eitaa logo
راشِدون
165 دنبال‌کننده
988 عکس
176 ویدیو
13 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم، هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌«نوشتن‌»نیازداریم. مهمان اتاق عملی ومعمارنویسنده‌‌ای هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش رابه کلمه تبدیل می‌کند. شیعه‌ی‌مولاعلی|همسر|مادر
مشاهده در ایتا
دانلود
ای نور قلب عاشقم_1.mp3
3.48M
زمزمه‌ی همیشگیم..... از فرط غصه، فاطمه! در سینه مانده نفس...
جانم! نه اینکه مادر را دوست نداشته باشیم، نه اینکه غم از دست دادن مادر سنگین نباشد، نه اینکه سقط محسنتان چیز کمی باشد، نه اینکه حزن نگاه حسن جانتان وقتی به دستان مادر نگاه می‌کند نَفَسِمان را نگیرد، بخدا که این غم زیاده.. اما این روزها اگر اشکی می‌ریزیم هم بخاطر شماست..... بخاطر غم، مظلومیت، تنهایی و غربت شما. حتی بخاطر غم آن جمله‌ی خطبه‌ی شِقشِقیه که فرمودید: فَیالَلّهِ وَ لِلشُّوری! مَتَی اعْتَرَضَ الرَّیبُ فِی مَعَ الْاَوَّلِ مِنْهُمْ حَتّی صِرْتُ اُقْرَنُ اِلی هذِهِ النَّظائِرِ؟! خداوندا چه شورایی! من چه زمانی در برابر اولین آنها در برتری و شایستگی مورد شک بودم که امروز هم‌پایه‌ی این اعضای شورا قرار بگیرم؟! +بمیرم براتون که هنوز هم در بین شیعیانتون غریبید ..
نبضِ مـرا بگیـر و ببر نـامِ خـویش را تا «خون» بدل به «باده» شود در رَگانِ من :) حسین منزوی + یاد کردن از کی یا چی می‌تونه باعث شه همچین اتفاقی بیفته برات؟ :)
Chaartaar - Avaze Khan (320) (1).mp3
9.76M
حقیقتا بعد از یه شیفت لانگ شلوغ توی همچین شب سردی که دماغت قرمز میشه، پوست دستت از سرما میسوزه، ها می‌کنی و بخار از دهنت خارج میشه، باید با این موسیقی چارتار توی خیابون خیس از بارون قدم زد یا رانندگی کرد، هات چاکلت خورد و از زیبایی خلقت لذت برد :) +رهایی تا پر کشیدن جز پیوندت ندارم... من رویایی، رها‌تر از لبخندت ندارم...
در حقیقت، عینکی بهتر ز پشتِ چشم نیست دیده چون بستی، دو عالم را تماشا می‌کنی... واصل لاهیجی
از دیدن آدمایی که شغل‌شون رو جدی می‌گیرن و از انجام دادنش لذت می‌برن، واقعا به‌ وجد میام.. و جدا هیچ اهمیتی هم برام نداره که اون شغل چی باشه: میخواد مهندس معمار باشه، جراح متخصص باشه، باریستا‌ی کافه باشه، راننده‌‌ی تاکسی باشه، معلم مدرسه باشه، پرستار باشه، منشی باشه یا هرچی. گاهی یکی از تفریحاتم اینه که آدما رو موقع کار کردن، تماشا کنم. روی جزییات صورتشون، حس چشمهاشون، مدل پاسخگوییشون، نحوه‌ی نشستنشون و چیزای دیگه تمرکز میکنم و ازشون یادمیگیرم
وقتایی که از حرف لبریزم و هرچی میگردم کسی رو پیدا نمیکنم که محرم باشه برای شنیدن، پشت میز میشینم، لپتاپ رو روشن میکنم، درایو رو باز میکنم و شروع میکنم به نوشتن.. آزادانه می‌نویسم. از موضوعاتی که ذهنم رو درگیر کرده. از ایده‌هام. از انتقاداتم، از احوالاتم، از احساساتم، از هرچیزی که خوشم اومده، از هرچیزی که نفرت دارم، از تحلیل‌هام، از آخرین کتابی که خوندم، از آخرین شیفتی که گذروندم، از روابطم، از مسائل ذهنم، از راهکارهام، از خطاها و گناهانی که مرتکب میشم، از کارای خوبی که انجام میدم، یه جاهایی کلمات زشتی مینویسم، یه جاهایی زیباترین کلمات رو میارم و ... و موقع نوشتن فکر نمیکنم و هرچیزی که در همون لحظه توی ذهنم میگذره رو با انگشتانم تایپ میکنم. شاید یجور اتصال مستقیم مغز به دست باشه. نکته‌ش اینه که سعی میکنم بدون هیچ توقفی انگشتامو روی کیبورد تکون بدم و بنویسم‌‌... نتیجه؟ نتیجه بسیار لذت‌ بخشه. همونقدر که مغز خالی میشه و آروم، کاغذ پر میشه از ایده‌های ناب برای خوندن، یادگرفتن، فکر کردن یا نوشتن .. و؟ هرچی بیشتر میگذره خودمو بهتر و جزئی‌تر میشناسم ..
اختفِ وعُدْ أفضل.. پنهان شو و بهتر برگرد..
همه‌ی کسانی که مخاطبانی دارند وظیفه‌ دارند مردم را به دعوت کنند. علمای اعلام، اساتید دانشگاه، اساتید حوزه، صداوسیما، مطبوعاتی‌ها، جوانها، افراد در داخل خانواده، اینها همه میتوانند منادی انتخابات باشند، مردم را، مخاطبان خودشان را به انتخابات دعوت کنند، انتخابات آن وقت انتخابات پرشوری خواهد شد. ۱۴۰۲/۱۰/۰۲
4_5967734148712894478.mp3
15.65M
تخففوا تلحقوا... سبکبار شوید تا به قافله برسید... خطبه ۲۱، نهج البلاغه