🔴 #اینطور_بگویید
💠 گاهی بین زن و شوهر سر قضیهای #مشاجره میشود مثلا زن به شوهرش میگوید مطمئنم فلان مطلب را #نگفتی و شوهر هم با عصبانیت میگوید: "گفتم"
💠 پیشنهاد میشود برای #جلوگیری از دعوا و مشاجره به همسرتان بگویید: اگر فلان مطلب رو گفتی من #نشنیدم. یعنی کلمهی "نشنیدم" را بجای کلمه "نگفتی" به کار ببرید تا همسرتان #عصبانی نشود و زمینه ایجاد دعوا و #دلسردی به وجود نیاید.
🔴 #تغییر_جزئی_و_نتیجهی_بزرگ
💠 گاهی بین زن و شوهر سر قضیهای #مشاجره میشود و زن یا مرد به همسرش میگوید: "مطمئنم فلان مطلب را به من #نگفتی" و همسرش نیز با عصبانیت میگوید: "گفتم!" و سر همین قضیه، بگو مگو و مشاجرهی سختی رخ میدهد.
💠 پیشنهاد میشود با یک تغییر جزئی در #الفاظ خود از ایجاد مشاجره و تشدید شدن ناراحتی و عصبانیّت یکدیگر جلوگیری کنید! مثلاً به همسرتان بگویید: "اگر فلان مطلب را گفتی شرمنده من #نشنیدم." یعنی کلمهی "شرمنده نشنیدم" را بجای کلمه "نگفتی" به کار ببرید تا همسرتان #عصبانی نشده و فضای زندگی متشنّج نگردد.
♨️ سبک زندگی مجاهدان ♨️
هميشه يك #تبسم زيبا داشت. وارد خانه كه مي شد، قبل از حرف زدن #لبخند مي زد. #عصباني نمي شد. صبور بود. اعتقادش اين بود كه اين زندگي موقت است و نبايد سر مسائل كوچك خود را درگير كنيم. گاهي وقتها از شدت #خستگي خوابش نمي برد.
💢 يك روز مشغول #آشپزي بودم، علي هم كنار ديوار تكيه داد و مشغول صحبت با من شد تا اینکه چند دقيقه بعد هنگامی که خواستم آب و غذايي براي او ببرم، نگاه كردم ديدم كنار ديوار خوابش برده. ولي با همين وضعيت ، خيلي از مواقع كمك كار من در #منزل بود ، مثلاً اجازه نمي داد كه هر شب از خواب بلند شوم و به #بچه برسم.
⬅️مي گفت: يك شب من، يك شب شما... يك شب شام آماده كرده بودم كه متوجه شديم #همسايه ما شام درست نكرده چون تصور مي كرده كه #همسرشان به منزل نمي آيد ـ فوراً علي غذاي ما را براي آنها برد. گفتم: خودمان؟! گفت: ما نان و ماست مي خوريم...
🌹سردار شهيد علیرضا عاصمی ؛ فرمانده تخریب قرارگاه های خاتم ، کربلا و نجف❤️
🔖به نقل از همسر سردار شهيد عليرضا عاصمي، كتاب همسرداري سرداران شهيد مؤسسه فرهنگي و هنري قدر ولايت، تهران 1389🦋
💢چگونه باید خوبی و بدی کار ها را به بچه ها فهماند ؟
👈امروز بنا است مهمان به خانه بیاید .مادر مشغول فعالیت است وپدر هم برای خرید بیرون رفته .
👈وقتی برمیگردد معلوم است که #خسته و #عصبانی است .مادر به استقبال می آید و وسایل را از پدر میگیرد.
‼️پدر بدون سلام و علیک شروع میکند به ناسزا گفتن:
رفتم بازار ،فلان فلان شده فکر میکند که من فلانم .
👈طوری قیمت میگوید که انگار نه انگار من آدمم .فکر می کند که فلان میشوم و حرفش را باور می کنم .
🔻قبل از اینکه مهمان ها بیایند ، مادر به اتاق رفته و دارد به خودش میرسد . پدر هم سر و وضعش را مرتب کرده و منتظر است.
⏪ صدای زنگ آمد الان وقت آمدن مهمان ها نیست .مادر آیفون را برداشت.
مرد همسایه است.
پدر به مادر میگوید: من حال ندارم، ببین چه کار دارد .
❌اگر با من کار دارد بگو نیست .❌
⏪همسایه آش نذری آورده .مادر با همان لباس خانگی دم در می رود و تنها یک چادر بر سر انداخته که ....در را باز میکند حواسش نیست که چادرش کنار رفته .همسایه کاسه آش را به مادر می دهد .آستین لباس مادر کوتاه است. مادر دست دراز میکند و آش را میگیرد.‼️
⏪ مهمان ها آمدند پدر و مادر به استقبال رفتند .مادر همانطور با مرد مهمان گرم گرفت که با زن مهمان گرم گرفته بود. حالا مراسم استقبال تمام شده و همه در اتاق پذیرایی هستند.
مادر چند جمله ای با زن مهمان می گوید و می خندد و چند جمله ای هم با مرد مهمان.
پدر هم چند کلمه ای با مرد مهمان و چند جمله ای با زن هم کلام می شود.
🔻 هر از گاهی که چادر مادر از سر می افتد، اعتنایی نمی کند و به گفت و گوی خود با مهمانان ادامه میدهد .
❌این شیوه #مهمانداری پدر و مادر است و کودک از وقتی که دور و بر خود را شناخته همین بوده که هست .❌
🚨 ماجرای #کتکخوردن عالم بزرگ از همسر
💠 مرحوم کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بود. اصحاب خاصّش فهمیدند که این مرد بزرگ الهى، گاهى همسرش حسابى او را #کتک میزند. یک روز چهار پنج نفر خدمتش آمدند و گفتند: آقا آیا همسر شما گاهى شما را میزند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، گاهى که #عصبانى میشود، حسابى مرا میزند. من هم زورم به او نمیرسد. گفتند: او را #طلاق بدهید. گفت: نمیدهم. گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، #ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمیدهم. گفتند: چرا؟ فرمود: این زن در این خانه براى من از اعظم #نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون میآیم و در صحن امیرالمومنین علیهالسلام میایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز میخوانند، مردم در برابر من #تعظیم میکنند، گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه #هوا مرا برمیدارد، (کمی مغرور میشوم) همان وقت میآیم در خانه، کتک میخورم، هوایم بیرون میرود. این #چوب الهى است، این باید باشد.
📙کتابنفس؛ انصاریان،ص ۳۲۸