهتر شدن هستش. بزودى با پيام يا تماسى از طرف شخص احساسيتون خوشحال میشید.
اردیبهشت
شخص احساسيتون درگيريهاى مالى، كارى داره يا اينكه فكرش مشغول هستش كه باعث ناراحتيش شده. فعلاً انگار نسبت بهتون وفادار نبوده يا به قولش عمل نكرده. دلتنگى دو طرفه بينتون ديده ميشه و اينكه خودتون دوستش دارين و بهش فكر مي كنيد. فعلاً رابطتون توى محدوديت قرار گرفته و ممكنه ديدارتون هم تأخير داشته باشه.
خرداد
ميبينم كه بينتون فاصله و دلتنگى هستش ولى بزودى ديدار دارين، بهش فكر ميكنين، رابطه گرمى رو بوجود مياره اين ديدارى كه با همديگه دارين و اينكه مشكلاتى توى رابطتون هستش يا قهر و آشتى هايى هستش كه خيلى زود تموم ميشه. و اينكه ميبينم شخص احساسيتون دوستتون داره اگر قهريد بزودى باهم آشتى ميكنين.
تیر
شخص احساسيتون ممكنه بخواد بخاطر نگرانيهايى كه داره ي مقدار ناراحت باشه يا بهتون پشت كرده باشه ولى ازتون دلخور هستش. بينتون فاصله، دورى يا جدايى ديده ميشه ولى با اين حال بهتون فكر ميكنه. گره اى توى رابطتون هست يا مشكلى هستش كه بزودى حل میشه بايد صبر كنيد.
مرداد
مشكلاتى توى رابطه احساسيتون هستش كه ممكنه از همديگه دور باشين يا از هم جدا باشين ولى نسبت بهت وفاداره، به هر حال فكرش ي مقدار مشغوله ولى براى خانمها يك شخص مخالف ميبينم كه انگار سعى داره بينتون دورى و مشكل بوجود بياره.
شهریور
براتون ميبينم كه دلخورى و بحث كوتاه مدت بينتون هست ولى بزودى برطرف ميشه. بهت فكر ميكنه، بزودى ديدار دارين و اين ديدار باعث ميشه كه رابطتون گرم بشه. نسبت به شما وفاداره ولى خودتون انگار ناراحت هستين. حسود دارين اطرافتون.
مهر
ميبينم كه فاصله و دلتنگى، دورى و جدايي بينتون هست و انگار شخص احساسيتون بهتون پشت كرده، حالا يا ناراحته يا غمگينه ولى فعلاً بينتون فاصله افتاده ولى دلتنگى دو طرفه هست ولى يك راهى مثل معجزه براى بازگشتش به سمت شما باز ميشه. يك خوشحالى و سورپرايز در پيش داريد.
آبان
براتون ميبينم كه دورى بينتون هستش، دورى و محدوديت توى رابطتون ديده ميشه ولى شخص احساسى (آقا) نسبت به شما خيلى علاقمنده و دوستتون داره و دوست داره بهتون ابراز علاقه بكنه ولى ي مقدار تو اين شك و ترديد هستش و اين شك و ترديد باعث شده شما تنها باشين و احساس تنهايى بكنين. ولى دوست داشتنتون دو طرفس.
آذر
مي بينم كه انگار توى رابطتون سردى به وجود اومده، ولى شخص احساسيت دوست داره انگار ي جورايى باهات تماس بگيره ابراز علاقه، ابراز عشق، ابراز توجه كنه، بگه كه دوستت داره. و بزودى ممكنه، احتمال خيلى زياد داره كه از طرفش يك تماسى خوشحالت كنه ولى در حال حاضر انگار بهت پشت كرده و توى شوكه كه به سمتت بياد يا نياد. ولى تو اين رابطه خودت احساس تنهايى و دلتنگى ميكنى.
دی
شخص احساسيتون، بيشتر از سمت آقا ميبينم كه انگار دودله، ترديد داره كه به سمتت بيادش. ي شخصى رو ميبينم كه انگار دوست داره به سمت شخص احساسيتون بره، يك خانوم، براى خانومها يك رقيب احساسى ديده ميشه كه دوست داره به سمت رابطتون بياد و كارى كنه كه شخص احساسيتون از شما جدا بشه ولى براتون ديدار ديده ميشه و اگر قهريد با همديگه آشتى دارين.
بهمن
شخص احساسيتون بهتون وفاداره. اگه بينتون دورى يا مشكلاتى بوجود اومده ولى بهتون وفاداره و بهتون فكر ميكنه. و اگر مشكلى هستش ممكنه ي مقدار زمان ببره ولى صد در صد حل میشه بزودى ديدار داريد باهمديگه.
اسفند
براتون ميبينم كه مشكلاتى توى رابطتون هست و شخص احساسيتون گاهى اوقات دچار شك و ترديد ميشه از اينكه رقيب داره يا اينكه نداره و يا اينكه به سمتت بياد يا نياد و اين رابطه رو گرم كنه يا نه، ي مقدار دچار شك و ترديد هستش و از دستت دلخور هستش. ممكنه بينتون فاصله باشه ولى بزودى ممكنه يك ديدار اتفاقى داشته باشيد.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#قسمت_بیستو_نه پتو رو روی موهاش تکون دادم و با خنده گفتم آره پس چی دارم میرم خواستگاری... ریحانه دا
#قسمت_سی
لیندا برای اطمینان به مادرش زنگ زد و صحبت کرد ..
با خیال راحت ناهار سفارش دادیم ..
چند ساعت واقعا خوش گذروندیم ..
ساعت چهار به سختی از هم خداحافظی کردیم و از خونشون خارج شدم ..
جسمم خارج شد ولی روح و قلبم پیش لیندا موند ..
کمی خرید کردم و به خونه برگشتم ..
ریحانه حرف میزد .. من به لیندا فکر میکردم .. ریحانه میخندید .. من با خنده ی زیبای لیندا مقایسه میکردم .. از پشت به اندام ریحانه نگاه میکردم .. اندام لیندا تو ذهنم نقش میبست
و از کاری که کرده بودم بیشتر خوشحال میشدم ...
من مستحقق خوشبختی بودم و این خوشبختی رو کنار ریحانه به دست نمی آوردم...
ولی نمیدونستم دارم با سرعت نور به سمت تباهی میرم....
تا آخر شب با لیندا چت میکردیم .. یکی دو بار ریحانه کنارم نشست و پرسید چقدر گوشی دستته بزار کنار دو دقیقه...
قیافه ی حق به جانبی گرفتم و گفتم کارمون دچار مشکل شده دارم با بچه های تیم صحبت میکنم شاید یه راه حل پیدا کنیم ...
با این حرف ریحانه ساکت شد ولی نمیدونم باور کرد یا نه....
در هفته چند بار به خونه ی لیندا میرفتم .. برام سخت بود .. همش استرس داشتم ..
اون روز بعد از شرکت با لیندا به یه کافی شاپ رفتیم و کمی صحبت کردیم .. لیندا ازم خواست که به مادرش معرفیم کنه.. تعجب کردم ...
+به چه عنوان میخوای معرفی کنی؟ شوهر؟ نامزد؟ دوست یا همکار...
لیندا کمی از قهوه اش خورد و گفت ببین امیر من تصمیمم رو گرفتم ... من به قدری عاشق تو ام که حاضرم برای همیشه همسر پنهونی تو بمونم ...
به مادرم معرفیت میکنم ولی فعلا نمیگم که متاهلی...
هنوز مات و هنگ بودم پرسیدم مادرت نمیگه این شوهرت چرا بی کس و کاره؟
لیندا خنده ی آرومی کرد و گفت نمیگم که شوهرمی میگم با هم اشنا داریم میشیم که راحت بتونی خونمون رفت و آمد کنی.. برای مامانم مهم علاقه ی ما دو تاس..
ریشم رو خاروندم و گفتم مادرت مشکل نداره نامحرم بیاد خونتون؟؟
لیندا چشمهاش رو گردوند و گفت امیر چه مشکلی؟
تو به عنوان خواستگارم میای و یه جورایی خودمون رو نامزد اعلام میکنیم تا بعد ببینیم چی پیش میاد ...
+در مورد من تا حالا چیزی به مادرت گفتی؟
لبخند زد و گفت آره .. حتی قبل از رابطمون ... گفتم که یه پسر خوشتیپ اومده شرکتمون ....
آخر اون روز تصمیم گرفتیم چند روز بعد به خونه ی لیندا برم و با مادرش آشنا بشم ....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام من ی مشکل دارم موهای زائد صورتم تند تند میان زیادم هستن مثلا پشت لبم همسرمم خیلی بدش میاد منم بلد نیستم خودم بردارم پولشم ندارم هر هفته آرایشگاه برم تو شهر غریب هیچ دوست وفامیلم ندارم بارها همسرم بهم میگه من خوشم نمیاد ب شوخی وجدی میگه تو ب خودت نمیرسی مث باقی خانما 😔 خیلی ناراحتم خواهرای عزیز اگ راه حلی بلدید بگید تو خونه انجام بدم برا مخصوصا پشت لبم خیلی زیادن 😔 وقتی میبینم خانمها همیشه صورتاشون تمیزه حسرت میخورم اخه بند اندازم دارم ولی اصلا خوب نیست مجبورم با ژیلت میزنم دعاتون میکنم ان شاءالله پیش حضرت زهرا رو سفید بشید. من همسرم مرد مومنیه نگاه ب نامحرم نمیکنع میگه دوست دارم وقتی نگات میکنم قشنگ باشی لذت ببرم ولی این موهای زائد صورتم مشکل بزرگی شده تو زندگیم 😢
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید عزیزان اگه کسی ادرس یه بیمارستان واسه ترک اعتیاد توی شهر کرج رو داره برام تو کانال بزاره ممنون میشم اگه بادادن یه ادرس باهام ابراز همدردی کنین شوهرم گرفتاره میخواد ترک کنه میگن بیمارستان بهتره خیلی از لطفتون ممنونم مرسی
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ببخشید مزاحم شدم من استان کرمان هستم راستش برادرم ۱۶سالشه رفته یه خورده ازطرف میناب انبه اورده بعد فروش نرفتن نشستیم انبه هارو ترشی کردیم حالا توی شهر ما کسی نمیخره چون خودشون برای مغازه هاشون درست میکنن ازما کسی نمیگره شما توی شهرتون مغازه ها کسی میخره مااینجا ۷۰می فورشیم اگه شما خواستین ۶۰میدیم که ۷۰بفورشید اینا چون خونگی هست یه کم گرون تراز کارخونه هست اگه میشه توی گروه بزارید اگه کسی خواست بگه ممنون
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#داستان_اشنایی ❤️😍
من اولین بار خانمم و تو دانشگاه دیدم داستان آشنایی خاصی نداشتیم همو دیدیم و خوشمون اومد دوست شدیم دو سال دوست بودیم سال سوم دانشگاه بودیم که گفت خواستگار داره خانوادش اصرار داشتن با یکی از فامیلهاشون ازدواج کنه منم که نمیتونستم از دستش بدم به زور خانوادم و راضی کردم بریم خواستگاری. از نظر خانوادم من وقت ازدواجم نبود تو مراسم خواستگاری که بیشتر شبیه مراسم قرآن خونی بالا سر مرده بود هیچکس با هیچکس حرف نمیزد همه دلخور بودن
خانمم به زور تهدید و خودکشی و هزار مکافات خانوادش و راضی کرد که ما بریم خواستگاری اونا هم انگار قصد کرده بودن که با رفتارشون خانواده من و بپرونن که موفق هم شدن حتی از ما پذیرایی هم نکردن فقط چایی دادن پدرش گفت میخواید ازدواج بکنید ولی من هیچی نمیدم نه جهیزیه نه خرید نه مراسم بابای منم گفت ااا اینجوریه منم هیچ کمکی نمیکنم. این شد مراسم بله برون ما، خودم و خانمم رفتیم دوتا حلقه بدلی خریدیم دست کردیم تا درسمون تموم بشه
هیچوقت نه خانواده اون راجع به من حرف زدن نه خانواده من راجع به اون، فقط پدرخانمم پیام داد اگه این دختر و میخوای بیا دستش و بگیر ببر وگرنه همه چی کنسله. خودمون دوتا رفتیم محضر و رزرو کردیم از سمت اونا فقط پدرش اومد که امضا کنه از این سمتم برادر بزرگم اومد که شاهد باشه ما حتی لباس نو هم نداشتیم خانمم یه روسری سفید داشت اونو سر کرد همینجوری عقد کردیم دو هفته بعدشم چمدون هامونو برداشتیم رفتیم تو یه سوییت سی متری که اجاره کرده بودم تازه پول همونم از برادرم قرض گرفته بودم
شاید باور نکنید ولی تنها وسایل ما یه گاز پیکنیکی یکم ظرف و ظروف یه تیکه موکت و یه دست رختخواب بود حتی تی وی هم نداشتیم. شب اول جفتمون از بی مهری خانواده هامون گریه کردیم خانواده من خیلی مرفه بودن پدرم بازاری بود پدر اونم خیر سرش استاد دانشگاه بود ولی ما از هر یتیمی یتیم تر بودیم.
من رفتم سربازی خانمم سرکار میرفت یه درآمد بخور نمیر داشتیم خیلی شبا یه تی تاب و نصف میکردیم میخوردیم این شاممون بود ولی خوشحال بودیم بارون میومد میرفتیم قدم میزدیم شبا حوصلمون سر میرفت باهم کتاب میخوندیم بازی میکردیم حرف میزدیم. خیلی طول کشید تا روپا شدیم تونستیم بعد دوسال یه یخچال بخریم. هیچکس کمکمون نکرد حتی یکبار خانواده ها نیومدن سر بزنن ببینن ما زنده ایم یا مرده. خداروشکر الان وضعمون خیلی خوبه خونه ماشین همه چی هست باهم کار کردیم همه چیو ساختیم
من قدردان خانمم هستم که پابه پای من اومد. جالبه هنوز بعد این همه سال با سه شنبه بچه پدر مادرامون ازدواج مارو قبول نکردن. هیچ دلیلی هم برای مخالفتشون ندارن
خانواده زنم میگن چرا با اونی که ما گفتیم ازدواج نکردی خانواده منم گفتن اونا تو خواستگاری به ما بی احترامی کردن
ولی خداروشکر رو پای خودمون وایسادیم و همه چیو درست کردیم.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••