〰❤️〰 پوتین قرمز ها〰❤️〰
_من به سر فرماندهی خبر دادم ایرانی ها ما را محاصره کردند پشت سرمان دریاچه است راه عقبنشینی را هم به روی ما بستند دره لبته به جز نیروهای ایرانی حسی نیست میتوانید شیمیایی را بزنید.
_هیچ میدانی به خاطر این اعتراف یک جنایتکار جنگی به شمار میآید و محکوم اعدامی؟!
خطوط نگرانی به صورتش دوید، رنگش پرید ،به احتمال افتاد و گفت: هرکاری بگویید انجام میدهم فقط من را نکشید....
آن شب او را به سلول انفرادی سه فرستادم تا طلوع آفتاب ناله زد، صبح او را حاضر کردم و
گفتم: تکلیفت را با من روشن کن....
گفت :میروم خط و هرچه را می دانم می گویم ....
این کار را هم کرد اطلاعات خوب و مقبولی به برادران ترتیب نیرو داد.
مدتی گذشت یک روز در میان کاغذهایی که برادران از سنگرها و قرارگاههای عراقی به دست آورده بودند و به عنوان اسناد و مدارک آرشیو میکردند ،بیانیهای رسمی به امضای فرماندهی عراق دیدم که در آن صدام حسین حکم اعدام غیابی علی حسین را صادر کرده بود.
از حکم صادر شده رو نوشتی گرفتم و توی جیبم گذاشتم چند روز بعد به کمپ پاداد شهر رفتم او که دیگر با من رفیق بود.... گفتم: می دانی محکوم به اعدام شدی…؟!
#معرفی_کتاب
#پوتین_قرمزها
~ گروه فرهنگی رایهالهــدی ~
~ پایگاه شهیدان ترکیان ~
@rayatol_hoda