eitaa logo
راشِدون
169 دنبال‌کننده
989 عکس
176 ویدیو
13 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم، هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌«نوشتن‌»نیازداریم. مهمان اتاق عملی ومعمارنویسنده‌‌ای هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش رابه کلمه تبدیل می‌کند. شیعه‌ی‌مولاعلی|همسر|مادر
مشاهده در ایتا
دانلود
انت کما احب و اجعلنی کما تحب..
این جسم‌های درب و داغونمون به درد یه شب احیا نمیخوره و کم میاره... ما چطوری برای امام زمان بجنگیم؟ قو علی خدمتک جوارحی.. .
عزت روزیمون کن.. شیعه در تمام تاریخ مظلوم بوده، اما نپسند شیعیان مولا رو تحقیر کنن... معز المومنین رو برسون..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدم رفتم جنوب میگم حالا که تا اینجا اومدیم، از مرز رد شیم یه سر بریم نجف... رفتیم نجف، اولِ سوق الکبیر نجف وایسادم اونجایی که اولین بار نگاهت میخوره به گنبد گوشی رو برداشتم زنگ زدم به یکی از رفقا. گفتم اینجا به یادتم. بعدش رفتیم داخل خیلی خلوت بود توی صحن نشستیم یه کم دیدم در حرم بازه و دور ضریح هیچکس نیست ولی چون دم غروبه ، دیگه دارن میبندنش. بدو بدو خودمو رسوندم دم در. به عربی با نگهبانش صحبت کردم و راضیش کردم که بذاره بریم تو. تا راضی شد، بدو بدو رفتم سمت ضریح و خودمو پرت کردم سمتش، چشمامو بستم، تو بگو انگار که رفته باشم تو بغل مولا..... های های زدم زیر گریه... و یادمه که اون لحظات به این فکر میکردم که من دو ساله که میام نجف، درِ حرمتو میبندن و نمیتونم بیام زیر قبه‌.. یادمه اینقدر از شدت گریه ضعف کرده بودم که گفتم یا مولا همینجا اگه جونمو بگیری، من راضی‌ام... آه یا مولا.. دوش خود را سر به دامان‌ِ تو می‌دیدم به خواب کاش می‌مردم، چرا بیدار کردم خویش را ؟...
ضیاءُ البَصَر مِنَ الاِنسان، مِن عَلی... نور و روشناییِ چشمِ انسان از نورِ آفریده شد... ❞رسول الله
: بغض قورت دادن، روزه را باطل می‌کند؟....
ریپلایِ تراز...
نعم الامیرم! الهی که برات بمیرم...
چو تو آمدی مرا بس، که حدیث خویش گفتم چو تو ایستاده باشی، ادب آن که من بیفتم تو اگر چنین لطیف از، درِ بوستان درآیی گلِ سرخ شرم دارد، که چرا همی‌شکفتم؟ چو به منتها رسد گل، برود قرارِ بلبل همه خلق را خبر شد، غمِ دل که می‌نَهُفتم به امیدِ آن که جایی، قدمی نهاده باشی همه خاک‌های شیراز، به دیدگان برُفتم دو سه بامداد دیگر، که نسیم گل برآید بَتَر از هزاردستان، بکُشَد فراق جفتم نشنیده‌ای که فرهاد چگونه سنگ سفتی نه چو سنگ آستانت که به آب دیده سفتم نه عجب شبِ درازم که دو دیده باز باشد به خیالت ای ستمگر، عجب است اگر بخفتم ز هزار خونِ سعدی بحلند بندگانت تو بگوی تا بریزند و بگو که من نگفتم... ❞سعدی + عاشقی بر پایه‌ی باور به تکلیف‌...
Shab15Ramazan1399[04].mp3
3.49M
شهادت می‌تواند خستگی های پرستاری کنارِ بسترِ بیماریِ یک پیرِ زن باشد.. که می‌داند ؟ تو لبخندی بزن شاید سهمِ من باشد.....