eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.5هزار دنبال‌کننده
566 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای برادر که تویی با خبر از سوختنم سوخت از آتش هجران رخت ،جان وتنم آمدم این همه راه و نرسیدم به وصال ناگزیرم که بسازم به همین سوختنم ای طبیب دل بیمار همه ، بیمارم شوق دیدار تو پیداست میان سخنم به خراسان نرسیدم ولی ای جان جهان شهر نورانی قم می شود آخر وطنم جز وفا خواهر توهیچ ندید از مردم بس که گل ریخت دراین شهر به پا و بدنم من معصومه ز معصوم تمنا دارم که پس از مرگ بخوانی تو نمازی به تنم کفن آماده نمودند برایم ، اما غرق اندوه ومحن از غم آن بی کفنم چون «وفایی» شده پروانه ی پر سوخته ام شمع سان هرکه برافروخته در انجمنم @raziolhossein
۲۲ مهر ۱۴۰۳
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد گنبد زرد تو از پرتو آیات پر است از حدیث کرم و شرح کرامات پر است می‌توان گفت که سرچشمۀ نور است اینجا جمعه در جمعه کسی گرم حضور است اینجا اهل قم جمله بر آن‌اند خراسان اینجاست مهد آرامش دل‌های پریشان، اینجاست تار و پودت همه دین است، خدا می‌داند روشن از نور یقین است، خدا می‌داند روشنای نفس شاهچراغی، آری با خودت عطر حریم رضوی را داری چه بگوییم که توصیف تو کامل باشد؟ واژه‌ای نیست که با عشق معادل باشد پاکی مطلقی ای عشق! چه نامی داری! پای در عرش نهادی، چه مقامی داری! نور چشم پدری، یاس معطر شده‌ای معنی تازه‌ای از سورۀ کوثر شده‌ای پای تا سر همه آیینۀ طاها هستی تو که یادآور صدیقۀ کبری هستی قدم پاک تو بی‌شک قدم فاطمه است حرمت نیز یقیناً حرم فاطمه است در کنارِ تو شب و زمزمه را می‌فهمیم به خدا رایحۀ فاطمه را می‌فهمیم تو روایت‌گر آن گوهر نابی، بانو! جلوۀ روشن آیینه و آبی، بانو! می‌توان با تو به آن رایحۀ پاک رسید پر زد از خاک به اندیشۀ افلاک رسید ‌می‌توان با تو به سرمنزل توحید رسید از شب تیره گذر کرد، به خورشید رسید می‌توان یک سحر از جرم و خطا عاری شد مثل امواج روان در حرمت جاری شد در حریمت همه اندیشۀ طاعت دارند به شفا آمدگان شوق شفاعت دارند زائران رایحۀ آه تو را می‌فهمند ماجرای غم جانکاه تو را می‌فهمند قصۀ آمدنت قصۀ بی‌تابی‌هاست شوق دیدار سحر، قصۀ بی‌خوابی‌هاست.. دوری از عشق، چه دلخسته و پیرت کرده این‌چنین راهی این راهِ خطیرت کرده سختی راه... چه باید بنویسم بانو؟ عمرِ کوتاه... چه باید بنویسم بانو؟ قسمت این است که قم چشمۀ جودت باشد تو بمانی و پر از عطر وجودت باشد تو بمانی و قم از مِهر تو آکنده شود شوق در خاطرۀ خاک پراکنده شود تا که هر گوشۀ این خاک معطر باشد قسمت این است که قم مشهد دیگر باشد ای شفاعت‌گر محشر! نظری کن ما را این همه قطرۀ جا ماندۀ از دریا را نظری کن که شبی زائر کویت باشیم سائل دائمی صحن نکویت باشیم شک نداریم پر از نور یقین است اینجا جلوۀ خاکی فردوس برین است اینجا.. @raziolhossein
۲۳ مهر ۱۴۰۳
غریب شهر قمی... نه، که آشنا هستی تو مثل فاطمه، معصومۀ خدا هستی هزار فخر تو را هست در جهان امّا همین بس است شرف، خواهر رضا هستی... نوشته‌اند به تقدیر تو که زائر باش هنوز زائر آن مشهدالرضا هستی... به بارگاه تو دل از یقین شود لبریز تویی که معنی «یَهدی لِمَن یَشا» هستی... شکسته پشت من از این همه گناه، اما چه غم مرا که توأم شافع جزا هستی... چه خوانمت که زبان، عاجز است از وصفت چه گویمت که تو مستغنی از ثنا هستی @raziolhossein
۲۳ مهر ۱۴۰۳
.     عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست      شب زیارت مخصوص سیدالشهداست          🌷السلام علیک یا اباعبدالله🌷           وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم                  السلام علی الحسین                وعلی علی ابن الحسین                  وعلی اولادالحسین                وعلی اصحاب الحسین                       لبیک یاحسین             🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸       هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان      ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات .
۲۶ مهر ۱۴۰۳
روز را شب می کنم با درد بی بال و پری  هیچ دردی نیست از این درد ، درد بد تری ماجرای من شده مانند مرد یخ فروش آب دارد می شود عمر و ندارم مشتری نیمه ی شب از خیابان ها سراغم را بگیر  روزگار عاشقی یعنی همین در به دری گریه هایم را بگیرى زیر گریه میزنم هر چه را دارم بگیر از من بده چشم ترى   کربلایم دیر دارد می‌شود کاری بکن بی کسی ام را نکن با دوری ات یادآوری یا ولی الله ، کارم لنگ گوشه چشم توست  رب نمی بخشد مرا تا از گناهم نگذری نوجوان بودم شدم دیوانه ی کویت حسین  ...آه از آن ساعتی که... روضه های کوثری ** تازه میگردد برایم روضه ی عصر دهم چشم من هربار می افتد به معجر، روسری پیش چشم مادرت پیش نگاه خواهرت حنجرت را پاره پاره کرد آخر خنجری مثل نعلی که کمی از پیکرت را کند و برد برد همراه خودش انگشت را انگشتری بچه هاى فاطمه از قافله جا مانده اند ساربان آهسته تر، داری مگر سر مى برى؟ @raziolhossein
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دلا چه در پی لذّاتِ پنج روزه حیاتی دَع الدعابةُ و ابکِ الحُسین بِالعبراتِ بلا ندیده‌ای و نپندارمَت ز اهل نجاتی سَلِ المَصانعَ رَکباً تَهیمُ فی الفَلَواتِ تو قدرِ آب چه دانی که در کنارِ فراتی شهید دشت بلا، دل کشد به سویِ تو ما را دریغ و درد که بُگداخت آرزویِ تو ما را به از بهشتِ برین است خاکِ کوی تو ما را نه پنج روزه حیات است عشقِ روی تو ما را وَجَدتَ رائِحَةَ الوُدِّ اِن شَمَمتَ رُفاتی کسی نبُرده ملالَت ندیدم و نشنیدم دل تُهی ز خیالت ندیدم و نشنیدم ز انبیا به خصالَت ندیدم و نشنیدم من ادمی به کمالت ندیدم و نشنیدم اگر گِلی به حقیقت عجین آب حیاتی چو شه نهاد به عزم جهاد روی به دشمن گرفت زینب زارَش به عجز گوشهٔ دامن که ای تو جانِ گرامی، جدا مشو ز برِ من شبم به روی تو روز است و دیده‌ام به تو روشن و اِن هَجَرتَ سَواءٌ عَشیَّتی و غَداتی دل از وفای تو ای یارِ همسفر نگرفتم به شام رفتم و از کربلا نظر نگرفتم به هیچ کس نرسیدم کز او خبر نگرفتم اگر چه دور بماندم امید برنگرفتم مضی الزَمانُ و قلبی یقولُ اَنَّکَ آتی به هر طریق بُوَد، جان به جستجوی تو باشد به هر حدیث بُود، لب به گفتگوی تو باشد به شام می‌روم و دل در آرزوی تو باشد شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد و قَد تُفَتَّشُ عَینُ الحیوةِ فی الظُّلُماتِ ز بزم یار فکندم فلک به منزل دشمن کشید دهرِ دغا اخرم به محفل دشمن سر برهنه به پا داشت در مقابل دشمن ز چشم دوست فتادم به کامهٔ دل دشمن اَحبَّتی هَجَرونی کَما تَشاءُ عُداتی شها وصال کمین بنده است و ثناگو گرفته مدح تو بر کف، بر آستان تواش رو نعوذ بالله اگر روی درکشی از او اخافُ مِنکَ و اَرجوا و اَستَغیثُ و اَدنو که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی عجب ز سوز وصال و شَغَب که در تو نگیرد عحب ز آه وی ای تشنه لب که در تو نگیرد ز سوز روز وی و آه شب که در تو نگیرد فراق‌نامهٔ سعدی عحب که در تو نگیرد و اِن شَکَوتُ اِلی الطَّیرِ نُحنَ فی الوُکَناتِ @raziolhossein
۲۶ مهر ۱۴۰۳
هرکسی که خویشتن را مستمندش میکند گر زمین خورده ست آقایم بلندش میکند تلخ کامی های دنیا را چو قندش میکند از جهان آزاد و بر این خانه بندش میکند خوشبحال آنکه جزء سائلان این در است خوشبحال آنکه از این سفره برکت میبرد بُخل هم از این کرمخانه سخاوت میبرد هرکسی که آمده از سفره راحت میبرد شاه اینجا هدیه ها را سوی رعیت میبرد این سخاوتمندی از ارثیه های مادر است بد به حال آنکه در قلبش محبت نیست نیست بین او با صاحبِ خانه رفاقت نیست نیست کار دنیا راحت و عقبا که راحت نیست نیست با حسین بن علی ترس از قیامت نیست نیست صبح محشر کار دست بچه های حیدر است هرکه پرسد اعتبارت را، بگو داده حسین خوشبحال آنکه عشقش را به او داده حسین خوب و بد درهم خریده آبرو داده حسین جان به قربانش که فرصت به عدو داده حسین گر نباشد او خدا،قطعا خدا را مظهر است یک شب جمعه شد و قلب همه دنیا گرفت هر ملک یک گوشه از شش گوشه اش مأوا گرفت روضه با حال عجیبی در حریمش پا گرفت قلب عالم سوخت تا این نغمه را زهرا گرفت اهل عالم این حسین من غریب مادر است خواهرش از روی تل شاه شهیدان را که دید ناله های آب آب شاه عطشان را که دید رد نعل اسب‌ها بر جسم عریان را که دید چکمه های شمر بر آن جسم بی جان را که دید گفت شرمت باد که او زینت پیغمبر است آسمان نیلی شد و مهتاب میریزد زمین مثل تسبیحی که در محراب میریزد زمین آیه آیه پیکر ارباب میریزد زمین نانجیبی پیش چشمش آب میریزد زمین طعنه و زخم زبان از زخم پیکر بدتر است یکنفر عمامه،یک تن پیروهن را میکشید آن طرف تر یک نفر خلخال زن را میکشید یک نفر با زورِ نیزه هی بدن را میکشید نانجیبی گیسوی ارباب من را میکشید این وسط هم ساربان در فکر یک انگشتر است پاره پاره پیکر بی جان به روی خاک ریخت آیه آیه سوره ی قرآن به روی خاک ریخت کفر زد با خنجر و ایمان به روی خاک ریخت هی سنان زد با سنان دندان به روی خاک ریخت شاه زیر نیزه ها چشمش به سمت خواهر است وای ده تا اسب حالا وارد گودال شد با چهل تا نعل جسم شاه دبن پامال شد وای زینب وقت غارت کردن اموال شد زینبش بر سرزنان بالای تل بی حال شد روضه خوان بس کن که قلب مادر او مضطر است @raziolhossein
۲۶ مهر ۱۴۰۳
کربلایت به خدا قبله ی دلهاست حسین شب جمعه حرمت محشر کبراست حسین «مادرت» آمده با ذکرِ «بُنَیَّ قَتَلوکْ» عطر سیب حرمت جلوه ی زهراست حسین @raziolhossein
۲۶ مهر ۱۴۰۳
خوش آن دلی که گذر سوی کربلا بکند مس وجود از آن خاک، کیمیا بکند خوش آن نسیم که از خاک نینوا آید خوش آن غریب که منزل به کربلا بکند هوای باغ بهشت است، خاک کوی حسین وطن، خوش آن که در آن خاک جان‌فزا بکند اگر مَلَک به کف آرد، غبار روضۀ او به چشم خویشتن، آن خاک، توتیا بکند غلام همّت آنم که در محبّت دوست تن و سر و زن و فرزند و جان، فدا بکند چو بهر ما، سر و فرزند و جانِ شیرین داد ز آب شور، دریغ از چه چشم ما بکند؟ چه کم شود ز جلال حسین؟ اگر روزی ز لطف، گوشۀ چشمی، سوی «هما» بکند @raziolhossein
۲۶ مهر ۱۴۰۳
.              بسم‌الله الرحمن الرحیم                 هذا_یوم_الجمعه       و هو یومک المتوقع فیه ظهورک   دعای سلامتی حضرت فراموش نشود    اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن ِ    صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ   السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ      اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .       جهت سلامتی و تعجیل در فرج ۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه                   هدیه‌ بفرمایید اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد‌و‌عجل‌فرجهم          🌴اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌴
۲۷ مهر ۱۴۰۳
ای کاش که منجی بشر برگردد اینبار ستاره ی سحر برگردد ‌ ای کاش که این جمعه عزیز زهرا با سیصد و سیزده نفر برگردد @raziolhossein
۲۷ مهر ۱۴۰۳
جان عالم بر لب آمد ای خدا مهدی نیامد دیده پر خون شد جدا و دل جدا مهدی نیامد هر چه گفتم یابن طاها یابن یاسین یابن احمد العجل یابن علی المرتضی مهدی نیامد هر چه گفتم یا مغیث الشّیعه نشنیدم جوابی هر چه گفتم یا معزّالاولیا مهدی نیامد دین ما ایمان ما امّید ما هستی عالم صاحب ما و ولی عصر ما مهدی نیامد ذکر ما امن یجیب است و به مضطرّ حقیقی من دعا کردم ولی روح دعا مهدی نیامد @raziolhossein
۲۷ مهر ۱۴۰۳