راشِدون
میدانی، فکر میکنم برای تمام طرحی ها تا به الان پیش آمده باشد که حداقل یکبار از شدت و حجم کار و شیفت
.
امشب متنی رو از هدی محمدی عزیزم خوندم که بسیار زیاد منو یاد این نوشتهام که ریپلایش کردم، انداخت.
(چند سال قبل تو یه پروژه با یه دختری آشنا شدم که این روزها زیاد بهش فکر میکنم :)
سال دوم دانشگاه بود، تو رشته و دانشگاه خوبی درس میخوند و بسیار زیبا و خوش تیپ بود!
یه بار ازش پرسیدم فلانی: برنامهت برای آیندهی کاریت چیه؟
گفت: راستشو بگم؟ گفتم: آره دیگه :)
گفت: من دوست ندارم کار کنم! دوست دارم خونه دار باشم! صبح تا شب به خونه برسم و به خودم برسم. مطالعه آزاد کنم، برم بیرون خرید و آشپزی کنم و...
مغز ۲۱ سالهم هضم نمیکرد چی میگه! تو ذهنم فروریخت! گفتم: خب چرا اومدی دانشگاه؟ گفت: به چند تا دلیل! هم اینکه میخوام مادر باسوادی باشم، هم اینکه به نظرم نفس دانشگاه اومدن به جهان بینی آدم کمک میکنه. من از دانشگاه «کار» نمیخوام!
چرا این روزها زیاد بهش فکر میکنم؟ چون به نظرم دختر ۱۹ ساله به حدی از تکلیف معلومی با خودش رسیده بود که خیلی ها تو ۴۰-۵۰ سالگی هم بهش نمیرسن!
اینکه بدونی از زندگی چی میخوای و لازمهش اینه که از چیا بزنی
اینکه بدونی قرار نیست سوپر وومن باشی و همزمان هم کدبانو باشی هم دکتر، هم شاغل هم مادر چندین تا بچه! اینکه بدونی اون خونهی مثل دست گل با صبح تا شب کار کردن جور در نمیاد
این تکلیفِ معلوم...
این تکلیفِ خیلی معلوم حقیقتا ستودنیه...
رنجی که آدمهای تکلیف نامعلوم میکشن،
آشفتگی عینی و سرریزش تو زندگی بقیه
خیلی اتفاق پر رنجیه...!
هدی محمدی)
از دیروز تا امروز شاید برای شما فقط یه ۲۴ ساعت گذشته باشه،
اما برای من به اندازهی سه چهار روز بود.
همینقدر طولانی،
پر از اتفاقات عجیب،
پر کار،
شلوغ
پر استرس،
و پر از درد.
احساس میکنم در زمان سفر کردم.....
دیروز صبح از شیفت شب اتاق عمل برمیگشتم و امروز صبح هم اتاق عمل بودم با یه شیفت لانگ.
اما از دیروز صبح تا امروز صبح،
من رفتم یه استان دیگه و برگشتم.
جاهای مختلفی رفتم.
آدمهای مختلفی رو دیدم.
استرسهای زیادی رو تحمل کردم.
کارهای زیادی انجام دادم.
و البته الان دارم تبعاتش رو میچشم
با کمری که به غایت درد میکنه
و ساق پایی که دیگه باید منتشو بکشم راه بره.
اگه عکسهاش نبود حس میکردم تمام اتفاقات رو خواب دیدم.
#خدایا به زمانمون وسعت و برکت بده لطفا..
#دیوار
راشِدون
آخ.. #فاطمیه
ما یه روزی بزرگترین دادگاهِ تاریخ رو برپا میکنیم
و عاملینِ این جنایت،
کسانی که این جنایت رو یاری کردن،
اونایی که بهش رضایت دادن
و گروهی که این ظلم رو نادیده گرفتن رو
محاکمه میکنیم...
تاوانِ ثانیه به ثانیه بغض و اشکِ مولاعلی رو باید بدن....
بغضی که مقداد و سلمان میگن
بعد از واقعه رفتیم که مولاعلی رو ببینیم،
از لایِ درِ نیم سوخته مولا رو دیدیم
که تویِ خونه نشسته
و زانوهاش رو بغل گرفته........
#فاطمیهخطمقدمماست
- #سید چه کنیم با این درد و رنج؟
+ آرمانخواهی انسان، مستلزم صبر بر رنجهاست.
پس برای جانبازی در راه آرمانها
یادبگیر که در این سیارهی رنج،
صبورترینِ انسانها باشی...
- چرا رنج؟
+ گِلِ وجود آدمی، خاکِ فقر است
كه با اشك آميخته اند
و در كورهی رنج پختهاند.
زينب كبری گنجينهدارِ عالمِ رنج است.
او را اينچنين بشناس!
او مَحمِل گرانبارترین رنج هايیست
كه در اين آیهی مباركه نهفته:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْانْسانً في كَبَدٍ.
او وارث بيت الاحزان فاطمه است
و بيت الاحزانْ، رنج آدمی است...
- یعنی به استقبال #رنج برویم؟
+ اگر رسم بر اين است كه
صبر را جز در برابر رنج نمي بخشند
و رضاي او نيز در صبر است،
پس اين سر ما و تيغ جفای تو...
شمربن ذیالجوشن را بياور
و بر سينهی ما بنشان
تا سرمان را از قفا ببرد
و زينب را نيز بدين تماشاگهِ راز بكشان..
- پس انگار که خواه ناخواه
دوستان را کربلایی هست و گودی قتلگاهی.
و اگر مدعی محبتیم،
باید با سلاح #اشک، #صبر و #ایمان،
برایش آماده شویم و به استقبالش رویم..
#پایدرسآوینی
اولش نمیخواستم عمومی بشه
و فقط با یک سری از رفقای گرمابه و گلستان دور هم بودیم. اما به دنبال یک سری تحولات و پیشنهاد استاد عزیزم، تغییر رویه داده و قرار شد تا یادداشتهای روزانهامو اینجا منتشر کنم همراه با یک سری خزعبلات دیگه :)
اگه دوست داشتید تشریف بیارید، قدمتون روی چشم کانال ما :)
راشدون هم به قوت خودش باقیه.
اما راشدون به سبب اسمش و هدفش، مقدستر از انتشار هجویات و روزانهنویسیهاست.
راشدون هست برای رُقعهها و آینهها و برپاها و سوالها و سایر هشتگها :)
هست برای آنان که میاندیشند...
البته انشاءالله بزودی بچهم فعالیتش رو در تلگرام هم آغاز میکنه :)
اما فرهنگ واله، فقط توی تلگرام هست
و شعبهی دیگری ندارد :) ⬇️
https://t.me/farhangevale
4_6023972729659589031.mp3
4.26M
ببار ای بارون ببار..
بر غربت حیدر خون ببار..
#فاطمیه
4_5971929137760178844.mp3
4.33M
من قرصه دلم
به دعای
حضرت زهرا...
پیش زمینههای امیر برومند >>>
#فاطمیه