eitaa logo
راویان فتح لنجان
511 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
8 فایل
موسسه فرهنگی هنری راویان فتح لنجان ارتباط با ادمین: @Khadem_alshuahda
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌸 کتاب به قلم فریاد میزدند منم محمد، منم رسول خدا، من کشته نشده ام از خدا و رسولش به کجا فرار میکنید؟ فلانی و فلانی به طرف من بیایید. سنگی به سمت پیامبر پرتاب شد. لب پایینیشان پاره شد و چند حلقه مغفرشان در گونه شان فرورفت. از پیشانیشان خون جاری شد و به زمین افتادند دستشان را گرفتم و بلندشان کردم. همه رفتند. فقط من مانده بودم و ابودجانه نُسیبه و عمو حمزه سماک بن خرشه، مقداد ،انس ،زبیر سهل بن حنیف عاصم بن ثابت و حارث بن صمه که همان جا در وصفش شعری سرودم نگاه نگاه پیامبر روی صورتم ماند. -توهم برو. - بعد از ،ایمان کافر شوم؟ آقا شما الگوی من هستید. ابودجانه قاب نگاه پیامبر شد. - علی از من است و من از علی. بیعتم را از تو برداشتم؛ برو. گریه اش گرفت. -نه به خدا. صورتش را روبه روی آسمان گرفت. -نه به خدا! من خودم را از این بیعت آزاد نمیدانم اگر تنهایتان بگذارم کجا بروم؟ پیش زن و بچه ای که میمیرند؟ خانه ای که خراب میشود؟ مالی که از دست میرود؟ عمری که تمام میشود؟ با اجازه ،پیامبر ابودجانه هم کنارمان ماند. عمو جنگجوی بیباکی بود. پرشترمرغی روی لباسش زده بود. با دو شمشیر جلوی پیامبر می جنگید. گاه رجز هم میخواند. - من پسر ساقی ،حاجیانم من شیر خدایم و از هر طرف حمله میکنم. @ketabe_heidar