•••📖
#بخش_صد_و_چهل
#کتابآنبیستوسهنفر📚
صالح، که به نظر میرسید از رضایت اولیهاش برای اعتصاب غذا پشیمان شده، گفت:«خب، اینطوری که همهتون تلف میشید!»☹️
یکی گفت:«خب بشیم!»🙄
دیگری گفت:«اگه نون بخوریم، سر حال میآییم. اون وقت عراقیا به خواستهمون هیچ ترتیب اثری نمیدن.»🙆🏻♂
یکی دیگر گفت:«صالح، ما به فرض اینکه میمیریم دست به اعتصاب غذا زدیم. شوخی که نداریم.»😒
صالح، شگفت زده، نگاهی به بچهها انداخت. بعد، در حالی که تشکش را مرتب میکرد، آهسته گفت: «بابا شما دیگه کی هستید؟!»😯🤷🏻♂
لرزشی افتاده بود توی تنم.😬
دلم میخواست بخوابم. چشمانم داشت تاریک میشد!
فکر کردم دارم به خواب میروم. دست دراز کردم به سمت دیس پر از برنج و گوشت، لقمه گندهای برداشتم، و با حرص و ولع گذاشتم توی دهانم.😍🍗
چشمانم را که باز کردم نگاهم افتاد به پنکه بیحرکت که به سقف زندان چسبیده بود.😫
خبری از دیس پلو و گوشت نبود؛ ولی سینی صبحانه هنوز دست نخورده سر جایش بود.🚫
این توهّم بارها و بارها برایم پیش آمد.😑
ابووقاص دیگر به داخل زندان نمیآمد. گاهی صدایش را از توی حیاط میشنیدیم که به اسماعیل و شاکر چیزهایی میگفت و میرفت.🚗
ظهر، وقتی سینی ناهار را آوردند، به سختی نمازمان را خوانده بودیم و بیشرمق افتاده بودیم کف سلول.😓
داشتم برای بیهوششدن لحظه شماری میکردم؛ اتفاقی که نمیدانم چرا نمیافتاد.🤷🏻♂
سخت جان شده بودم. دیگران هم مثل من از مقاومت خودشان در مقابل گرسنگی تعجب کرده بودند😲❕
تصمیم گرفتیم به عراقیها بفهمانیم وضعمان خیلی خطرناک شده است.🚑 منصور محمودآبادی و رضا امامقلیزاده را، که حالشان از دیگران بدتر بود، انتخاب کردیم.🤨☝️🏽
قرار شد خودشان را بزنند به بیهوشی و ما داد و قال راه بیندازیم و بگوییم:«دارن میمیرن. بیایید ببریدشون بیمارستان!»😱🚑
منصور و رضا قبول کردند. اما قبل از عملی شدن نقشه، وقتی آفتاب سومین روز اعتصاب داشت غروب میکرد، ابووقاص، بعد از غیبت دو روزهاش، مجبور شد بیاید داخل سلول.🚶🏻♂
او، وقتی ما را در حال مرگ دید، نگاهی پر از سرزنش به تک تکمان کرد. از روی تأسف سری تکان داد و گفت:«یه نفر از بین خودتون انتخاب کنید تا ببرمش پیش قدوری!»🙎🏻♂
تکان خوردیم. داشتیم به هدف نزدیکتر میشدیم.🤩✌️🏽
نشستیم به شور. حمید مستقیمی برای مذاکره انتخاب شد.🤝👱🏽♂
اما به او گفتیم:«تو نماینده ما نیستی. فقط اونجا خواسته هامون رو برای قدوری بشمار.»👌🏼
حمید با بدرقههای ما، همراه ابووقاص و صالح، از زندان خارج شد.🤕👋🏽
#ادامهدارد ..🖇
#انتشاراتسورهمهر🖨
#کپیفقطبانامانتشارات❗️
@Razeparvaz|🕊•