eitaa logo
راویا
271 دنبال‌کننده
568 عکس
133 ویدیو
0 فایل
راوی اُمید و یاراییِ انسان ارتباط با ما: @raviya_pishran2
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه و خورشید به منزل چو رسند....🥺 ۵ روز مانده.... تهيأوا لِمواراة الشمس والقمر ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
به‌نام‌او ▪️چشیدن انگار باید باور کنم که نیستی، باید باور کنم که همین یکشنبه، قرار است در خانه ابدی قرار بگیری. انگار باید باور کنم که "کل نفس ذائقه الموت" را تو هم چشیدی سید جان، این چشیدنی را من هم می‌چشم، همان‌طور که همه می‌چشند، از همان روز اول که قالوا بلی گفتیم... سید! مرگ در ذائقه آدمی‌زاد است ولی مرگ عزیزان خیلی سخت است.🥺 از همین جا، همین ساعت، مستقیم می‌روم کربلا سال ۶۱، کنار جد بزرگوارتان. فدا شدن لذتی عجیب دارد، دو سر سود است. تو که آن بالا نشستی بهتر می‌دانی. این جان که اول و آخر باید بدهی و بروی را به پای محبوبی بریزی. اصلا خدا می‌داند که آدمی را بساطی نیست و مایه‌ای نیست، جز همین جان، پس می‌گذاری که ابرار با همین جانِ ودیعه‌ای کار الهی کنند. همان جانی که امام حسین(علیه‌السلام) در کربلا به پای محبوب ریخت. سید عزیز تو هم ادامه همین راهی. دلم برای رجزهای حیدری‌ات تنگ می‌شود‌.🥺😭 جسم را قوت ماندن نیست، من تو را و جسم خسته‌ات را به خدا می‌سپارم برای من دعا کن. برای ما دعا کن. دعای عزیزکرده‌ها خریدنی‌ است. دعا کن از پس فتنه‌ها ما هم خریدنی شویم. "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
🏴 ▪️صدای إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ در افلاک میپیچد.... سرو قامتان مقاومت به روی دست ها روانه می شوند.... آتش داغشان تازه است، زبانه میکشد.... در دل جمعیت یکی فریاد میزند، یا قَتیلَ العَبرات.... نوای یا حسین، طنین انداز می شود.... چشم هایم بسته، خیس میشوند....😭 ⏳ ۴ روز دیگر مانده است... هم بنویسید. روایت خود را به👇 ارسال کنید. @raviya_pishran2 ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
بسم‌الله ▪️انتصار دکتر سرنگ نیمه استیلش را بالا برد. صورتم را از صندلی دندانپزشکی برگرداندم و لبم را محکم گاز گرفتم. نمی‌توانستم دخترم را در حالی که از درد تزریقِ بی‌حسی، روی صندلی تکان می‌خورد، ببینم. پرستار پشتِ میزش نشسته بود و اسمِ زنی که چادر عربی روی سرش بود، را می‌نوشت. زن، نامِ فامیلش را تکرار می‌کرد و پرستار هر بار یک جور اشتباه متوجه می‌شد و می‌نوشت. _ بشری انتصار پرستار می‌نوشت انتظار. زن صاد را به عربی تلفظ می‌کرد، همان‌طور که من دوست داشتم، بتوانم تجوید را‌ ادا کنم. نگاهشان کردم و اولین کلمه‌ی تو ذهنم را به خانم انتصار گفتم: "سننتصر" زنِ عرب صورتش شکفت: "قطعا سننتصر" پرستار خودکارش را از روی برگه بالا گرفته بود و هاج و واج نگاهمان می‌کرد. سمت یونیت برگشتم: " انتصار، با صاد نوشته می‌شه" دکتر بی‌حسی فاطمه را زده و او بی‌حرکت نشسته‌ بود. روی صندلی انتظار مطب نشستم و پیامک گوشی‌ را باز کردم. دوستم پیام داده بود و درخواست نوشتن نامه‌ای برای حزب‌الله را داشت: "می‌تونی یه نامه بنویسی که ما دوست داریم پیکر رو بیارید و ما هم کنیم، بعد برگردونید لبنان برای خاکسپاری؟" پیامش آنقدر به دلم نشست که سریع جوابش را دادم: "سعی خودم رو می‌کنم." و با چند نفر شروع کردیم به بالا و پایین کردن کلمات. از چند روز قبل که دوازده بهمن بود، ذوق‌زده‌ بودم و روحیه‌ی خوبم خیلی بیشتر روی کفه‌ی ترازو سنگینی می‌کرد. انگار که توی دلم کلی آدم‌ شلیته‌پوش مجمع‌های بزرگِ حنا و جهازِ عروس را روی سرشان گذاشته‌اند و دارند می‌چرخند و کِل می‌کشند. سرم را از گوشی بالا آوردم و به فاطمه نگاه کردم. از آنجا که نشسته بودم بالای سرش را می‌دیدم و دست دکتر که ابزار دندانپزشکی را توی دهانش می‌برد و می‌آورد. خانم انتصار کنارم نشسته بود. لبخندی مهمان صورتم کردم، که به همراهش چندین لغت‌ ضمیمه شده بود: "پیروزی، مقاومت، وحدتِ شیعه و سنی، قائدناخامنه‌ای، انقلابِ ایران، بهمن ۵۷ و شروعِ عزتِ مسلمانان" صدای تیک پیام باعث شد قفل روی صفحه را باز کنم و پیامکِ جدید دوستم را بخوانم: "مهدیه جان نشد متن تشییع سیدحسن رو‌ تو‌ فارسِ من بارگزاری کنیم." برایش نوشتم:"چرا آخه؟" جوابش دلم‌ را روشن کرد: "انقدر محتواش تکراری بود که پر بازدیدترینش داره همه جا پخش میشه. " پس خیلی‌های دیگر هم زودتر به این فکر افتاده بودند. روح مقاومت چقدر زنده و‌ پویا در کالبد وطن، رفت و آمد داشت. هنوز مزه‌ی شلوغی و ازدحام راهپیمایی بیست و دو بهمن سال گذشته زیر زبانم بود؛ آنقدر روی موتور باکسرمان که پنج نفری رویش سوار بودیم: "بیست و دو بهمن ، بیست و دو بهمن /روز پیروزی ما /روز شکست دشمن" خواندم و خندیدم و سربه سر بچه‌ها گذاشتم که دختر بزرگم به خنده گفت: "مامان خیلی خوشحالیا؟" و من سرمست از سوز سرمای بهمن پنجاه و هفت جوابش را با سرخوشی دادم: "وقتی فکر می‌کنم که هیچ انقلابی چهل و پنج سالگی رو به خودش ندیده. خیلی سرحالم میاره." دکتر چند بار ماشاالله گفت و فاطمه از روی یونیت بلند می‌شد. بلندشدم دستش را بگیرم. دکتر دستکش پلاستیکی را توی سطل انداخت: "خانم خیلی دختر مقاومی دارید، ماشاالله. " در راه برگشت به خانه، توی تاکسی نشستیم و دست فاطمه را توی دستم گرفتم: "جای آمپولت درد داره؟" فاطمه دستش را روی لُپش گذاشت: "الان نه اما سِریش بره دردش زیاد می‌شه خدا کنه تا فردا صبح که می‌خوایم بریم انقلاب، خوب شم." توی خیال سید حسن بودم که فاطمه دوباره گفت: "مامان راستی فردا راهپیمایی بیستو دو‌ بهمن باید زودتر بریما؛ من امسال می‌خوام بیشتر راه برم. " داشتم فکر میکردم: "فاطمه نسل سوم انقلابه یا چهارم؟ امام خمینی چطور روح مقاومت رو برای همه‌ی جهان و در همه‌ی نسل‌ها به ارث گذاشت؟" ماشین با سرعت از روی یک سرعت‌گیر رد شد و پای پیچ خورده‌ام، آخم را در آورد. من نباید از نسل جدید کم بیاورم. رو به فاطمه گفتم:"بله که امسال بیشتر راه می‌ریم هیچ انقلابی چهل و شش سالگی پیروزی رو‌ به خودش ندیده." ✍؛ مهدیه مقدم هم بنویسید. روایت خود را به👇 ارسال کنید. @raviya_pishran2 ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
▪️مادران، دراسطوره‌ها ادامه‌ات می‌دهند و نقل داستان‌هایشان می‌کنند ▪️مردان، شمشیرهایشان را،صیقل می‌دهند تا در کنارت نگهبان شرافتشان باشند..... ✍: حسین اسرافیلی هم بنویسید. روایت خود را به👇 ارسال کنید. @raviya_pishran2 ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
▪️ یک، دو، سه… سلام بچه‌ها!🧒👦👧 بیاین با هم یه حرکت مهم رو نشون بدیم! ببینید من چیکار می‌کنم! ❤️ اول، دستم رو روی قلبم می‌ذارم، این یعنی تعهد، یعنی من روی قولم هستم! ✊ بعد، مشتم رو جلو میبرم و کنار شونه‌ام میارم؛ این یعنی من آماده‌ام، من محکم ایستاده‌ام! ✋ و حالا، دستم رو باز می‌کنم! نوشته روی کف دستم رو ببینید: "إنا على العهد!" این یعنی من قول دادم، من پای حرفم هستم! ▫️ همه برای قرار گرفتن در مسیر تشییع در تکاپو هستند.... ⏳سه روز دیگر ... هم بنویسید. روایت خود را به👇 ارسال کنید. @raviya_pishran2 ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran