•••📖
#بخش_صد_و_سی_و_نه
#کتابآنبیستوسهنفر📚
ساعت 8، مثل همیشه، در زندان باز شد.🔓
رفتیم دستشویی. برگشتیم و به انتظار حوادث جدید تکیه زدیم به دیوار. سرباز عراقی سینی صبحانه را آورد و گذاشت جای دیروزی.☹️🍲
شکمهایمان به قاروقور افتاده بود و دل هایمان به تاپتاپ.😖
بیخیال صبحانه، هر کس با کنار دستیاش پچ پچ میکرد.👂🏼🤭
منتظر بودیم ابووقاص از راه برسد و دوباره دستور بدهد کتکمان بزنند. اما او تا ظهر پیدایش نشد❗️
دومین روز اعتصاب به نیمه رسید. نماز ظهر را خواندیم و از شدت ضعف و گرسنگی هر یک سر جایمان دراز کشیدیم.🤒
مثل روز گذشته سینی ناهار آمد و نشست کنار سینی صبحانه و هر دو دست نخورده ماند آن وسط. از بوی غذا دهانم آب افتاده بود.😢🍛
هر چه نگاهم را از ظرف غذا برمیگرداندم دوباره نگاهم میرفت به همان طرف.👀
از شدت گرسنگی بلند شدم و از سطل آبی که جلوی در زندان بود لیوان آبی برداشتم و سر کشیدم. آب توی گلویم شکست و دلم درد گرفت.😩
غروب، در را باز کردند برای دستشویی رفتن. رفتیم، فقط برای اینکه وضویی بگیریم و هوایی بخوریم.💧🍃
شب ظرف شام را هم آوردند و گذاشتند کنار ظرف های صبحانه و ناهار و آخر شب همه را با هم بردند.🤦🏻♂
آن شب من و شاید بقیه بچه ها کمکم افتادیم به فکر مرگ.🥀
داشتم حدس میزدم با جسمی که نه ماه اسارت کشیده و به سبب سوءتغذیه نحیف و مردنی شده چقدر میتوانم گرسنگی را تحمل کنم و به این نتیجه میرسیدم که خیلی زود میمیرم و همه چیز تمام میشود.😕⌛️
مرگ را پذیرفتم. همه پای کار بودند؛ آماده برای مردن.🖐🏼🕊
هیچ وقت اینقدر گرسنگی نکشیده بودم. اولین روزهای را که گرفته بودم و گرسنگیاش هنوز مانده بود توی خاطرم به یاد آوردم.💭
ماه رمضان بود و من به سن تکلیف نرسیده بودم. به خواهرم سپردم برای سحری بیدارم کند.⏰
قبل از اذان صبح تا میتوانستم غذا خوردم و لیوان پشت لیوان آب. با این حال، روز که از نیمه گذشت، تشنگی توانم را برید و گرسنگی دادم را درآورد و به چه مکافاتی تا افطار دوام آوردم.😅😟
روز سوم اعتصاب را، بیآنکه لقمهای در دهان بگذاریم، آغاز کرده بودیم. سینی صبحانه هم، مثل دو روز گذشته، آمده بود داخل و ما دست به طرفش نبرده بودیم.❌🚶🏻♂
صالح بیش از این طاقت نیاورد. مقداری نان را در تکه های کوچک خُرد کرد و گفت:«بچهها، اصل اعتصاب غذا اینه که وانمود کنید چیزی نمیخورید. این نونا رو ببرید زیر پتو و یواشکی بخورید که خدای نکرده یه وقت نمیرید!»🙍🏻♂🥖
همان جوابی را که از روز اول به عراقی ها میدادیم تحویل صالح هم دادیم.🤕
ـ نمیخوریم!🙅🏻♂
#ادامهدارد ..🖇
#انتشاراتسورهمهر🖨
#کپیفقطبانامانتشارات❗️
@Razeparvaz|🕊•