eitaa logo
"رازِپَـــــرۈاز"
1.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
67 فایل
ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
چند روز بعد تلگرآفے از او رسید که خبر سلامتے ایشآن رآ به مآ رساند😍😁 ◉ ولۍ مآ نمیدآنستیم ڪه در ڪدآم وآحد است وچه فعآلیتے در جبهه مۍڪند🤷‍♂🤦‍♂ ◉ بعدهآ فهمیدیم ڪه علےعبآس به عنوآن مبلغ دینے به وآحد تبلیغآت رفته و اعزآم شده ولۍ سخت‌ترین ڪآر رآ به عهده گرفته است ...😕 ◉ او بخآطر تجربه ی قبلے به وآحد اطلآعآت عملیآت رفت ... ◉ رفت و آمـدهآی نیروهآۍ اطلآعآت عملیآت و تحرڪآت در منطقــه خبر از یڪ₁ عملیآت بـزرگ میدآد.‌ ◉ عملیآتی ڪه ظـاهرا آبۍخاڪۍ است✨ دوستـش مۍگفت دوره ی آموزشے رآ به خوبے سپرۍ ڪردیم👌🍃 ◉ در زمستآن وآرد آب سـ😬ـرد مۍ شدیم😑 ◉ ڪآر غوآصے رآ در روخآنه ۍ بهمن شیر آبادآن به پآیآن رسآندیم ...🤓😅 ڪآر عملیآت خیلے محرمآنه بود ..😉 صــ₁₀₀ـدهآ گردآن رزمے مشـغول آخرین تمرینآت نظآمے بودند⛓🗡 ◉ بعد از دوره غوآصے علےعبآس به همرآه دیگــر دوستآن به منطقـه ی ارونـــد اعزآم شدند🚌😕 ◉ اروندی ڪــه به رودخآنه وحشــ👹ــے معــروف است🤕😔 ◉ نگـآه ڪه به او مۍڪردی کآملا حآلش رآ درک میڪردی برآی شهــ🥀ـآدت آمآده ی آمآده شده بود 👌😕 ◉ این رآ بگویم بعـــدهآ فهمیدیم ڪه علےعبآس قبل از آخرین اعزآم در مشـهد 40روز روزه گرفته بود😍😕😔 ◉ همــه ی وسآیل برآی شب عملیآت در میآن نیزآرها استتــآر شده و دشـمن در غفلـت کآمل بود ..👌🤓😢 ◉ آنهــآ منتظـر یک عملیآت جدید بودند امآ هرگـز فڪر نمۍڪرد ڪه ایرآن بتوآند از اروند خروشـآن عبور ڪند 😳😐😏 🕊 🥀¦ @Razeparvaz
•••📖 📚 فرمانده داشت نصیحتمان می‌کرد که بیت المال را بیهوده هدر ندهیم،🤨 تیر بیخودی نزنیم،🚫 گلوله ها را به سمت مرغابی ها شلیک نکنیم، ... 🤦🏻‍♂که یک دفعه باروت در اثر حرارت آتش گرفت و مثل آتشفشان به اطراف شعله کشید.😦🔥 در اثر این اتفاق، لایه ای از ریش فرمانده سوخت و بوی پلیش بلند شد.🤣 خوشبختانه به چشم ها و صورتش آسیبی نرسید.😅 فرمانده، که حسابی عصبانی شده بود، گفت: «زود بگید اینا رو از کجا آورده بودید!»🤬 برزو گفت: «آقا، به خدا از توی دشت پیداشون کردیم.😰 تازه، فشنگاش مال کالیبر تانک بود.😃به درد ما نمی‌خورد. ما که اینجا تانک نداریم.»😬😨 به جانبداری از برزو گفتم: «برادر، ما نتونستیم همه شونه بیاریم. خیلی بودن؛😣 یه صندوق پر.😵 مال ارتشیا بوده؛ فکر کنم.»😬 این حرف‌ها از خشم فرمانده کم نکرد.😫 او بی‌درنگ نامه ای به مرکز پشتیبانی نوشت به این مضمون که این برادران برای همکاری در انبار مهمات حضورتان معرفی می‌شوند.😐 پایین نامه را هم امضا کرد و داد دست علیجان تاجیک.🖌📄 افتادیم به التماس؛ ولی فایده نداشت.😢 بی‌نظمی من و برزو پای همه بچه های سنگرمان نوشته شد و روز بعد، وقتی ماشین غذا آمد، فرمانده ما را به راننده معرفی کرد💁🏻‍♂ و گفت از وجود «ارزشمند!» ما برای بار زدن صندوق های مهمات استفاده بشود.🤯😶 به این ترتیب، از رزمندگی در خط مقدم به کارگری و حمالی در پشت جبهه تنزل مقام پیدا کردیم!😂☹️💔 ..🖇 🖨 ❗️ ↳| @Razeparvaz|🏴