eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عجیب خسته ز غمهای بی شمار شدم عجیب ، سیر از این خاک و این دیار شدم همیشه منتظر این دقیقه ها بودم که تیغ ، بر سر من خورد و رستگار شدم ز خونِ سر که به نعلین می چکد پیداست که من مسافرِ سمتِ دیارِ یار شدم عجیب منتظرم میل فاطمه دارم عجیب دل زده از دست روزگار شدم سرم به حال دلم خون ز دیده می بارد برای فاطمه ام سخت بی قرار شدم امیدِ دیدن زهرا جوانه زد در من اگر چه رنگ خزانم پُر از بهار شدم تمام غصۀ من زینب است و قصۀ او به یاد معجر زینب به غم دچار شدم امان ز مردم کوفه من از همین حالا برای کوفۀ زینب جریحه دار شدم سرِ شکافته ام را زِ یاد برده ام و به یاد کوچه و بازار سوگوار شدم @raziolhossein
خوب کردی که سرِ سفره نمک هم داری چون که زخم دلم امشب به نمک داشت نیاز همسر من که زمین از نفسش بر پا بود به مناجات شبش حور و ملک داشت نیاز با خودش بود و به کار احدی کار نداشت مهربان بود و به سوداش ، فلک داشت نیاز خلق شد عالم هستی به وجود زهرا به دعاهاش ، سما تا به سمک داشت نیاز پشت در رفت حمایت کند از من ورنه یک چنین فاطمه ای کِی به فدک داشت نیاز یک زن و کودکِ بی تاب ، میان کوچه کِی به بی حرمتی و فحش و کتک داشت نیاز جای حیدر کمک از فضه گرفت و بر خاست پشت در سقط جنین شد به کمک داشت نیاز با نسیمی رُخِ گلبرگِ گُلم لَک می شد تو بگو برگ گل یاس به چَک داشت نیاز ؟؟!! ** .. حرمله ...! تا ز عطش جان ندهد طفل رباب چند قطره فقط از آب خنک داشت نیاز @raziolhossein
گره گشای دو عالم گره به ابرو داشت تمام عمر پس از فاطمه غم او داشت شبانه روز علی بود و گریه خون بود تمام عمر عزای شکسته پهلو داشت گره ز ابروی مولا فقط شبی وا شد که تیغ، بین دو ابروی او تکاپو داشت ندای قد قتل از آسمان کوفه رسید زمین کوفه زمین لرزه و هیاهو داشت تمام کینه دشمن به فرق مولا خورد ولی هنوز علی با خودش دو بازو داشت و تا حسین و حسن بازوی علی بودند به کوفه دختر زهرا امان ز هر سو داشت امان ز بی کسی و بی برادری روزی که کوفه قصد جسارت به معجر او داشت تقاص خطبه کوفه به شام اجرا شد اگر چه قافله هشتاد و چند بانو داشت مغیره های جدید و غلافهای قدیم و دست دختر زهرا هنوز نیرو داشت پیام خطبه شامش به کاخ دشمن گفت: علی شهید عدالت، زبان حق گو داشت همینکه رأس حسین از علی تلاوت کرد شدید بر دهنش خیزران اصابت کرد @raziolhossein
هر کس برای توبه مصمم نمی شود با صد هزار موعظه آدم نمی شود امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم فردا همین مجال فراهم نمی شود طاعات ما و حلقه ی پیوند با خدا خالص نبوده است که محکم نمی شود نامردی است بندگی لحظه ای ما شوق گناه و نافله با هم نمی شود باید برای خشکی چشم التماس کرد این چاه خشک یک شبه زمزم نمی شود ساکت نباش، حرف بزن با خدا، بگو: من آمدم کنار تو باشم، نمی شود؟ شاید که از نگاه تو افتاده ام دگر وقتی دلم، شکسته و محرم نمی شود در بین خوب ها منِ آلوده هم بخر چیزی که از کریمی تو کم نمی شود حلوا نخواستم، تو خودت را به من بده حلوا برای غم زده مرهم نمی شود جای بهشت کرب و بلا روزی ام کنید بی کربلا بهشت، مجسم نمی شود هرکس که آمده قدمی سمت کربلا شرمنده ی رسول مکرم نمی شود نان علی و فاطمه را سائلی که خورد دیگر مقابل احدی خم نمی شود ** شمشیر زهر خورده به فرق علی زدند پس مرهمی براش فراهم نمی شود جوری که آیه های سرش ریخته بهم هر کار هم کنند منظم نمی شود این ضربه سخت بود ولی در دل علی بر دردهای کوچه مقدم نمی شود زینب... مدینه، کوفه، مدینه، زمین طَف یک زینب است و این همه ماتم؟! نمی شود @raziolhossein
غم ، از غم صدای شما گریه می کند سر روی شانه های شما گریه می کند شب که پناه می بری از بی کسی به چاه مهتاب پا به پای شما گریه می کند کوفه مدینه نیست ! ولی کوچه ، کوچه است هر وصله ی عبای شما گریه می کند یک کیسه ی قدیمی نان و رطب مدام دنبال ردّ پای شما گریه می کند مهمانی آمدی، کمی از شیر هم بخور ظرف نمک برای شما گریه می کند دستم به دامنت، نرو بدبخت می شوم پشت سرت گدای شما گریه می کند ازداغ موی سوخته ی پشت در، هنوز گیسوی بی حنای شما گریه می کند @raziolhossein
هر کس برای توبه مصمم نمی شود با صد هزار موعظه آدم نمی شود امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم فردا همین مجال فراهم نمی شود طاعات ما و حلقه ی پیوند با خدا خالص نبوده است که محکم نمی شود نامردی است بندگی لحظه ای ما شوق گناه و نافله با هم نمی شود باید برای خشکی چشم التماس کرد این چاه خشک یک شبه زمزم نمی شود ساکت نباش، حرف بزن با خدا، بگو: من آمدم کنار تو باشم، نمی شود؟ شاید که از نگاه تو افتاده ام دگر وقتی دلم، شکسته و محرم نمی شود در بین خوب ها منِ آلوده هم بخر چیزی که از کریمی تو کم نمی شود حلوا نخواستم، تو خودت را به من بده حلوا برای غم زده مرهم نمی شود جای بهشت کرب و بلا روزی ام کنید بی کربلا بهشت، مجسم نمی شود هرکس که آمده قدمی سمت کربلا شرمنده ی رسول مکرم نمی شود نان علی و فاطمه را سائلی که خورد دیگر مقابل احدی خم نمی شود ** شمشیر زهر خورده به فرق علی زدند پس مرهمی براش فراهم نمی شود جوری که آیه های سرش ریخته بهم هر کار هم کنند منظم نمی شود این ضربه سخت بود ولی در دل علی بر دردهای کوچه مقدم نمی شود زینب... مدینه، کوفه، مدینه، زمین طَف یک زینب است و این همه ماتم؟! نمی شود @raziolhossein
دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود سنگ بر آینۀ اصل وجود آمده بود شب تودیع تو از جوش ملک غوغا شد وحی نازل شده و روح فرود آمده بود به تمنّای حضور تو ز بام ملکوت پیک قدسی به سلام و به درود آمده بود آن شب از سرخی خون تو شفق رنگین شد فجر حیرت زده با روی کبود آمده بود جان ما بودی و بدرود جهان می گفتی آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود به امید کرمی پیک اجل این همه راه به گدائی به در خانۀ جود آمده بود ای گره خورده حیات دو جهان با نفَسَت مرگ آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود غمت این بود که در خانۀ بی فاطمه باز محشر تازه ای آن شب به وجود آمده بود می شنید از گل لب های تو الله الله شاهد غیب که از بزم شهود آمده بود ای نماد حرم عشق و محبّت، نجفت از تو شعر شفق آن جا به نمود آمده بود @raziolhossein
وقت پرواز آسمان شده بود گوئیا آخر جهان شده بود کعبه می رفت در دل محراب لحظه ی گریه ی اذان شده بود کوفه لبریز از مصیبت بود باد در کوچه نوحه خوان شده بود شور افتاد در دل زینب پی بابا دلش روان شده بود در و دیوار التماسش کرد در و دیوار مهربان شده بود شوق دیدار حضرت زهرا در نگاه علی عیان شده بود خار در چشم و تیغ بین گلو زخم، مهمان استخوان شده بود سایه ای شوم پشت هر دیوار در کمین علی نهان شده بود ناگهان آسمان ترک برداشت فرق خورشید خون فشان شده بود در نجف سینه بیقرار از عشق گفت "لا یمکن الفرار" از عشق @raziolhossein
ناله كن اى دل به عزاى على گريه كن اى ديده براى على كعبه ز كف داده چو مولود خويش گشته سيه پوش عزاى على عمر على عمرۀ مقبوله بود هر قدمش سعى و صفاى على ديدۀ زمزم كه پر از اشگ شد ياد كند، زمزمههاى على تيغ شهادت سر او را شكافت كوفه بُوَد، كوه مناى على عالم امكان شده پر غلغله چون شده خاموش صداى على نيست هم آغوش صبا بعد از اين پيك ظفر بخش لواى على منبر و محراب كشد انتظار تا كه زند بوسه به پاى على ماه دگر در دل شب نشنود صوت مناجات و دعاى على آه كه محروم شد امشب دگر چشم يتميان ز لقاى على مانده تهى سفرۀ بيچارگان منتظر نان و غذاى على واى امير دو سرا كشته شد خانۀ غم گشته، سراى على پيش حسين و حسن و زينبين خون چكد از فرق هماى على خواهم اگر ملك دو عالم حسان از دل و جان باش گداى على @raziolhossein
اى تيغ هميشه بى خبر مى آيى يك روز به شكل ميخ در مى آيى امروز تو شمشيرى و فردا قطعا درقالب يك تير سه پر مى آيى يك مرتبه كم شتاب باشى خوب است با قاعده با حساب باشى خوب است فكر دل فاطمه نبودى اما فكر جگر رباب باشى خوب است اى تيغ همين قَدَر نمى فهمى نه فرق پدر و پسر نمى فهمى نه آن روز چه قدر گريه كردم گفتم زن آمده پشت در،نمى فهمى نه؟ ماندم كه چرا تو با غضب مى رفتى اين گونه سوى شاه عرب مى رفتى آن روز كه ميخ بودى اما اى كاش از پشت در خانه عقب مى رفتى @raziolhossein
آتشفشان از کوه غربت بی صدا ریخت وقتی شرار کینه از تیغ جفا ریخت زخمی که در کوچه نشدباز از غریبی سر باز کرد آخر ز سر روی عبا ریخت دربین سجده استخوان های شکسته باخون پیشانی به هنگام دعا ریخت "فزت ورب الکعبه" مسجد غرق خون شد یعنی ستون عرش، پای مقتدا ریخت زهرا میان عرش کوثر را بنا کرد بااشک چشمی که برای مرتضی ریخت رزق تمام عاشقانش را خداوند با حب حیدر از نجف تا کربلا ریخت @raziolhossein
به دامان خدا سر داشت کعبه به سینه داغ همسر داشت کعبه به تیغ نامسلمانی دوباره شب تاری ترک برداشت کعبه @raziolhossein