eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.2هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 سلام وقتتون بخیر عزیزی که گفته بودن نامزد کردن و توفکر جهیزیه ان و دنبال جای مناسب میگردن اگه تحت پوشش کمیته هستید حتما برید کمیته برا نوعروسها جهیزیه میدن مثلا تازگی ها کسی گرفته بود گفت تقریبا6میلیون داده به کمیته،وبه اندازه20 میلیون جهیزیه دادن بهش... یا تو قم هم هست نمیدونم ارزان سرای قم یا شهر فرش بود همه نوع وسایل ومناسب هم هست نسبت به بقیه جاها میتونید یه سر بزنید ونکته ی بعد اینکه میگید پدرم رو نمیبخشم و بعد ازدواج سرنمیزنم بهش و... این حرفا چیه چرا اینقد پدرت رو پیش شوهر وخانواده شوهرت.... همین رفت وآمد نکردن شما کم کم همه از رابطه شما با خانواده تون مطلع میشن خانوادتون رو بااین رفتار نسنجیدتون تحقیر نکنید پیش بقیه که بعدها دیگران«شوهر وخانواده شوهر هم این اجازه بهشون داده بشه بی احترامی کنن به خانوادت که بی احترامی به خانوادت،بی احترامی به خودته و... خدا شاهده پدرمن چه زمانی که مجرد بودیم خرج زن وبچه رو نمیداد باوجود پدرم،مادرم نان آور خانواده بود والان هم هست ان شاءالله سایه اش مستدام چندساله ما خداروشکر ازدواج کردیم دریغ از کوچک ترین هدیه چه برسه به تهیه جهیزیه.پدرشما بیش از 100میلیون قسط وامتون رو میخواد بده بازم ناشکری؟😒 همش مادرم پشتمون بود وهست مااگه نیاز پولی پیداکنیم حاضریم به غریبه بگیم ولی به پدرمون نه چون نمیده یه بار باغی داشتیم پدرم دیگه پیره عاجز از باغبانی باغ رو فروخت نزدیک یه میلیارد ومنم مستاجر و محتاج 10میلیون پول،رو زدم نداد بهم گفت من به داماد پول نمیدم....حتی به مادرم هم نمیده اینها رو گفتم بدونی پدرم رفتارش باما اینطوره ولی همیشه رفت وآمددارم خانواده پدرم تو ذهنمه رفتار های پدرم ولی هیچ وقت خانواده شوهرم اینو نفهمیدن و هیچ وقت هم نخواهند فهمید حتی بعضی مسائل رو شوهرم هم اجازه ندادم بدونه چون بعدها دودش تو چشم خودم میره اگه بیام تحقیر کنم خانوادمو خودم رو تحقیر کردم و اجازه هرگونه رفتار رو دادم به شوهرم و خانوادش همین 120میلیون هم کم نیست که پدرت میخواد قسطشو بده باهمین چیزای ضروریت رو بگیر و توکل کن بر خدا خانوادتم پیش شوهرت خراب نکن ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#درد_دل_اعضا مامان اومد بالا سرم و با گریه گفت: چیکار کردی دختر... چیکار کردی با خودت...! و بعد ک
برای عید مسافرت نرفتیم ولی مهمونیا و عید دیدنیا حسابی روحیمو عوض کرده بود... ولی همچنان ذهنم درگیر سینا بود...! خیلی زود سیزده به در رسید، با فامیلا تو باغی جمع شده بودیم و کوچیک و بزرگ بازی میکردیم.. حسابی بهم خوش گذشت! تو اون بین فقط بی توجهی های نوید بدجور اذیتم میکرد و همه متوجه این بی محلی های نوید نسبت به من شده بودن... ! آخه نوید همیشه هوامو داشت و باهام خیلی خوب بود.. ولی اون سال کلا با همیشه فرق داشت...! دقیقا یک هفته از سیزده به در گذشته بود که دلمو زدم به دریا و رفتم پیش مامان..! رو به روش نشستم و گفتم: مامان‌ حالا که مدرسه نمیذارید برم مدرسه حداقل بابا رو راضی کن برم خیاطی یاد بگیرم، پوسیدم تو خونه..! مامان اخم غلیظی کردو گفت: اگه آدم بودی الان مدرستم میرفتی... زندانی هم نشده بودی..! با بغض لب زدم: ولی مامان.. بالاخره هر آدمی ممکنه اشتباه کنه... تروخدا بابارو راضی کن حداقل خیاطی یاد بگیرم...! و بعد اشکام رو گونه ام جاری شد..! مامان با دیدن اشکام سری از روی کلافگی تکون داد و گفت: باشه... بزار بابات بیاد... باهاش حرف میزنم...! ما بین گریه خنده ی از ته دلی کردم و همینجوری که سمت اتاقم میرفتم داد میزدم: مرسی مامان... مرسی مامان جونم...! تا شب که بابا بیاد دلم‌ پر از استرس بود... نمیدونستم واکنشش چیه... اصلا بابا به کنار... نوید چی..؟ نکنه اون نذاره...! تو همین فکرا بودم که صدای زنگ در اومد... مامان درو باز کرد... بابا بود... هنوز باهام سرسنگین بود ولی دوییدم سمتش و گفتم: سلام باباجون... خسته نباشی...! بابا به تکون دادن سری اکتفا کردو بی توجه بهم رفت...! پوفی کشیدم و زیر لب غر زدم: انگار آدم کشتم اینجوری باهام رفتار میکنن...! بعد شام مشغول شستن ظرفا بودم که صدای پچ پچ مامان میومد که میگفت: آقا گوش کن... من که اصراری رو مدرسه رفتن این دختر نداشتم‌.. . اون نوید ذلیل نشده مجبورتون کرد ولی خیاطی برای این دختر واجبه... چهار روز دیگه یکی در این خونه رو زد برای خاستگاری بگیم هنر دخترمون چیه...!؟ بابا با کلافگی گفت: من نمیدونم... هرکار به نظر خودت درسته انجام بده...! با شنیدن این حرف از ذوق نمیدونستم چیکار کنم... تند تند ظرفارو شستم و دوییدم سمت اتاقم... فکر اینکه سینا رو دوباره ببینم حالمو خوب میکرد و شایدم‌ مثل قبل میتونستم ببینمش..! با فکر به همین چیزا خوابم برد... صبح که بیدار شدم بعد صبحونه خوردن مامان گفت: نگین باباتو راضی کردم بری خیاطی، برو حاضر شو از همین امروز ببرمت ثبت نام! با شنیدن این حرف دوباره سرشار از انرژی شدم جیغ کوتاهی کشیدم و لپ مامانو بوسیدم...! دوییدم تو اتاقم و مانتوی زرشکی رنگی پوشیدم... خودمو تو آینه نگاه کردم... دختر خوشگلی بودم... چشم ابرو مشکی با مژه های بلند... پوست سفید و لپ هایی که خیلی زود سرخ میشدن... بیشتر از همه موهای بلندم تو چشم بود که تازگیا زیاد نمیبستمشون...! یه باره به خودم اومدم و دوییدم سمت بیرون.. . خواستم با مامان خداحافظی کنم که با دیدنش آه از نهادم بلند شد... مامان با لباس بیرون منتظرم بود.. وای نکنه هر روز بخواد ببرتم و بیارتم... اصلا من چرا به این موضوع فکر نکرده بودم..! من از خیاطی متنفرم... فقط بخاطر راهش اصرار داشتم برم... اگه مامان بخواد هر روز باهام بیاد که نمیشه..! با قیافه آویزون راه افتادم سمت بیرون و با خودم گفتم: مامان که هر روز حوصلش نمیگیره منو ببره بیاره... شایدم بخاطر ثبت نامم امروز داره میاد.! ولی اگه هر روز باهام بیاد باید چکارکنم.. به خودم دلداری دادم.. حتما بعد یه مدت میذاره خودم تنها برم بیام..! اون روز ثبت نام کردم و قرار شد هفته ای سه بار برم برای آموزش..! همیشه شب قبلی که کلاس داشتم با امید اینکه مامان شاید فردا نیاد و برم پیش سینا میخوابیدم و فرداش میدیدم مامان زودتر از من جلوی در منتظر وایساده..!! و تا میدیمش دلم میگرفت ولی چیزی نمیگفتم..!! تقریبا یک ماهی از کلاس خیاطی رفتنم گذشته بود و دیگه حوصله خیاطی نداشتم... تصمیم داشتم دیگه نرم... واقعا حوصلم سر میرفت، از خیاطی خوشم نمیومد...! مامانمم که ولم نمیکرد، مثل سایه همه جا باهام میومد، دیگه به چه امیدی برم کلاس...! یک روز که کلاس داشتم میخواستم به مامان بگم دیگه نمیخوام برم.. به محض بیدار شدنم از خواب رفتم اتاق مامان تا بهش بگم که دیگه نمیرم ولی با دیدن صورت رنگ و رو رفته و بیحالش با بهت بهش نگاه کردم... رفتم سمتش و گفتم: چیشدی مامان...؟! چرا رنگ و روت پریده..! مامان با ناراحتی لب زد: فکر کنم سرما خوردم دخترم... تو برو صبحونتو بخور... اگه بهتر نشدم شب بابات بیاد.. تک سرفه ای کردو گفت.. میگم ببرتم دکتر...! با ناراحتی بلند شدم و به سمت آشپرخونه رفتم... ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✅ با شوهرم هیچ مشکلی ندارم ولی دخالت های مادرشوهرم دارد زندگی ام را از هم می پاشد . باید با دخالت های مادرشوهرم چکار کنم ؟ پاسخ – دخالت باید تعریف بشود و این خیلی مهم است . خیلی افراد هر حرکتی که مادرشوهر یا مادر زن می کنند به آن دخالت می گویند . بعضی مواقع خیر خواهی و نصیحت است . بالاخره مادرشوهر است و سن بالاتری دارد و سالهای بیشتری در این دنیا زندگی کرده است ، تجاربی دراد ، سرد و گرم دنیا را چشیده است ، چند تا بچه بزرگ کرده است و گاهی کاری می کند که یک پزشک نمی تواند آنرا انجام بدهد . او می بیند که عروس خانم دارد به بیراهه می رود و با بچه اش برخوردی می کند که بعدا ممکن است او را دچار مشکل بکند و از روی دلسوزی و خیرخواهی تذکری به عروس خانم می دهد . چرا در این مواقع عروس باید مقاومت کند ؟ من معتقد هستم که باید دست مادرشوهر را هم ببوسد . این یک خیرخواهی است . اگر شما در جاده رانندگی می کنید و راننده ای بگوید که در ماشین باز است یا آب رادیاتور دارد می ریزد ، از او تشکر می کنید و نمی گویید که شما تو کار من دخالت کردید . اصلا ما فرض می کنیم که این دخالت بیجا است ، شما باید زمینه ی دخالت را از بین ببرید . این دست شما است . مسائل خصوصی زندگی تان و درگیری هایی که با همسرتان دارید به گوش مادرشوهر نرسانید . چون مادر است و احساساتی است و ممکن است که عقلانی رفتار نکند . البته مادرشوهر باید یک دید شفاف از زندگی شما داشته باشد زیرا اگر یک دید مبهم داشته باشد این هم یک حساسیت ایجاد می کند که او را وادار می کند که دخالت بکند . لذا شما یک اطلاعات متعارفی را به او بدهید تا یک دید منطقی به زندگی شما داشته باشد که اگر یک جا دید که شما تصمیمی گرفته اید بداند که با توجه به زندگی تان این تصمیم را گرفته اید و اعمال نظر نکند . اگر این راه کار جواب نداد ، شما سعی کنید دخالت ها را از این گوش بگیرید و از آن گوش در کنید . نصیحت ها و پنده ها را با جان دل بپذیرید ولی اگر دخالت بود آنرا از یک گوش بشنوید و از گوش دیگر بیرون کنید و این تنها راه است . اگر شما به این دخالتها گوش کنید بازخورد خواهید داشت زیرا این دخالت ها از گوش شما به قلب شما آمده و شما را دل چرکین می کند بعد ممکن است که شما با مادرشوهر مقابله به مثل بکنید . بعد به شوهرتان شِکوه و گله می کنید . او روی مادرش تعصب دارد واز مادرش حمایت می کند و همین عامل اختلاف می شود . پس دخالت ها را از یک گوش بشنوید و از یک گوش بیرون کنید و نگذارید وارد قلب تان بشود . اگر زن و شوهر زندگی شان استحکام داشته باشد و بین آنها محبت باشد ،خود خانم وآقا با هم مشکل نداشته باشند ، دخالت های دیگران نمی تواند روی زندگی آنها اثر بگذارد . اگر محبت و مهربانی شما بیشتر بشود قطعا دیگران نمی توانند دخالت بکنند و اگر هم دخالت بکنند اثری روی زندگی شما نخواهد گذاشت . ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✅ ✳️ دختر خانم عزیز ، پسری که با شما قصد ازدواج دارد باید این نشانه ها را داشته باشد : ✅شما را به خانواده خود معرفی میکند ✅ برای مراسم خواستگاری رسمی اقدام می کند ✅برای رابطه وقت و انرژی میگذارد ✅شرایط و محدودیتهای شما بعنوان یک دختر را می پذیرد ✅مدام راجع به مسائل جنسی صحبت نمیکند ✅به دنبال ارتقاء شرایط خود از نظر شغلی - تحصیلی- خدمت سربازی میباشد ✅برای ازدواج با شما شتاب میکند ✅با شما صادق است ✅همه روشهای شناخت را در اختیار شما میگذارد ✅با شما درد و دل می کند ✅ثبات تصمیم گیری دارد ✅در خصوص خانواده شما سوال زیاد می پرسد ✅سعی در شناخت بیشتر شما دارد ✅برای شما وقت میگذارد 🔴 پسری که قصد ازدواج ندارد و یا به دنبال سوءاستفاده جنسی و یا اخاذی مالی هستند 🔻مدام در زمینه مسائل جنسی صحبت میکند و از شما تقاضای عکس یا فیلم برهنه دارد 🔻برای اقدام رسمی مدام بهانه می آورد 🔻همیشه می گوید بهتر قبل ازخواستگاری خوب همدیگر رو بشناسیم ( چند ماه ) و هر دفعه به یک بهانه ای اقدام به خواستگاری را به تاخیر می افتد 🔻شناخت زیادی از وی ندارید 🔻شرایط شما بعنوان یک دختر را زیاد جدی در نظر نمیگیرد 🔻وضعیت مشخصی ندارد 🔻صادق نیست 🔻تصمیماتش ثابت و پایدار نیست 🔻نمی توانید روی حرفش حساب باز کنید 🔻همیشه در دسترس نیست ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃 سلام من 18 سالمه، یه خواستگار دارم 32 سالشه راستش من از اون خیلی خوشم اومده اون تمام شرایط خوب رو داره و من هم از این خوشم اومده ولی مشکل اینجاست که از خیلیا پرسیدم و درخواست نظر کردم اونا گفتن که با توجه به اختلاف سنی موجود بینتون اصلا مناسب نیست و بعضیا هم گفتن که سن اصلا مطرح نیست تفاهم شرطه من موندم نمیدونم چه کار کنم ممنون میشم اگه نظرات گرانقدرتونو ببینم با تشکر از همه 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام خدمت ستاره عزیزم عزیز من یه مشکلی برام پیش اومده که دیشب متوجه شدم نمیدونم از کی اینجوری بودم ونفهمیدم. دیشب رفتم دستشویی متوجه شدم دهانه ی رحمم خیلی باز تر از حالت عادی شده دیدم یه چیزی شبیه به توپ داخل واژنم مشخصه زدم اینترنت فهمیدم افتادگی رحم هست خیلی ترسیدم تو رو خدا اگه کسی راهی درمانی غیر از جراحی میدونه بهم بگین ممنون از همگی 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام خسته نباشید لطفا پیامم رو سریع تر بذارید داخل کانال حالم خوش نیست 🙏 من دختری ۱۶ ساله هستم از دیروز ظهر سرگیجه داشتم فکر کردم چون گشنمه ولی بعد ناهار هم سرگیجه داشتم حتی در حالت نشسته دیروز غروب هم حالت تهوع و سرگیجه داشتم امروز تو مدرسه هم یکم سرگیجه ولی الان سرگیجه شدید دارم و یکی دوساعته خوب نشده نمیتونم درس بخونم یا کار دیگه ای انجام بدم لطفا اگر میدونید دلیلش رو و درمانش رو بگید خیلی ممنون (اصلا یه حالیه هم درد میکنه هم گیج میره هم حالت گر گرفتگی) 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام دوستان برا امام حسن عسکری ب نیت حاجتتون نذر خاصی تا حالا کردین؟چ نذر هایی میشه انجام داد که اثرهم داشته باشه؟ ممنون میشم راهنمایی کنین ایدی 👇💜 @nabat1389 : عزیزای دلم لطفا سوالات رو بی جواب نذارید🙏❤️ ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✅ علت اختلاف بین عروس و مادرشوهر🌸 داماد قبل از ازدواج همه سرمایه محبت خود را صرف مادر می‌کرده، پس از ازدواج مخصوصاً شروع گرم رابطه زناشویی این سرمایه گذاری تماماً منتقل می‌شود و برای همسر (عروس) گذاشته می‌شود. این جاست که بسیاری از مشکلات پدید می‌آید، مادر اینجا عروس را رقیب محبت و عشق فرزند خود می‌بیند و باعث حسادت او می‌شود. برخی از رفتارهاست که فرزند باید مراقب باشد که مبادا مادر علت آن را به عروس خود نسبت ندهد، گاهی فرزند به خاطر بار زندگی جدید و عدم صبر و تحمل سختی‌ها ممکن است از مادر انتقاد کند، داد بزند بر او، کم‌تر به دیدن مادر برود، یا نزد مادر در مورد زندگی خصوصی و یا غیر با همسر خود نجوا کند. در این‌جا احتمال زیاد است که مادر علت بروز بی‌احترامی و... را به عروس خود نسبت دهد بدون اینکه تحلیل کند که مشکلات فرزند و زندگی او زیاد است. پس اینجا دقت عروس و داماد خیلی مهم است، در بروز اختلاف و عدم اختلاف. مسأله دیگر اینکه ممکن است مادر همسر آرمانی در ذهن و یا بیرون برای فرزندش در نظر داشته و پسر هم بدون رضایت او و مشورت با او آرزوهای او را به هم زده باشد. مشکلات رفتاری عروس عروس که خود را محرم و شریک اصلی زندگی همسر خود می‌بیند، گاهی از او به همسرش انتقاد می‌کند، نجوا می‌کند نزد مادر شوهرش، او را امر و نهی می‌کند، و گاهی هم خانواده عروس بیش از حد به خانه او رفت و آمد و دخالت‌های زیادی در زندگی آن‌ها می‌کنند. مادر که موقعیت عاطفی، شغلی، مالی فرزندش را در خطر می‌بیند، ممکن است با این عروس سر ناسازگاری بگذارد. پس عروس هم باید در رفتار، سخنان خود دقت لازم را انجام دهد. گاهی اختلاف‌ها به خاطر دیگران صورت می‌گیرد، مثلا گاهی برخی به خاطر دشمنی، از عروس نزد مادر شوهر و برعکس سخن‌چینی می‌کنند. و باعث بدبینی آن‌ها می‌گردند یا اطرافیان به جای فیصله دادن به بحث، تنور بحث را داغ‌تر می‌کنند و برتری خانوادگی، رسوم و شخصیت و موقعیت اجتماعی و ثروت خود را به رخ همدیگر می‌کشند و باعث به هم خوردن آرامش زندگی آن‌ها می‌شوند. اطرافیان دلسوز و مؤمن لازم است که خیلی حساب شده و با رعایت موازین دینی آرامش را به خانواده برگردانند، مثلا اگر مشکل از طرف مادر شوهر است او را (در موقع عدم خشم و...) از گناه جدائی و طلاق ، و نیز آسیب روانی فرزند در آینده، و عقوبت دنیوی آگاهی داده و بگویند که طبق نظر احادیث با این رفتار تو مثل خودت با دخترت برخورد می‌شود و برای او فتنه‌گری می‌کنند.   ( تحریک عاطفی و بینش مادر شوهر) و مشکلات زندگی جدید و مشغله‌های فکری و کاری او را برای او توضیح دهند و بگویند که این دختر (عروس) به شما دل بسته است و آمده با دار و ندار زندگی پسرت بسازد، و در غم و شادی شریک او باشد و نیاز به تجارب سازنده شما دارند. البته تجارب شما هم باید جنبه استقلالی زندگی آن‌ها را به هم نزند و... ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام من 18 سالمه، یه خواستگار دارم 32 سالشه راستش من از اون خیلی خوشم اومده اون تما
🌻🍃 خانمی که سرگیجه دارند . من این‌مشکل داشتم هزارتا دکتر مغز و ....رفتم .حتی به دکتر متخصص گوش هم مراجعه کردم فایده ای نداشت خلاصه یک نفر گفت که به یه دکتردیگه متخصص گوش مراجعه کن و همین کار کردم خدا عمر دکتر بده ایراد از گوشم بود مایع داخلی گوشم تنظیم نبود سرگیجه میشدم یه جور ورزش و یه نمونه قرص خارجی بهم داد به اسم بتا سرک توصیه کرد نمک اصلا نخور خوب شدم.حتما به دکتر مراجعه کن شاید به خاطر بالا و پایین بودن فشار هس شاید کم خونی وشاید عین من بیماری منی یر باشه .من هر جا میرفتم دکترها میگفتن نمک بیشتر استفاده کن فشارت بیاد بالا در صورتی که نمک برام سم هس راه حل داره .نگران نباش .بهتر باشید 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام در جواب خانمی که گفتن سرگیجه دارن در مدرسه و همه جا سرگیجه شدید گرفتن بگم عزیزم سرگیجه علت های زیادی داره ضعف.چربی خون .غلظت خون و... من خودمم ی مدت سرگیجه های شدیدی داشتم تا اینکه رفتم دکتر داخلی و به من گفتن باید برم دکتر گوش حلق و بینی اونجا که رفتم دکتر گفت از گوش میانیته روی تخت دراز شدم و سرم رو ی حالت قرار داد و با دستاش سرم رو تکون داد بعد گفت این کارم باعث میشه خوب شی بعدشم ی تعداد قرص برام‌نوشت که یکی دوتاش بیشتر استفاده نشد و ب نظرم همون ترفند دکتر باعث شد سرگیجم خوب شه شمام ب نظرم ازمایش خون بده اگه مشکلی از لحاظ غلظت خون و کم خونی و....نداشتی برو دکتر گوش و حلق و بینی احتمال داره از گوشت باشه 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام دختر خانمی ک خیلی سرگيجه دارن عزیزم منم همسن شمام سرگيجه خیلی زیاد داشتم ک آزمایش دادم و مشخص شد از کم خونیه شاید شما هم کم خون باشید بهتره ی آزمایش بدید 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام دختر خانمی که سرگیجه دارید حالتون بده بعد دکتر نمیرید از گروه میپرسید؟ سر گیجه علت های مختلف داره باید برید دکتر ولی ممکن هم هست مایع میانی گوشتون جا به جا شده باشه با یه قرص خوب میشید 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سلام خدمت ستاره خانم و اعضای محترم کانال. در جواب دخترخانم ١۶ساله ای که سرگیجه دارند عزیزم ما که تو بدن شما نیستیم و این علائمی که گفتید جز با مراجعه به دکتر مشخص نمیشه. احتمال میدم دور از جون میگرن باشه و یا بخاطر پریودی هات کم خونی باشه. اما به دکترت بگو برات سی تی اسکن و یا ام.آر.آی بنویسه تا خیالت راحت باشه. اما حتما دکتر برو. ما نمیدونیم سرگیجه هات برای چی هست که بخوایم راهنمایی کنیم. باید ام.آر.آی بدی. با آرزوی بهبودی برای شما دوست خوب ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام من 18 سالمه، یه خواستگار دارم 32 سالشه راستش من از اون خیلی خوشم اومده اون تما
🌻🍃 سلام‌ خدمت آدمین محترم دوستان گرامی میخواستم جواب خواهرگلم که ۱۸ ساله وخواستگار ۳۲ ساله داره بگم عزیزم خواهرنه بهت بگم که ب هیچ عنوان قبول نکن خودم ۲۰ سال از همسرم کوچکترم ۱۵ سال ازدواج کردم از زندگی هیچی نفهمیدم اتفاقا سن خیلی ملاک ه اخلاق و روحیات یک شخص با سن رشد میکنه شکل میگیره ۱۰سال دیگه تو اول چلچلیته اما آقا حالو حوصله ذوق شوق هیچ کا ری نداره من که نابود شدم الان همسر نه حوصله مهمونی نه عروسی نه سفر حتی بچه هامون م نداره نه ذوق جشن تولد همه رل تنهایی انجام میدم عزیزم بیشتر تحقیق کن با مشاور مشورت کن پای یک عمر زندگیه امیدوارم خوش بخت بشی یاعلی ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ سلام در جواب خانمی که گفتن ۱۸ سالشونه و خواستگار ۳۲ ساله دارن بگم عزیزم درسته سن مهم نیس خیلی و تفاهم مهمه اما نه با این وجود اختلاف سنی ۱۴سال واقعا زیاده و این در ظاهر شاید خیلی چیز مهمی نباشه اما تو زندگی مشترک کلی ادمو با مشکلات روبه رو میکنه مثلا شما تو سنی هستی پر انرژی تر و بچه تر و سرزنده تر اما ایشون خیلی وقته با این سن و هیجان و اشتیاق خداحافظی کرده بهترین اختلاف سنی از نظر من ۶ ساله و شاید بشه اختلاف سنی کم یا هم سن خودتون رو ازش چشم پوشی کرد اما این همه اختلاف واقعا زیاده زود تصمیم نگیر عزیزم اینو خواهرانه بهت میگم بعدشم شما سنی نداری موقعیت های بهتری هم برات پیش میاد ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ سلام خدمت خانمی که ازافتادگی رحم نگران بودن،ورزش کگل روسرچ کنیدوهرروزانجام بدید ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ سلام دختر خانم 18 ساله ای که خواستگار 32 ساله دارن دختر گلم خواستگار شما تقریبا دوبرابر سن شما رو دارن ، عزیزانی که میگن سن یه عدده اشتباه میکنن، شاید چند ماه اول زندگی که بروز احساسات هست خودشو نشون نده ولی در طول زندگی به اشتباه خودشون پی میبرن که چرا با کسی ازدواج کردن که حکم پدر براشون داره نه شوهر دختر عزیزم شما تو سنی هستین که شروع خواستگاران زیادی هست و با تحقیق و آرامش یکی رو انتخاب کنید که فاصله سنی کمی از خودتون داشته باشه، احساسات نزدیک بهم و درک متقابل داشته باشین و زندگیتون عشق زن و شوهری باشه و با همفکری نزدیک بهم زندگیتونو پیش ببرین ایشون 14 سال ازتون بزرگتره یعنی بزرگتری تو زندگی ، انتخاب و سلیقه از ایشون ، فرمون زندگی دستش، که چی؟ چون بزرگتره، بهتر میفهمه، روزگار چشیدست اونوقت شما چی؟ یه دختربچه چشم و گوش بسته که فقط درس خونده و چیزی از زندگی بلد نیست و فقط چشمت باید به دهن اون آقا باشه این زندگیه؟ دختر گلم عجله نکن، ان شاءالله یه بخت خوب قسمتت بشه و خوشبخت بشی🌺 ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ سلام نبات جون پاسخ به سوال دختر خانم ۱۸ ساله ای که یک پسر ۳۲ ساله براشون رفتن خواستگاری منم دقیقا یه همچین خواستگاری برای من اومده بود استاد دانشگاه بود حسابی پولدار ادم حسابی اهل نما و روزه و ... ولی اختلاف سنی خیلی زیاد بود قبول نکردم ببین دختر خوب تفاهم باید بین شما حاکم باشه ۱۳ سال اختلاف سنی شدیدا زیاده شاید سال اول و دوم با هم خوب باشید ولی بعدا به مشکلات زیادی برخورد میکنید این اقا که اخرین خواستگار شما نبودن و شما هم عجله ای نداری شما تازه میخوای جوونی کنی ولی اون اقا جوونی شون رو کردن و الان به پختگی رسیدن ان‌شاءالله بهترین تصمیم رو بگیری و خوشبخت باشی❤️ ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ سلام ممنون از کانال خوبتون یه چیزی که بلدم همیشه نتیجه گرفتم خواستم بگم اگه صلاح میدونین بزارین کانال .اگه میخاین از آینده چیزی بدونین مثلا چی قراره پیش بیاد یا هرچی که استرسشو دارین توکل کنین به خدا و امیدوار باشین بعداز نماز صبح( زیارت ال یاسین )بخونین تا آمین آمین. نیت کنین بخوابین تو خواب الهام میشه بهتون عالیه انشالله آرامش میگیرین منم دعا کنین ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✅ ✅ 10راه برای حفظ حرارت ❣عاشق باشید تا وقتی که هر یک از شما برای خودش ارزش قایل نشود، نمی‌تواند برای دیگری مفید باشد. به خودتان اهمیت بدهید. سعی کنید همیشه طوری زندگی کنید که کمترین فشار و استرس را متحمل شوید. شاد بودن شما فاکتوری است که باعث احساس رضایت و شادی در همسرتان هم خواهد شد. ❣ آسان‌گیر و باشید با شروع -مشترک، باید کم‌کم بیاموزید که بهتر است به مشکلات خندید. اگر برای حل مسایل خود راه‌های منطقی را که بلد بودید به کار بردید ولی باز هم مشکل حل نشد، خیلی سخت نگیرید. مطمئن باشید خوش‌اخلاقی شما و گذر زمان 2 عاملی هستند که دست به دست هم می‌دهند و هر ناممکنی را ممکن می‌کنند. ❣ عصبانی شوید تصور کنید همسرتان پس از یک روز کاری سخت به شما می‌رسد و شروع می‌کند به شکایت کردن از در و دیوار و غر زدن و نق زدن. بهتر است اجازه بدهید خودش را خالی کند، البته تا جایی که رفتارش شما را آزار ندهد. بعد از تمام شدن حرف‌های همسرتان، شما هم فرصت دارید مشکلاتی را که در طول روز برایتان پیش آمده برای او تعریف کنید. به این شکل هر دوی شما هم می‌شنوید و هم شنیده می‌شوید. می‌توانید بعد از برگشتن اوضاع به حالت عادی بیشتر و مفصل‌تر در مورد مسایل با هم بحث کنید. ❣ با هم بزنید شما و همسرتان هر دو انسان‌های بالغی هستید. پس نیازها و خواسته‌هایتان را خیلی روشن و منطقی با هم در میان بگذارید. هر دوی شما باید بدانید که همسرتان کجا و چه وقت به شما نیاز دارد. علاوه بر آن خط‌قرمزهای یکدیگر را هم باید بشناسید یعنی وقتی در حل مساله‌ای نیازی به دخالت شما نیست، به زور خود را وارد ماجرا نکنید. ❣ پیش هرکسی نکنید تا حد ممکن مشکلات زندگی مشترک خود را بیرون از خانه نبرید. سعی کنید همه مسایل را خودتان دو نفری حل کنید. نهایتا اگر به نتیجه نرسیدید، فقط از کارشناسان و مشاوران خانواده کمک بگیرید. ❣ نقاط‌ و یکدیگر را بشناسید بیشتر آدم‌ها دوست ندارند قبول کنند که برخی دیگر می‌توانند کار خاصی را بهتر از آنها انجام دهند ولی پس از ازدواج باید وجود بعضی استعدادها‌ی خاص را در خود قبول کنید. درست همان‌طور که او هم وظیفه دارد توانایی‌های ویژه شما را بشناسد. ❣ عشق خود را کنید اهمیت ابراز عشق به همسر را شاید بارها در مقالات روان‌شناسی مختلف شنیده یا خوانده باشید اما واقعا چند نفر را می‌شناسید که همیشه و هر روز این کار را انجام ‌دهند؟ خود را عادت بدهید که حتما این توصیه را عملی کنید چون واقعا ساده و موثر است. ❣ به هر بهانه‌ای از همسر خود کنید وقتی همسرتان لباس خود را عوض می‌کند به او بگویید چقدر دوست‌داشتنی شده. یا مثلا بگویید فلان رنگ چقدر به او می‌آید. چقدر خوب آشپزی می‌کند، چقدر خوب صحبت می‌کند یا چقدر زیبا می‌خندد... ❣ لازم نیست همیشه کارهای مشترکی انجام دهید شما و همسرتان هر دو به زمان‌هایی برای تنها بودن نیاز دارید. در این اوقات هریک از شما می‌تواند به سرگرمی مورد علاقه خودش برسد. ❣ مهم رابطه‌تان را جشن بگیرید از هر مناسبتی برای جشن گرفتن استفاده کنید. تاریخ اولین آشنایی، اولین قرار، خواستگاری، ازدواج یا هر چیز دیگری. این جشن می‌تواند خیلی ساده، رمانتیک و به اصطلاح دونفره باشد. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃 سلام خانومها . من بیست و یک سالمه یک ساله عروسی کردم. تک عروسم و پنج تا خواهرشوهر دارم. یکیشون شوهرش مرده و یکیشونم جدا شده. تو دوران عقد سر خرید و بعضی مسائل و دخالت ها روابطم باهاشون سرد شد. کلا از عقد تا الان پنج بار خونه مادرشوهرم نرفتم. چند هفته بعد عروسی با همسرم که دعوام شد ، تو دعوا بهم گفت تو بدذاتی و اون نامه کار تو بود! بهش گفتم کدوم نامه؟ گفت همونی که انداختی پشت بخاری خونه بابام!! من دهنم باز مونده بود. بالاخره بعد پرسیدنهای زیاد فهمیدم خونه پدرش یه نامه پیدا کردن که توش در مورد پدرشوهرم یه چیزایی نوشته که مثلا خطاب به پدرشوهرم : پولاتو بزار جلوت نماز بخون و... پدرشوهرم خیلی پولداره و کلی ملک و املاک داره ولی خسیسه. محرم ها خرج میده شب تاسوعا ولی حاضر نیست کوچکترین کمکی به بچه هاش کنه و کسی سر سفرش ننشسته. سر خرید عروسی هم به خاطر خسیسی من اذیت شدم حالا نمیدونم جریان این نامه چقد درسته ولی چون من تازه وارد خونوادشون شده بودم انداختن گردن من . شایدم خود دختراش این کارو کردن که بندازن گردن من عروس . اخه با من خیلی بدن. تفکرشون اینه که پولای بابامون بعد ۱۲۰ سال میرسه به عروس عوضی (اینو شوهرم بهم گفته) بعد این جریان من سعی کردم دیگه خونشون نرم بجز مناسبتها که روز پدر و مادر و عید نوروز بود. تو این چهار پنج دفعه که کلا از زمان عقد رفتم، فقط تو پذیرایی نشستم و فقط اشپزخونه واسه ظرف رفتم و تا حالا اتاق خواباشون رو ندیدم. هفته پیش شوهرم اومد ناراحت . بهش گفتم چی شده؟ گفت سینه ریز مادرمو دزدیدن خواهرام گفتن کار توعه !! بابامم گفته یا گردنبندو پس میاری یا هشتاد میلیون پولشو میدی. خیلی ناراحت شدم میگم کجا بوده ؟ میگه تو کشو وسط لباسا۔ به همسرم گفتم من که اصلا اتاق خوابتونو ندیدم. گفت بیا ثابت کن . پدرم حرف متوجه میشه کار یکی از خواهرامه . برداشته میخواد بندازه گردن تو خیلی عصبانیم . اصلا نمیدونیم چی کار باید بکنیم؟ چه جوری بهشون بفهمونم کار من نبوده. همسرم خیلی ناراحته. خواهر بزرگش دیروز براش کلی فحش نوشته بود که زنت دزده و مال ما رو برداشته به خدا اینا اخلاقاشون یه جوریه . حتی همسرم اجازه نداره بره تو اتاقشون. ازدواج که کردیم حتی کلید خونه باباشو ازش گرفتن اون وقت اینجوری تهمت میزنن. من چی کار کنم؟ ایدی ادمین❤️👇 @nabat1389 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#حرف_حساب ✅ علت اختلاف بین عروس و مادرشوهر🌸 داماد قبل از ازدواج همه سرمایه محبت خود را صرف مادر م
عشق مادر به فرزند یک عشق بدون قید و شرط است.  مادر خودش را به آب و‌ آتش می‌زند تا فرزند شاد باشد، بزرگ‌ترین آرزوی مادر دیدن مراسم جشن و دامادی پسرش است. مادر حتی از کودکی برای پسرش، برای او همسر آرمانی در ذهن می‌یابد. او گاهی به نام عشق و گاه به نام وظیفه می‌خواهد جوانش را در کنار خود نگه دارد. فرزند نباید بدون اجازه مادر نفس بکشد ( جنبه عشق منفی مادرانه) البته این عشق درمورد مادر عروس هم صادق است، اما از آن‌جایی که غالباً عروس به خانه پسر می‌رود و مادر شوهر با آن خانواده نزدیکی بیشتر دارد (تماس و اجازه دخالت از طرف فرزند پسرش) این مسائل در مورد مادر شوهر نمود بیشتری پیدا می‌کند « آری مادر با خون دل پسرش را بزرگ کرده، هنگامی که می‌خواسته از او بهره ببرد او از نزدش رفته و در عوض پسرش برای خانواده جدید زحمت می‌کشد. مادر خود را مثل باغبانی می‌داند که سال‌ها زحمت کشید اما زمان چیدن میوه همه چیز تمام شده و حتی از او قدردانی نشده». این جاست که وظیفه عروس‌ها سنگین می‌شود او باید مراقب باشد که این امر به حساب او گذاشته نشود و شوهر باید دقیق‌تر از قبل باشد به مادر محبت بیشتری کند، نزد همسرش به او احترام بگذارد (کلامی و غیرکلامی) . از نجوا، انتقاد ، امر و نهی کردن، بالابردن صدا، مسخره کردن حتی به شوخی همسر خود در نزد مادر شوهر جداً پرهیز کنید. ۲. هنگام خشم مادر شوهر سکوت کند تا خود به خود خشم او فروکش کند و الا شعله‌های خشم زندگی آن‌ها را به هم می‌زند. ۳. به اطرافیان مادر شوهر (فامیل‌هایش) مهربان باشد دل آن‌ها را به دست آورد، تا آن‌ها مدافع او شوند و از او تعریف و تمجید کنند، نزد مادر شوهر. ۴. عروس و شوهرش در فرصت مناسب صمیمانه با مادر شوهر گفتگو کنند تا اگر کسی دشمنی کرده و سخن چینی‌ای انجام داده خنثی شود. ۵. به خاطر شوهر، به خاطر زندگی دوستانه و صمیمانه خودشان هم که شده از خطاهای مادر شوهر چشم‌پوشی کند. البته اطرافیان هم به او دلداری دهند. و بی‌احترامی‌های مادر شوهر را جبران کنند. دیگر اینکه اعتماد مادر شوهر را جلب کند تا احساس کند او همان همسر آرمانی مورد نظرش برای فرزندش است. ۶. عروس باید شوهر خود را تشویق کند تا بیشتر به مادرش سر بزند. حتی خودش هدیه‌ای به مادر شوهر بدهد ( مادر وقتی ببیند هنوز فرزندش او را دوست دارد احساس رضایت‌مندی خواهد کرد، چون مادری که خود را محروم از محبت و عشق فرزندش حس کند، احساس ناکامی به او دست می‌دهد و ناکامی باعث بروز خشم و حسادت که شعبه‌ای از خشم است می‌گردد. ۷. عروس به مادر شوهر به چشم مادری نگاه کند، مشکل او حتماً تأثیر در روحیه شوهرش می‌گذارد و مشکل شوهر یعنی مشکل خود عروس و ناآرامی زندگی جدیدشان. ۸. عروس از پدر و مادر خود بخواهد مداخله و رفت و آمد زیاده از حد نداشته باشند.  البته این بدان معنی نیست که در سختی‌ها دختران را رها سازند یا اگر مادر شوهر ناسازگار است و زندگی او را جهنم می‌کند او بسوزد و چیزی نگوید. ۹. عروس جوان است و جوانان بیشتر اهل کرامت هستند و فداکاری ، پس صبور باشید. مهربانانه و طیبانه با مادرشوهرتان برخورد کنید، فکر تلافی و پاسخگویی به هر رفتار او را نداشته باشید،  گاهی مواقع این یک بیماری است که خود او ناآگاهانه دست به این کارها می‌زند و البته خودش هم از این وضعیت خیلی آسیب روحی و روانی می‌بیند. ۱۰. عروس باید راهنماهای منطقی و تجارب مادرانه و دلسوزانه او را بپذیرد (و معدل‌گیری کند یعنی بگوید حضور مادر شوهر نزد ما با سختی‌هایش ارزش بیشتری دارد تا نبودنش (سلامت روانی شوهر و مادر شوهر، رضایت نوه‌هایش و...) ۱۱. بهتر است عروس و داماد شیوه‌های جلب محبت را یاد بگیرد، گذشت ،‌ صداقت ، نظرخواهی، توقعات مناسب، خوش‌بینی ، حل اختلاف بین خود و شوهرش،‌ خرج نتراشیدن، عدم توجه به دخالت‌های دیگران، مقایسه نکردن، گوشه کنایه نزدن، فرمان ندهند، پند و اندرز ندهند، اگر تحصیل کرده است سواد خودش را به رخ او نکشد، تواضع ، تبسم، گشاده‌رویی ، احترام به اقوام او، پرهیز از دوستی ریاکارانه ، انصاف ، وفاداری ، بخشندگی ، نرمی، ادب ، یاد خدا کردن، دل به نماز سپردن، بی‌رغبتی به داشته‌های آنان، صله رحم ، آشکارا سلام کردن و... باید توجه داشت که انتقاد از عاقل خوب است نه از جاهل . نکته: البته هر کدام از این‌ها جا و مکان خود را می‌طلبد. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: محبت در غیر مورد آن باعث قطع دوستی و محبت می‌شود. ۱۲. صداقت را اصل در زندگی قرار دهید چون اگر یک بار مادر شوهر از عدم صداقت آگاه شود تا مدت‌های زیادی این مسأله مشکل‌ساز خواهد بود. ولو در ظاهر به رو نیاورد، پس هیچ موقع به مادر بی‌احترامی نکند، چرا که طبق آیات و روایات زیادی احترام زیاد و رعایت ادب به والدین سفارش شده است. ۱۳. عروس و داماد باید از موضع تهمت خودشان را کنار بکشند، (نجوا، عدم صداقت ، مخفی‌کاری ، عدم دید و بازدیدو...
🌸🍃 سلام .ما 6 ساله که ازدواج کردیم و از دانشگاه با خانمم آشنا شدم. بعد از تموم شدن دانشگاه و خدمت من رفتم سر کار و خانمم موندخونه . چندتا مشکل داریم .من وقتی میام خودمو بالا میگیرم و توانایی هامو میگم خانمم دمغ میشه و فکر میکنه من ازش سر ترم و فکر هایی مثل خیانت و ترک کردنش از جانب من میاد سراغش اگرم عادی باشم یا بگم تو بهتری شروع میکنه به ترور شخصیت من .تو پرانتز بگم که ما از نظر قیافه و مالی و خیلی چیزا دو رو بر هم هستیم و برتری محسوسی نیس شاید تو چندتا فاکتور که نهایتا از دید خودم توازن خوبی داریم .ولی من واقعا موندم کدوم موضع رو بگیرم . یه مشکل دیگه که داره اینه که خیلی دوست داره تو جمع هایی حضور داشته باشه که از همه یا اکثریت سرتر باشه .به طور مثال تو جمع دوستان من اصلا دوست نداره باشه چون بعضیاشون کلاس میذارن یا از ما یه کوچولو وضع مالیشون بهتره و به شدت دوست داره تو جمع هایی باشه که ازش ستایش بشه .این وقتی بد میشه که تو اون جمع ها کس دیگه ستایش بشه این به همش میریزه البته نمیگه ولی من متوجه میشم .از طرفی هم خیلی به حرف دیگران اهمیت میده به طوری که هر موقع از خونه میریم بیرون باید همه چیز مرتب و منظم باشه استدلالشم اینه که ممکه تصادف کنیم و بمیریم بعد نمیگن چقدر چلخته بوده .این آرمان گرایی وقتی بیشتر اذیتش میکنه که مهمون داریم و اصلا نمیتونه ساده برگزار کنه حتی برای کسایی که ما به خونشون رفتیم و خیلی ساده مهمونی رو برگزار کردن باید سنگ تموم بذاره و اینطوری با وجود اینکه استرسی شدید هست اگه یه چیز کوچیک سر جاش نباشه به شدت به هم میریزه لطفا راهنمایی کنید چجوری میشه این اخلاقا را کنترل کرد ایدی ادمین❤️👇 @nabat1389 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌