•••📖
#بخش_صد_و_بیست_و_هفت
#کتابآنبیستوسهنفر📚
دور جدیدی از اسارتمان در زندان بغداد شروع شد.↻
اگرچه زمستان بود، سرمای داخل زندان آزاردهنده نبود.😬
صالح روی دشداشه سفیدش پلیور سبزرنگی، که لباس زمستانی سربازان عراقی بود، به تن داشت.
از کوچه هنوز هم صدای کابل و ناله زندانیها، گاهی، به گوش میرسید.👂🏾🤨
ایرانی هایی که تکی یا در گروه های دو سه نفره به اسارت در میآمدند در محوطه زندان بازجویی و به اردوگاه منتقل میشدند.⛓👋🏾
مثل گذشته تعداد سربازان عراقی فراری از جبهه هم، که در همسایگی ما در حبس بودند، کم نبود.😏❗️
دو سه روزی از آمدنمان نگذشته بود که سر و کله خیاط پیدا شد.✂️
باز هم برایمان لباس اندازه گرفت. خیاط که رفت، صالح شنیده هایش را برای ما بازگو کرد. او گفت:اینا دیر یا زود شما رو میفرستن فرانسه یا یه کشور دیگه.🇫🇷البته این زندانبانا اطلاعات زیادی ندارن.
بعضیشون، که جدید اومدن، از من میپرسن مگه این بچهها رو شیش ماه پیش نفرستادن ایران؟🤔مردم عراق فکر میکنن شما، بعد از ملاقات با صدام، آزاد شدید.😄✋🏽
دیروز ابووقاص میگفت:« عراق با این تبلیغات سنگینی که روی این بچهها داشته مجبوره یه جوری برشون گردونه به کشورشون.»😬✈️
جواد خواجویی به صالح نزدیک شد و گفت:«ایران چی میگه؟»🙄
صالح گفت:«دو ماه پیش یکی از اسرا رو آوردن پیش من، توی همین زندان. میگفت که مقامات ایرانی گفتن ما حاضریم به جای هر یک از بچه هامون ده تا افسر عراقی بدیم❕میگفت هاشمی رفسنجانی گفته که اسرای ما هیچکدوم کودک نیستن. همه رزمندهان.»😎✌️🏻
حرف های صالح را که شنیدیم وجودمان شد پر از عشق به میهن.💙
احساس کردیم رسالت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است. وقتی مسئولان کشورمان گفتهاند ما کودک نیستیم، لابد انتظار هم دارند که ما کودکانه عمل نکنیم.😁🤞🏻
باید به دنیا نشان بدهیم کودک نیستیم. باید نشان بدهیم رزمنده ایم.🕶💪🏼
پس فکر تن دادن به خواسته دشمن را باید از سرمان بیرون کنیم. هرگز نباید بپذیریم که دخترکان فراری مجاهدین خلق در فرودگاه پاریس به استقبالمان بیایند و سفیر عراق دست ما را بگیرد و بگذارد توی دست مسعود رجوی و بگوید این شما و این بچه های کشورتان!😒🚫
از همه اینها گذشته، ذلت فردی این بازگشت را چگونه میتوانستیم تحمل کنیم؟🤐 به هم سنگرانمان چه میگفتیم؟ به خانواده بچههایی که کنار دستمان شهید شده بودند بگوییم صدام بچه های شما را شهید کرد، ولی ما را با دسته گل و سوغاتی فرستاد اروپا؟🤕
به خانواده های دوستانمان، که با هم اسیر شده بودیم و هنوز در اردوگاه های اسرا بودند، چه بگوییم؟🤭
اصلاً اگر فرماندهانی که روز اعزام جلویمان را گرفته بودند که شما بچهاید پای پلکان هواپیما همه با هم به ما بگویند:«دیدید گفتیم؟!»😪،چه جوابی داریم به آنها بدهیم⁉️
اینها سؤال هایی بود که روزهای اول بازگشت به زندان استخبارات از خود میپرسیدیم و برای هیچ یک جوابی قانع کننده نداشتیم.😶
ارادهای جمعی کمکم در وجود همهمان داشت شکل میگرفت که باید کاری کنیم. باید آن نمایش را تمام میکردیم. کارمان نباید به فرانسه میکشید.😉👌🏼
#ادامهدارد ..🖇
#انتشاراتسورهمهر🖨
#کپیفقطبانامانتشارات❗️
@Razeparvaz|🕊•