eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
627 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥دلشوره ما بود دل آرام جهان شد 💔 💥هنگام ثمر دادن‌مان بود خزان شد🥀 💥به یاد شهید رئیسی عزیز 🥀 -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
🌷‌می‌گویند‌ شهید حساب‌ می‌شوی اگر میخِ‌ گناه‌ بر قلبت‌ نکوبی شهدا خوب‌ طبیبانےاند به‌ آنها‌ توسل‌ کن تا اِلتیام‌ بخشند بالهاے سوخته‌ات‌را...🖐🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این صحبت‌های شهید سید مجتبی علمدار رو دو سه بار بشنوید...❤️ -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
🌷جرعہ اے از ڪلام شہید حسین وار جنگیدݧ، یعنے دست از همہ چیز ڪشیدݧ در زندگے... 👋 -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
۲۲ سال زندانی صهیونیست‌ها بود، بعد از آزادی هم پرچم مقاومت را به دست گرفت و حتی یک روز هم سلاحش را زمین نگذاشت. هیچ پاداشی به غیر از شهادت لایق او نبود. -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
🌷بی ادعا اما پر کار بی منت اما با جرات بیشترین تاثیر اما با امکانات کم راه شهدا این است شبیه شهدا شویم... سلام 👋 صبحتون-شهدایی -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیف فرمانده تراز از زبان شهید باکری... -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
⭕️ دل‌تان با این شهادت‌ها نلرزد که رهبر ما وعده داده مقاومت در منطقه با این شهادت‌ها عقب نخواهد نشست؛ مقاومت پیروز خواهد شد. به اذن الهی شکست هیمنه دشمن را خواهیم دید. -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
🌹اول آبان سالگرد شهادت، فرزند برومند امام راحل، حضرت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی به دست مزدوران شاه خائن و حزب بعث عراق 🕊شادی روح مطهرشون صلوات -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
🌱دمدمای غروب یک مرد کُرد با زن و بچه‌اش مانده بودند وسط یه کوره راه، من و علی هم با تویوتا داشتیم از منطقه برمی‌گشتیم به شهر، چشمش که به قیافه لرزان زن و بچه کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا، پرسید: کجا می‌روید؟ مرد کُرد گفت: کرمانشاه، علی پرسید: رانندگی بلدی؟ کُرد متعجب گفت: بله بلدم، علی دمِ گوشم گفت: سعید بریم عقب، مرد کُرد با زن و بچه‌اش نشستند جلو و ما هم عقب تویوتا، توی سرمای زمستان! باد و سرما می‌پیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامون مچاله شده بودیم، لجم گرفت و گفتم: آخه این آدم رو می‌شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟ اون هم مثل من می‌لرزید، اما توی تاریکی خنده‌اش را پنهان نکرد و گفت: آره می‌شناسمش، اینا دو، سه تا از اون کوخ نشینانی هستند که امام فرمود به تمام کاخ نشین‌ها شرف دارن، تمام سختی‌های ما توی جبهه به خاطر ایناس. 🌷🌷 -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید مصطفی صدرزاده: ان‌شاءالله به زودی به سمت اسرائیل بریم:)) -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافع حرم تازه دامادشهید، شجاع 💔 🍃⚘🍃 در ۲۳ آبان ماه سال ۱۳۶۸ درتهران،چهاردانگه اسلام شهر متولدشد. متاهل بود و تازه داماد ۱۰ پس از به اعزام شد و به رسید. 🍃⚘🍃 سه خواهروبرادربودند،ایشان فرزند اول خانواده بود. خانواده اش بسیارمذهبی و متدین بودند، از کودکی در مساجد و حسینیه ها می کرداز ابتدا با و بانماز بود از اول را شناخت،مادرشون همیشه از می خواستند فرزندانشون، کنیزان و نوکران بیت⚘ باشند. از بچه 7 ساله تا پیر 80 ساله همه را به می شناختند. پدرش وعمویش، دفاع مقدس بودندو در حضور داشتند و این باعث شده بود ایشان از با از و خو بگیرد. -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
مبادا این‌ دنیا‌ را‌ آنقدر‌ جدی‌ بگیری که‌ آخرتت‌ را‌ فراموش‌ کنی ! دنیا‌ به‌ مثل‌ شیشه‌ای‌ میماند‌ که یكدفعه‌ میبینی‌ از‌ دستت‌ افتاد‌ و‌ شکست . - شهید مهدی‌ باکری . -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📎 طنز شهدا حامد جان توضیح بده کار شما اینجا چیه؟ 🌷 🌷 -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه فرماندهان شورای نظامی جهادی در راه قدس به شهادت رسیدند -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
🌷#دختر_شینا #قسمت89 ✅ فصل هفدهم 💥 از صبح چهارم دی توی کشتی بودیم؛ بدون آب و غذا. منتظر شب بودیم ت
🌷 ✅ فصل هفدهم 💥 کمی که گذشت، دست کرد توی جیبش؛ قرآن کوچکی که موقع رفتن توی جیب پیراهنش گذاشته بودم، درآورد و بوسید. گفت: « این را یادگاری نگه دار. » قرآن سوراخ و خونی شده بود. با تعجب پرسیدم: « چرا این‌طوری شده؟! » دنده را به سختی عوض کرد. انگار دستش نا نداشت. گفت: « اگر این قرآن نبود الان منم پیش ستار بودم. می‌دانم هر چی بود، عظمت این قرآن بود. تیر از کنار قلبم عبور کرد و از کتفم بیرون آمد. باورت می‌شود؟! » 💥 قرآن را بوسیدم و گفتم: « الهی شکر. الهی صدهزار مرتبه شکر. » زیرچشمی نگاهم کرد و لبخندی زد. بعد ساکت شد و تا همدان دیگر چیزی نگفت؛ اما من یک‌ریز قرآن را می‌بوسیدم و خدا را شکر می‌کردم. همین‌که به همدان رسیدیم، ما را جلوی در پیاده کرد و رفت و تا شب برنگشت. 💥 بچه‌ها شام خورده بودند و می‌خواستند بخوابند که آمد؛ با چند بسته پفک و بیسکویت. نشست وسط بچه‌ها. آن‌ها را دور و بر خودش جمع کرد. با آن‌ها بازی می‌کرد. دانه‌دانه پفک توی دهانشان می‌گذاشت. از رفتارش تعجب کرده بودم. انگار این صمد همان صمد صبح یا دیروزی نبود. اخلاق و رفتارش از این‌رو به آن‌رو شده بود. سمیه‌ی ستار را قلقلک می‌داد. می‌بوسید. می‌خندید و با او بازی می‌کرد. 💥 فردا صبح رفتیم قایش. عصر گفت: « قدم! می‌خواهم بروم منطقه. می‌آیی با هم برگردیم همدان؟ » گفتم: « تو که می‌خواهی بروی جبهه، مرا برای چی می‌خواهی؟! چند روزی پیش صدیقه می‌مانم و برمی‌گردم. » گفت: « نه، اگر تو هم بیایی، مادرم شک نمی‌کند. اما اگر تنهایی بروم، می‌فهمد می‌خواهم بروم جبهه. گناه دارد بنده‌ی خدا. دل‌شکسته است. » 🔰ادامه دارد... -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
🌷رفیق شفیق ڪہ مےگویند همین ها هستند رفاقت شــــان از زمین شروع شد و تا بهشت ادامہ یافت ... -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
🌷#دختر_شینا #قسمت90 ✅ فصل هفدهم 💥 کمی که گذشت، دست کرد توی جیبش؛ قرآن کوچکی که موقع رفتن توی جیب
🌷 ✅ فصل هفدهم 💥 همان روز عصر دوباره برگشتیم همدان. این‌بار هم سمیه‌ی ستار را با خودمان آوردیم. فردای آن روز صبح زود از خواب بیدار شد. نمازش را خواند و گفت: « قدم! من می‌روم، مواظب بچه‌ها باش. به سمیه‌ی ستار برس. نگذاری ناراحت شود. تا هر وقت دوست داشت نگهش دار. » گفتم: « کی برمی‌گردی؟! » گفت: « این‌بار خیلی زود! » 💥 پایان هفته‌ی بعد، صمد برگشت. گفت: « آمده‌ام یکی‌دو هفته‌ای پیش تو و بچه‌ها بمانم. » 💥 شب اول، نیمه‌های شب با صدایی از خواب بیدار شدم. دیدم صمد نیست. نگران شدم. بلند شدم رفتم توی هال. آن‌جا هم نبود. چراغ سنگر روشن بود. دیدم صمد نشسته توی سنگر روی سجاده‌اش و دارد چیز می‌نویسد. گفتم: « صمد تو این‌جایی؟! » هول شد. کاغذی را تا کرد و گذاشت لای قرآن. گفتم: « این‌وقت شب این‌جا چه‌کار می‌کنی؟! » گفت: « بیا بنشین کارت دارم. » 💥 نشستم روبه‌رویش. سنگر سرد بود. گفتم: « این‌جا که سرد است. » گفت: « عیبی ندارد. کار واجب دارم. » بعد دستش را گذاشت روی قرآن و گفت: « وصیت‌نامه‌ام را نوشته‌ام. لای قرآن است. » ناراحت شدم. با اوقات تلخی گفتم: « نصف‌شبی سر و صدا راه انداخته‌ای، مرا از خواب بیدار کرده‌ای که این حرف‌ها را بزنی.؟! حال و حوصله داری‌ها. » گفت: « گوش کن. اذیت نکن قدم. » گفتم: « حرف خیر بزن. » خندید و گفت: « به خدا خیر است. از این خیرتر نمی‌شود! » 🔰ادامه دارد... -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 وقتی شهید میداند کی و کجا شهید می شود!!!! سندی بر حقانیت جبهه های مقاومت!!!! 💠 صدای شهید پزشک دکتر علی حیدری چند روز قبل از شهادتش که خودش خبر شهید شدن را می دهد. -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا