eitaa logo
روزنوشت های د.رسول محمدزاده
2.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
97 فایل
سخنرانی ها، نوشته ها و گزیده های د.رسول محمدزاده (موسس مدارس قرآنی آیات) تماس با بنده: @rasoul6236
مشاهده در ایتا
دانلود
10.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ◼️برای نخستین‌بار، اجرای دقیق و مو به موی تمام وقایع روز عاشورا، که حتماً آرزوی دیدنش را داشتید! ◼️این صحنه‌آرایی باشکوه و خارق‌العاده روز عاشورا که منطبق بر مقاتل معتبر است، توسط هزاران نفر زن و مرد عزیز عرب، طی شش‌ماه تمرین مداوم و سخت، در خاک کربلا به تصویر کشیده شده است! ▪️ حتما تماشا کنید و برای تمام عاشقان حضرت ارسال کنید. @rasooll_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بین این همه بی اخلاقی مثل آشیخ حسین باشیم، این روش جواب میدهد و موجب رشد جامعه است. هم او را تحویل میگیرد هم میخواهد از مخالفینش انتقام نگیرد و ببخشد. مسیر تعالی جامعه همین ۱دقیقه است. ✔️ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/1246560365Ca5e65155c1
روزنوشت های د.رسول محمدزاده
بین این همه بی اخلاقی مثل آشیخ حسین باشیم، این روش جواب میدهد و موجب رشد جامعه است. هم او را تحویل م
البته که معتقدم جامعه هم پدرانی مثل آ. شیخ حسین می‌خواهد و هم برادرانی که نهیب بزنند و هشدار دهند.
عون بن عبدالله بن جعفر محمدبن عبدالله بن جعفر برخی گفته‌اند هر دو فرزندان حضرت زینب سلام‌الله علیها بوده‌اند؛ اما بنا بر نقل مشهور و صحیح‌تر، مادر عون، حضرت زینب علیها سلام و مادر محمد، خوصاء بنت حفص از بنی بکر بن وائل است. روزی که امام حسین (ع) از مکّه عازم عراق شد، عبدالله‌بن‌جعفر، شوهر حضرت زینب (س) فرزندان خود، محمد و عون را همراه امام حسین (ع) روانه ساخت تا در رکاب حضرت باشند و به ایشان وصیت کرد که هرگز از جانبازی در راه امام کوتاهی نکنند. روز عاشورا حضرت زینب (س) لباس نو بر تن عون و محمد پوشاند و آن‌ها را آماده شهادت ساخت. سپس هر دو را نزد ابی عبدالله (ع) آورد و برای ایشان اجازه جهاد خواست. امام نخست اجازه نمی‌داد. سیدالشهدا علیه‌السلام فرمود: شاید همسرت عبدالله راضی نباشد. حضرت زینب (س) عرض کرد: همسرم به من سفارش کرد که اگر کار به جنگ کشید، پسرانم جلوتر از پسران برادرت به میدان بروند. سرانجام امام با اصرار خواهر اجازه داد. عون این‌گونه رجز می‌خواند: ان تنکرونی فانا ابن جعفر شهید صدق فی‌الجنان ازهر یطیر فیها بجناح اخضر کفی بهذا شرفا فی‌المحشر و محمد نیز چنین رجز خواند: اشکو الی الله من العدوان فعال قوم فی الردی عمیان قد بدلوا معالم القرآن و محکم التنزیل و التبیان و اظهروا الکفر مع الطغیان ابتدا محمد پس از نبردی دلاورانه که ۱۰ نفر را کشت، توسط عامر بن نهشل تیمی ملعون به شهادت رسید. عون کنار بدن غرق خون محمد آمد و گفت: برادرم! شتاب مکن که به زودی من نیز به تو می‌پیوندم. عون نیز پس از به درک واصل کردن سه سوار و ۱۸ پیاده توسط عبدالله بن قطبه طایی شهید شد. امام حسین علیه‌السلام، پیکر پاک آن دو نوجوان را بغل گرفت و در حالی که پاهایشان به زمین کشیده می‌شد، آن‌ها را به سوی خیمه آورد. برخی گفته‌اند زنان به استقبال جنازه‌های آنها آمدند. اما حضرت زینب (س) که همیشه پیشتاز بود دیده نمی‌شد. او از خیمه بیرون نیامده بود تا مبادا چشمش به پیکرهای به خون تپیده پسرانش نیفتد و بی‌تابی نکند. شاید هم از این رو که مبادا برادرش، امام حسین علیه‌السلام در این حال بنگرد و در برابر خواهر شرمنده یا بی‌جواب بماند. 😭😭😭 @rasooll_ir
سخنرانی های بنده در کانال دیگرم که اختصاص به صوت ها و سخنرانی ها دارد بارگذاری می شود. در صورت تمایل می توانید در آنجا ملاحظه فرمایید: https://eitaa.com/rasoollvoice
موضوع سخنرانی این روزهایم برای بچه هایی مدرسه ، جریان شناسی حق و باطل است. چشمم به این حکایت افتاد گفتم برایتان بگذارم حقیقت جویی ابوذر ابوذر وقتی شنید پیامبری در مکه مبعوث شده، به برادرش انیس گفت: بیا برو و اخباری از او برایم بیاور. برادر به مکه آمد و توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله را برایش نمود. ابوذر گفت: آتش قلب مرا خاموش نکردی، خود مهیای سفر شد و به مکه آمد و در گوشه ای از مسجد خوابید تا روز سوم به هدایت علی علیه السلام مخفیانه بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد و سلام کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله از نام و احوالش پرسید، او سر حال خودش را گفت و مسلمان شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به محل خود بازگرد و در مکه توقف مکن زیرا می‌ترسم بر تو ستمی روا بدارند. گفت: بخدائی که جانم در دست اوست در جلو چشمان مردم مکه فریاد می‌کشم و به آواز بلند اظهار اسلام می‌کنم. از همانجا به (مسجد الحرام) آمد و صدا بلند کرد و شهادتین را گفت. مردم مکه به طرف او حمله آوردند و آنقدر او را زدند که بی حال روی زمین افتاد. عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله او را دید خود را بر روی او انداخت و گفت: مردم وای بر شما مگر نمی‌دانید این مرد از طایفه غفار است، و ایشان در سفر شام سر راه شمایند، و به این کلمات او را نجات داد. روز دوم که حال ابوذر بهتر شد، باز ابوذر اظهار اسلام را نمود و مردم او را کتک مفصلی زدند. عباس سبب شد تا او از زیر کتک‌های مردم نجات یابد، و او به محلش بازگشت.
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اصرار بر ایران هراسی در دستور کار نهادهای جاسوسی اسرائیل؛ دیر بجنبیم ایران تبدیل به یک امپراتوری شیعی شده! 🔶 دکتر «عنان وهبی» تحلیلگر سیاسی و افسر ذخیره ارتش اسرائیل: دنیای غرب که تحت سلطه آمریکا و کشورهای اروپاییست، دو انتخاب دارد؛ ظهور یک قدرت با عنوان امپراطوری شیعه و گروه‌های سنی تندرو. ♨️ کانال جهان خبر : گروه خبر رسانه منتظر 📡 @jahan_khabar | montazer.ir
کتابی برای همیشه، شب ششم​.mp3
45.59M
کتابی برای همیشه شب ششم : نمونه هایی از جری و تطبیق
روزنوشت های د.رسول محمدزاده
کتابی برای همیشه شب ششم : نمونه هایی از جری و تطبیق
. پیشنهاد می کنم این سخنرانی را حتماً گوش بدید. نگاهی نو و تازه به قران به شما می دهد. اگر خوشتان آمد، بقیه اش در کانال سخنرانی هاست، تشریف ببرید و ملاحظه فرمایید اینجا: https://eitaa.com/rasoollvoice
محرم_نوشت_ها (۱) امشب که حدود ساعت ۱۱ از هیات بر می گشتیم، مثل شبهای قبل (و البته کمی بیشتر) وقتی نزدیک محل خودمون شدیم، با سه چهار ترافیک به نسبت طولانی‌ مواجه شدیم. خیابان قفل قفل بود. بعد از ظهر هم دقیقاً به همین دلیل نتونستم سخنرانی هیات‌ مدرسه‌مون را برسم.(تقریباً ۱.۵ ساعت توی راه بودم که حدود ۲۵ دقیقه بیشتر از تخمین اولیه نرم افزار مسیر یاب بود) موکب های خیابانی! اونها اصلی ترین عامل شلوغی شبهای محرم هستند حتی گاهی بیشتر از دسته های عزاداری خیابانی این جور وقتها چند احساس متناقض در درونم شکل می گیره چرا دروغ؟! یکی از اون احساس ها، ناراحتی و البته تا حدودی هم عصبانیت از این که چرا باید بخاطر یک موکب که داره وسط خیابان شربت یا چای پخش می کنه، من به عزاداری نرسم؟! احساس بعدی که تلطیف کننده قبلی است، حس غرور و سرخوشی است. بله! غرور از این که دم ارباب گرم که دستگاهش روز به روز پر رونق میشه. و بعد هم با خودم می گم خوبه که خیابونا به این خاطر شلوغه. اگه خلوت بود و خبری نبود چی؟! اون موقع خوب بود؟! اما این نوشته را دارم برای احساس سومم می نویسم. این حس که آیا ماشین بغلی هم مثل من فکر می کند؟! یا این کارهای ما حسابی لج او را در آورده و حس بدی به عزاداری پیدا کرده! شاید یک روزی او هم لج کند و دلش بخواهد کاروان عروسیش را ده دقیقه وسط چهار راه نگه دارد و بزن و بکوب راه بیندازد. یا همیشه صدای موسیقی چارواداری پایین تنه‌ای ماشینش بالاترین میزان ممکن باشد! یا این که هیچ کدام این کارها را هم نکند ولی دلش پر باشد از ما و کارهای مثلا مذهبی‌مان! و مگر نه این که همه این کارها برای زنده نگه داشتن، یادآوری، بیداری و تقویت عشق مردم به امام حسین بود! ای بابا این که الان دارد ضد همه اینها عمل می کند. برادر من! موکب شما اگر کنار خیابان راه را بسته و ترافیک درست کرده، جز این که حق الناس عمر و وقت مردم هست، یک ضد تبلیغ درجه یک بر علیه امام حسین و دستگاهش است. آیا تا به حال به مردمی که ده دقیقه در ترافیک تان مانده اند و از لج شان شربت و چای و نذری تان را هم نمی خورند فکر کرده اید؟! یا احتمال می دهید حتی مردمی که از شما شما نذری می گیرند در دلشان بابت ترافیک تان به شما و کارتان و شاید به...(!) بد و بیراه بگویند؟! عقل هم چیز بدی نیست ببینیم اگر مردم آزاری است، خوب نکنیم! اگر لج در بیار هست، خوب نکنیم. یابرویم جایی که این طور اذیت کننده نباشد از ما گفتن بود تو خواه پند گیر از سخنم @rasooll_ir