eitaa logo
روابط عمومی ف. انتظامی خوزستان
514 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
نیروی انتظامی مظهر اقتدار و امنیت کشور است. امام خامنه ای ( مد ظله العالی )
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 گوشی را روی زمین پرت کرد و فقط می‌کردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی ناله‌هایم را نشنود. نمی‌دانستم باز صورتم را شناختند یا همین صدای مصطفی برای مدرک جرم‌مان کافی بود که بی‌امان سرم عربده می‌کشید و بین هر عربده با لگد یا دسته اسلحه به سر و شانه من و این پیرزن می‌کوبید. 💠 دندان‌هایم را روی هم فشار می‌دادم، لب‌هایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر ناله‌ام از گلو بالا نیاید و بیش از این عذاب نکشد، ولی لگد آخر را طوری به قفسه سینه‌ام کوبید که دلم از حال رفت، از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و ناله‌ام در همان سینه شکست. با نگاه بی‌حالم دنبال مادر مصطفی می‌گشتم و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش می‌کشد. پیرزن دیگر ناله‌ای هم برایش نمانده بود که با نفس ضعیفی فقط را صدا می‌زد. 💠 کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا می‌زدم که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بی‌رحمانه از جا بلندم کرد. بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده می‌شدم و خدا را به همه (علیهم-السلام) قسم می‌دادم پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند. 💠 از فشار انگشتان درشتش دستم بی‌حس شده بود، دعا می‌کردم زودتر خلاصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد. خیال می‌کردم می‌خواهند ما را از خانه بیرون ببرند و نمی‌دانستم برای زجرکش کردن زنان وحشی‌گری را به نهایت رسانده‌اند که از راه‌پله باریک خانه ما را مثل جنازه‌ای بالا می‌کشیدند. 💠 مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد و همچنان او را می‌کشیدند که با صورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده می‌شد و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود که نفسی هم نمی‌زد. ردّ از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود، هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم مانده بود و نمی‌توانستم تصور کنم از دیدن جنازه‌ام چه زجری می‌کشد که این قطره اشک نه از درد و ترس که به همسرم از گوشه چشمم چکید. 💠 به بام خانه رسیده بودیم و تازه از آنجا دیدم محشر شده است. دود انفجار انتحاریِ دقایقی پیش هنوز در آسمان بالا می‌رفت و صدای تیراندازی و جیغ زنان از خانه‌های اطراف شنیده می‌شد. چشمم روی آشوب کوچه‌های اطراف می‌چرخید و می‌دیدم حرم (علیهاالسلام) بین دود و آتش گرفتار شده که فریاد حیوان گوشم را کر کرد. 💠 مادر مصطفی را تا لب بام برده بود، پیرزن تمام تنش می‌لرزید و او نعره می‌کشید تا بگوید مردان این خانه کجا هستند و می‌شنیدم او به جای جواب، را می‌خواند که قلبم از هم پاره شد. می‌دانستم نباید لب از لب باز کنم تا نفهمند و تنها با ضجه‌هایم التماس می‌کردم او را رها کنند. 💠 مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ می‌زدم که گلویم خراش افتاد و طعم را در دهانم حس می‌کردم. از شدت گریه پلک‌هایم در هم فرو رفته بود و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانه‌های مادر مصطفی را گرفتند و از لبه بام پرتش کردند که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم :«!» 💠 با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم، به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم چند نفری طوری از پشت شانه‌ام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد. با همین یک کلمه، ایرانی و بودنم را با هم فهمیده بودند و نمی‌دانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند که دورم له له می‌زدند. 💠 بین پاها و پوتین‌هایشان در خودم مچاله شده و همچنان (علیهاالسلام) را با ناله صدا می‌زدم، دلم می‌خواست زودتر جانم را بگیرند و آن‌ها تازه طعمه ابوجعده را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان می‌دادند و یکی خرناس کشید :«ابوجعده چقدر براش میده؟» و دیگری اعتراض کرد :«برا چی بدیمش دست ابوجعده؟ می‌دونی میشه باهاش چندتا مبادله کرد؟» و او برای تحویل من به ابوجعده کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت :«بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ خودش می‌دونه با اون ۴۸ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!» 💠 به سمت صورتم خم شد، چانه‌ام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه می‌لرزید که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد :«فکر نمی‌کردم جاسوس زن داشته باشه!»...
💢نشانه های آخرالزمان 🔴 بعد از کشف حجاب منتظر بلاهای عظیم باشید
💢شهید علی غلامی سرقولی فرزند عبدالرحیم متولد 1360/01/01 محل تولد : ایذه خوزستان تاریخ شهادت : 1402/05/02 محل شهادت : ایذه خوزستان درجه : سرگرد روستا سکونت : هلایجان تاریخ حادثه : 1402/05/02 استان حادثه : خوزستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢تقدیر و تشکر علیرام نورایی از پلیس آگاهی بخاطر پیدا کردن سارقینی که چند روز پیش در اتوبان همت گردنبندش رو به سرقت برده بودن
وزیر بهداشت: پیشنهاد تعطیلی شنبه را نداده‌ایم 🔹طبق پیش‌بینی هواشناسی از جمعه به بعد هوا خنک می‌شود و بر همین اساس ما پیشنهادی برای ادامۀ تعطیلی ندادیم. 🔹اگر دوباره وضعیت طوری شود که گرما به سلامت مردم آسیب وارد کند، دوباره پیشنهاد تعطیلی می‌دهیم.
⭐️پروردگارا 🌴در این شب دفتر دل دوستانم ⭐️را به تو میسپارم 🌴با دستان مهربانت قلمی بردار ⭐️خط بزن غم هایشان را 🌴و دلی رسم کن برایشان ⭐️بہ بزرگی دریا شاد و پرخروش
سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت 🌸 🗓 امروز  جمعه ☀️  ١٣   مرداد   ١۴٠٢   ه. ش 🌙 ١٧   محرم    ١۴۴۵  ه.ق  🌲 ۴    آگوست   ٢٠٢٣    ميلادی
وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛ 📚 [البقرة: 216]. «چه بسا چیزی را دوست نمی‌دارید و آن چیز برای شما نیک باشد و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما بد باشد».   
السلام علیک ایها الثائر بدم المقتول بکربلا سلام برتو ای خون خواه شهید کربلا (حسین) ┄┅─✵🖤✵─┅ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن 🌱عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ 🤲
💢 ناراحتی و عصبانیت آشکار دشمنان از رشد جمعیت در ایران 🔹 اگه الان قرار بود به جای این کار یک بودجه جداگانه برای واردات غذای سگ و گربه میزاشتن،مورد تشویق اینها بودیم ولی چون برای مشکلات ناباروری هزینه میشه اسمش رو میزارن ریخت و پاش 🔹 البته ما راهمون رو پیدا کردیم جایی که دشمن داره از ما نقد میکنه، یعنی راه رو درست رفتیم.
💢شهید سلمان غریبی فرزند علی نظر متولد 1365/06/31 محل تولد : دهدز خوزستان تاریخ شهادت : 1402/05/02 محل شهادت : ایذه خوزستان تحصیلات : کارشناسی فقه و حقوق اسلامی درجه : سروان استان سکونت : خوزستان تاریخ حادثه : 1402/05/02 استان حادثه : خوزستان