هدایت شده از هیئت انصارالشهداء یزد
🍃کاروان خودرویی غدیر تا مباهله🍃
⏰ از یکشنبه ۱۰ لغایت سه شنبه ۱۲ مرداد
هرشب ساعت ۱۹
🕌 به مقصد امامزاده سید نصرالله
واقع در بلوار دهه فجر
شب اول
از مجتمع کربلا واقع در خیابان انقلاب
شب دوم
از میدان ابوذر
شب سوم
از میدان حضرت ابوالفضل علیهالسلام
🔸️اطلاعات بیشتر در تصویر🔸️
➖➖➖➖➖
🏳️ #روابط_عمومی #هیئت_انصار_الشهدا_یزد
🆔 @booyesib_ir
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#رهبرانه
اللهم الرزقنا از این تحسین ها
😍🍭
☘| @dokhtarane_booyesib
🌻| @booyesib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
*🍀﷽🍀
رمـان #بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت42
توراه خونه بودم که گوشیم زنگ خورد نگاه که کردم دیدم لیلاست
-الو جانم لیلا، چیزی شده ؟
لیلا:آره حنانه برای ثبت نام حضوری باید تا چهارشنبه بریم
و مدارک تحصیلی هم لازمه
-هااااا😳😳😳
مدرک تحصیلی ؟
لیلا: نه پس مدرک غیرتحصیلی
-لیلا من چطوری برم مدارکمو بگیرم
لیلا: هیچی سوار یه وسیله نقلیه اعم از اتوبوس یا تاکسی میشی
مقصدتو میگی
به مقصد که رسیدی پیاده میشی نازنینم 😂
-یوخ بابا 😐😐😐
نادان میگم من اون موقعه خیلی بی حجاب بودم
لیلا: حنانه بس کن
من ب شخصه بهت افتخار میکنم
حال تو مهمه نه گذشته ات
-روم نمیشه بخدا
لیلا: بس کن
پرونده تو گرفتی زنگ بزن میام دنبالت
-باشه
#توکلت_علی_الله
لیلا:آفرین خانم گل
منتظرتم فردا
خیلی استرس دارم فردا باید برم مدرسه
خجالت میکشم 😓
ساعت ده صبح پاشدم حاضر شدم
کارت ملی برداشتم
نیم ساعت -یک ساعت بعد رسیدم مدرسه
پام گذشتم داخل
#بسم_الله_الر_حمن_الر_حیم گفتم
رفتم داخل
فضای داخلی دبیرستان تغییر نکرده بود
در دفتر مدیریت دبیرستانو زدم رفتم داخل
مدیر: بفرمایید خانم
-سلام خانم
مدیر: سلام بفرمایید درخدمتم
-خانم اومدم پرونده تحصیلیمو بگیرم
مدیر: فامیلی شریفتون ؟
-#معروفی
مدیر با تعجب سرشو بلند کرد گفت #حنانه_معروفی😳
سرم انداختم پایین گفتم بله😓
مدیر :وای چقدر خوشحالم تغییر کردی
اینم پروندت دخترم
برای کجا میخای؟
-خانم #حوزه شرکت کردم
مدیر: موفق باشی عزیزم
خداحافظ✋
#ادامه_دارد...
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
*🍀﷽🍀
رمـان #بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت43
شماره خونه لیلا اینا رو گرفتم شوهرش
برداشت و گفت بله بفرمایید
-سلام آقامهدی خوب هستید؟ لیلاجان هست ؟
مهدی:بله یه لحظه گوشی دستتون
لیلا: الو سلام حنانه جان خوبی؟
-سلام لیلا گلی من مدارکمو گرفتم
لیلا:إه خب میام دنبالت بریم ثبت نام
-لیلا😒😒 الان ساعت 10-11است
تا برسی میشه 2-3دیگه تایم نیست
لیلا:ای بترکی
که بچه مایه داری اون کله شهر میشینی
-خخخخ
فردا بیا بریم
لیلا: خوبه گفتیا وگرنه یادم نبود😁😒
فرداش منو لیلا رفتیم حوزه ثبت نام
بعدشم رفتیم پایگاه ثبت نام دیدار از جانبازان
کلاسای حوزه شروع شده بود
😐😐😐درس حوزه خیلی سخت بود
روزا از پس هم میگذشت
ما دوروز دیگه باید بریم آسایشگاه دیدار جانبازان
شک دارم برم یانه
گوشیمو برداشتم شماره زینب گرفتم
-سلام زینبی خوبی؟
زینب:مرسی تو خوبی حنان جان
-مرسی
زینب میگم میشه من نیام دیدار
زینب:چرااااا
-حس میکنم لایق نیستم
زینب :الله اکبر
یعنی چی؟
نخیر نمیشه نیایی
خداحافظ
نذاشت حرف بزنم روسری و چادر معمولیم سر کردم
جانمازم پهن کردم
دو رکعت نماز خوندم بعدش زیارت عاشورا
روبرو عکس حاج ابراهیم همت گفتم : حاجی
این حس لایق نبودن ازم دور کن
انگار نمیخاستم آروم بشم
چادر معمولیم با چادرمشکی عوض کردم
از خونه زدم بیرون تا ایستگاه مترو پیاده
رفتم اونجا سوار مترو شدم
تا بهشت زهرا
مستقیم رفتم قطعه سرداران بی پلاک
پیش شهیدگمنامی که همیشه میرفتم پیشش
فقط گریه میکردم
تا غروب مزار بودم
نمازمو خوندم به سمت خونه حرکت کردم
بدون خوردن شام رفتم بخوابم
#ادامه_دارد...
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
#هر_شب_یک_آیه
💚«فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰ إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ»
«موسی گوسفندانشان را سیراب کرد و (با حالی خسته) رو به سایه درختی آورد و گفت: بار الها، من به خیری (یعنی زندگانی و قوت و غذایی) که تو (از خوان کرمت) نازل فرمایی محتاجم.»
|•سوره قصص آیه ۲۴
💕|@dokhtarane_booyesib
🌻|@booyesib_ir
💢 #حدیث
🔰 عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ:
💠 اَلْكَمَالُ كُلُّ اَلْكَمَالِ اَلتَّفَقُّهُ فِي اَلدِّينِ وَ اَلصَّبْرُ عَلَى اَلنَّائِبَةِ وَ تَقْدِيرُ اَلْمَعِيشَةِ.
💢 ترجمه
💠 امام باقر علیهالسلام:
نهایت کمال، فهم عمیق در دین، صبر بر مصائب و محاسبهگر بودن در زندگی است.
📌 #امام_باقر
📚الکافي ج 1، ص 32
🌱| @dokhtarane_booyesib
🕊| @booyesib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگرانه
اگر کالای ایرانی نخریم چی میشه؟🧐❌
دلیل تاکیدات رهبری بر خرید کالای ایرانی چیه؟⁉️❔
#گاندو
🌿| @dokhtarane_booyesib
🌼| @booyesib_ir
#کتابگردی📚
📒| نامکتاب: ناقوسهابہصدادرمیآیند.
📝| اثری از: ابراهیمحسنبیگی
🔍| نشر: عهدمانا
برشی از کتاب✨:
ایریناولبخندزدوگفت:
اینکهچهمیشود،مهم نیست؛🤷🏻♀
مهمایناستکهتوالانصاحبیککتاب
بسیارقدیمیوباارزشهستی.😍📔
شایدبتوانیآنرابهمبلغبسیارخوبی
بهیکیازموزههایاروپابفروشید💸
مسلمانانلبناننیزطالبآنباشند.👳🏻♂
کشیشگفت:مننمیخواهمآنرابفروشم🤦🏻♂
بایدرابطهبیناینکتابورویایکه
دیشبدیدموجودداشتهباشد.🤨🗯
میخواهمهرچهزودتراینرابطهرا
کشفکنم.🧐❓
کشیشنمیخواستدرباره
اینکتابقدیمیباهیچمسلمانی
صحبت کند؛🤐
یاددوستلبنانیاشافتاد،😃
جرججرداقهماندوستیکهکتابی
دربارهعلینوشته بود.😊
اینڪتابشماروباامامعلےعلیهالسلام
وسیرهشونبیشترآشنامےڪنہ.🌱
فقطحیدرامیرالمومنیناست♥️
♥️| @dokhtarane_booyesib
✨| @booyesib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍀﷽🍀
رمـان #بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت44
نیمه های شب بود یه دشت سبز هیچکس نمیدیدم
راه افتادم تا ببینم اینجای که توشم کجاست
وای خدایا چه درختهای قشنگی
چه شکوفهای خوشگلی
إه اون سمت انگار یکی هستن
صداشون زدم ببخشید آقا
سرشونو برگردوندن دیدم حاج ابراهیم همت
هست و بغل دستشم یه آقای هست که
روی ویلچر هست
صدای اذان تو دشت پیچید
حاج ابراهیم :خواهر اذانه
یهو چشمام بازشد خدایا خواب بودم
گریم گرفت خدایا آقا ابراهیم همت همه جا
میومد کمکم میکرد
گوشیمو برداشتم به زینب پیام دادم زینب
من برای دیدار میام آسایشگاه
زینب :باشه عزیزم
روز پنجشنبه که رسید یه روسری زرد و
نارنجی سرکردم
سرراهم به پایگاه با زیب یه دسته گل خیلی
خوشگل خریدم
ما که رسیدیم پایگاه اتوبوسم رسید
سوار شدیم یه ساعت دیگه رسیدیم آسایشگاه .....
#ادامه_دارد...
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir