eitaa logo
راز دل با شهدا 🇮🇷
10هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
5.6هزار ویدیو
13 فایل
پیامبراکرم(ص): هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا، که عملی نیکوتر از آن وجود ندارد تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/2912289073C486e9b0c39
مشاهده در ایتا
دانلود
در ساعت ۲۱:۳۰ سوم اسفند ۱۳۶۲ با رمز یارسول‌الله ﷺ در شرق دجله با هدف تصرفِ جزایر مجنون به منظور انهدام نیروی‌نظامی عراق و قطع ارتباط جبهه‌های شمالی و جنوبی ، در حدفاصل اتوبان بصره و العماره ، با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش و پشتیبانی هوانیروز آغاز گردید و تا ۲۲ اسفند ادامه داشت. در این عملیات هر چند پاتڪ‌‌های سنگین عراق و استفاده گسترده رژیم بعث از عوامل شیمیایی ، رزمندگان اسلام را ناچار به عقب‌نشینی از بخشی از متصرفات خود در منطقه طلاییه و دیگر مناطق کرد ، ولیکن رزمندگان با حفظ جزایر مجنون (خیبر) ضمن غافلگیری دشمن ، توانستند جبهه جدیدی در مقابل ارتش عراق ایجاد نموده و تا حدودی به اهداف از پیش تعیین شده عملیات دست یابند. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
🔰 قول شهید همت به مادر سردار شهید محمدرضاکارور چه بود؟ شهید محمدرضا کارور از نخبه‌های دفاع مقدس که در بیشتر عملیات‌ها همراه شهید همت بود. هنگامی که خبر شهادتش را به شهید همت دادند، او گفت: با شهادت محمد رضا کارور کمر من شکست. مادر شهید کارور در خاطرات خود نقل می‌کند که شهید همت دربحبوحه عملیات خیبر با او تماس گرفته و این مادر را دلداری داده و به او قول داده که تا پیکر فرزندش را پیدا نکند از منطقه بازنخواهد گشت. این در حالی است که هنوز پیکر این شهید پیدا نشده و جزو مفقودالاثرهاست! با این وجود شهید همت به قول خود عمل کرد، زیرا به فاصله چند روز پس از شهادت کارور، او نیز به آرزوی خود یعنی شهادت رسید.🕊 شهید کارور در چهارم اسفند سال ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نائل گردید و شهید همت نیز در هفده اسفند همان سال و به فاصله سیزده روز از شهید کارور آسمانی شد و پیکر پاک شهیدکارور همچنان مهمان جزیره مجنون است.💔 تصویر: سمت راست و سمت چپ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
🌸 🔶 روز سوم «عملیات خیبر» بود که برای کاری به عقب آمده بود. از فرصت استفاده کردیم و نماز ظهر را به امامت او اقامه کردیم. در بین دو نماز، یک روحانی وارد صف نماز شد. با دیدن او، از ایشان خواست که جلو بایستد. آن برادر روحانی ابتدا قبول نمی کرد، اما با اصرار ، رفت و جلو ایستاد. پس از اقامۀ نماز عصر، ایشان گفت: «حالا که کمی وقت داریم، چندتا مسئله براتون بگم.» او شروع کرد به گفتن مسئله، در حال صحبت کردن بود که ناگهان صدایی آمد. همۀ چشم ها به سمت صدا برگشت. از شدت بی خوابی و خستگی بی هوش شده و نقش بر زمین شده بود. برادران سریع او را به بهداری منتقل کردند. دکتر پس از معاینۀ گفت: «بی خوابی، خستگی، غذا نخوردن و ضعیف شدن باعث شده که فشارش بیافته، حتماً باید استراحت کنه.» و یک سِرُم به او وصل کردند. همین که حالش کمی بهتر شد، از جایش بلند شد و از اینکه دید توی بهداری است، تعجب کرد. می خواست بلند شود، رفتیم تا مانعش شویم، اما فایده ای نداشت. من گفتم: « ، یه نگاه به قیافۀ خودت انداختی؟ یه کم استراحت کن، بعد برو. بدن شما نیاز به استراحت داره.» گفت: «نه، نمیشه، حتماً باید برم.» بعد هم سِرُم را از دستش بیرون کشید و رفت. 📚 منبع کپشن: کتاب ، صفحه ۷۹ به روایت برادر «نیکچه فراهانی» 📷 اطلاعات عکس: جبهه جنوب، زمستان ۱۳۶۲ ، جلسۀ توجیهی در اتاق فرماندهی ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 آخرین باری که شهید حمید باکری به خانه آمد «۶اسفند؛ سالروز شهادت حمید باکری» ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همت عالی شهید همت... ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
حساب و کتاب مال و اموالش را ثبت می‌کرد برای حساب سال.. با این‌که مستأجر بود و اوایل زندگی حقوق هم کم بود، اما دفترچه‌ی خمسی تهیه کرد. شهریور که می‌شد، می‌رفتیم برای خمس... شهید🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
میگفت: همه‌مردم‌نسبت‌به‌همدیگه‌حق‌الناس‌دارن. پرسیدم‌ینی‌چی‌ڪه‌نسبت‌به‌هم؟ فرمودن‌:وقتی‌یڪی‌زار‌میزنه‌‌تا‌امام‌زمانش‌روببینه. یڪی‌ام‌بی‌خیال‌داره‌گناه‌میڪنه.. این‌بزرگترین‌حق‌الناسیه‌ڪه‌باهر‌گناه‌میفته‌به‌گردنمون..- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
🌱 🌷 شهیدےکه حضرت زهرا(س) سیرابش کرد جاے شهید طاهرنیاخالے که مادرش میگفت: به گوشم رساندن که سجاد لب تشنه شهید شده وقتی تیر خورده بود از همرزمانش آب طلب میکند اما دوستانش به سجاد اب نمیدند و میگویند الان نمیتونیم بهت آب بدیم چون آب برای بدنت ضرر داره و سریع شهید میشی لحظاتی بعد سجاد تشنه به شهادت میرسد این موضوع خیلی منو ناراحت کرده بود هی با خودم میگفتم کاش به پسرم آب میدادن تا اینکه یه شب تو خواب دیدم سجادم پایین کوه افتاده و من دارم میرم بهش اب بدم اما بانویی رو دیدم که عصا بدست(ان بانو حضرت زهرا(ع) بود) رفت و به سجاد اب داد و برایم دست تکان میداد منظورش این بود خیالت راحت به پسرت آب دادم الان مطمئنم که سجاد سیراب به شهادت رسیده است ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
شادمانی شهدا در شب نیمه‌ شعبان ... حسینیه الوارثین اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ جشن ولادت حضرت مهدی (عج) بچه‌ها آن‌ شب خیلی شاد بودند چرا که در مقام سربازی امام زمان (عج) خود را برای شهادت آماده می‌کردند؛ و چند روز بعد، شش نفر از آن‌ها به درجه شهادت رسیدند. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
ما زنـده‌ایم ... به عشق شهادت در رکابت در روز ظهور با تو بودن عشق است 🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | شهید حمید باکری 💠 در زندگیتان همواره آزاده باشید... 🤲 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
امروز روز مهندس هست این عکس‌ها متعلق به مهندس شهید مهدی باکری هست. عکس سمت چپ بعد از عملیاتی هست که چند روزی میشد نخوابیده بود تا عملیات موفقیت‌آمیز باشه و دشمن‌ رو شکست بده. جوان ۲۸ ساله بر اثر خستگی، شبیه به یک پیرمرد ۶۰ ساله شده بود! وقتی که شهردار ارومیه بود بر اثر بارندگی زیاد، در بعضی نقاط سیل آمده بود. مهدی گروه های امدادی را اعزام کرد و خودش هم به کمک سیل زدگان رفت. آب وارد خانه پیرزنی شده بود و کف اتاقها را گرفته بود، در میان جمعیت، چشم پیرزن به مهدی خیره شده بود که سخت کار می‌کرد، پیرزن به مهدی گفت: «خدا عوضت بده مادر، خیر ببینی، نمی‌دانم این شهردار فلان فلان شده کجاست، ای کاش یک جو از غیرت شما را داشت» و مهدی فقط لبخند میزد... روزت مبارک آقا مهدی🌹 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
📖 ″برشی از خاطرات″ | شهید مجید پازوکی ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
مایۍکه ادعاۍسربازی امام زمان(عج)را داریم بایدحرکات وسکنات ماطورۍباشدکه آقاما رابه سربازۍخویش قبول فرمایدوماافتخار بودن درلشکرامام زمان(عج)راداشته باشیم 🌷خلبان شهیدحبیب الله نمازیان🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
📎مناجات نامه 🌷شهید مدافع حرم نوید صفری ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 شهیدی که از شدت بی‌خوابی مویرگ‌های چشمش پاره شده بود و خون می‌آمد!! دادند اما،یک‌ وجب‌ خاک ندادند.... ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
تقدیم به شهیدان مهدی و حمید باکری.mp3
5.97M
📢 | به یاد شهیدان مهدی و حمید باکری ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
📆 🔆امروز ۷ اسفند ماه ۱۴۰۲ مصادف با ۱۶ شعبان المعظم 📿 ذکر روز دوشنبه : یا قاضی‌الحاجات ✳️ ذکر روز دوشنبه موجب کثرت مال می‌شود. سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم علی آقایی 🕊شهید مدافع حرم علی اصغرکریمی 🕊شهید مدافع حرم هاشم دهقانی نیا 🕊شهید دفاع مقدس سعید قهاری 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
فرمانده می‌داند که خیبر سوز دارد ؛ وقتی که لشگر می‌رود گردان می آید ..! ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
🎊 در یکی از همان روزهای سخت بعد از خرید لباس برای بچه ها، مقداری گوشت و میوه و سبزی خریدم و به خانه برگشتم. زن پسر عموی جعفر و چند تا از زنهای همسایه در کوچه ایستاده بودند تا مرا دیدند و چشمشان به موادغذایی افتاد با تمسخر خندیدند و گفتند مگه جنگ‌زده یَل (جنگ زده در اهالی رامهرمز) برنج و خورش می‌خورند؟ انتظار داشتند که من به بچه‌های نان خالی بدهم فکر می‌کردند که ما فقیریم در حالی که ما در آبادان برای خودمان همه چیز داشتیم و بهتر از آنها زندگی می کردیم. بابای مهران دوباره به ماهشهر برگشت پالایشگاه آبادان از بین رفته بود و کارگرها شرکت نفت در ماهشهر مستقر شده بودند. پسرها هم آبادان بودند من و مادرم و دخترها و شهرام هم در رامهرمز اسیر شده بودیم. یک روز از سر ناچاری و فشار پُرسان پُرسان به سراغ دفتر امام جمعه رامهرمز رفتم چند ساعت نشستم تا توانستم امام جمعه را ببینم. از او خواستم که فقط یک اتاق به ما بدهد تا بتوانیم آنجا همراه با دخترهایم با عزت زندگی کنیم حتی گفتم شوهرم کارگر شرکت نفت هست و حقوق می گیره و من کرایه اتاق رو میدم امام جمعه جواب داد جنگ زده های زیادی به اینجا اومدن و تو چادرهای هلال احمر ساکن شدند شما هم میتونید با بچه هاتون تو چادر زندگی کنید. من که نمی توانستم چهار تا دختر را در داخل چادر که در و پیکر امنیت ندارد نگهدارم چهار تا دختر جوان چطور در چادر زندگی کنند. بعد از اینکه از همه ناامید شدم خودم هر روز دنبال خانه می رفتم خیلی دنبال خانه گشتم اما جایی را پیدا نکردم. پسر عموی جعفر کنار خانه اش در وسط باغ یک خانه کوچک چوبی داشت در تمام سقف گنجشک‌ها و پرنده ها لانه کرده بودند خانه یِ باغی از چوب ساخته شده بود خیلی وقت بود کسی از خانه استفاده نمی‌کرد برای همین خانه چوبی لانه موش ها عنکبوت و پرنده ها شده بود بعد از یک هفته عذاب همنشینی با فامیل نامهربان و تمسخر و اذیت نزدیکان به آن خانه رفتیم. حاضر شدیم با موش و گربه زندگی کنیم اما زخم زبان فامیل را نشنویم البته بعد از رفتن مان به خانه باغی زخم زبان ها و اذیت ها چند برابر..... ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 فردای انتخابات چه جوابی برای مادران شهدا آماده کردیم؟ همه ما مسئول هستیم ✍️عبـدالمـجید خرقـانی ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
روایتگری حجت‌الاسلام عبدالملکی در معراج شهدای اهواز.mp3
9.27M
🔸روایتی از مادران شهدا 🎙راوی: حجت الاسلام محمد عبدالملکی 📍معراج شهدای اهواز ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
همیشه در کار خیر پیش قدم بود. دوست داشت از صبح تا شب مشغول کار برای رضای خدا باشد. دفترچه ای داشت که برنامه ها و کارهایش را داخل آن‌ می نوشت. روزی که خیلی برای خدا کار انجام می داد، بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود. یادم هست یکبار به من گفت: امروز بهترین روز من است، چون خدا توفیق داد گره از کار چندین بنده خدا وا کنم. به هیچ یک از تعلقات دنیا دل خوش نمی کرد. هیچ چیز او را راضی نمی کرد، مگر اینکه دل یک انسان را بخاطر خدا خوش کند. لباس نو نمی پوشید. می گفت: هر زمان تمام مردم توان پوشیدن لباس نو و زیبا داشتند، من هم می پوشم. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
همیشه نمازهای شبش را با گریه می‌خواند. در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را می‌خواند. هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود. همیشه با وضو بود. به من هم می‌گفت داری دستت را می‌شوری وضو بگیر و همیشه با وضو باش. آب وضویش را خشک نمی‌کرد. در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود. حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو می‌زدند نه نمی‌گفت. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا