#امیر_المومنین_شب_نوزدهم
هر کس برای توبه مصمم نمی شود
با صد هزار موعظه آدم نمی شود
امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم
فردا همین مجال فراهم نمی شود
طاعات ما و حلقه ی پیوند با خدا
خالص نبوده است که محکم نمی شود
نامردی است بندگی لحظه ای ما
شوق گناه و نافله با هم نمی شود
باید برای خشکی چشم التماس کرد
این چاه خشک یک شبه زمزم نمی شود
ساکت نباش، حرف بزن با خدا، بگو:
من آمدم کنار تو باشم، نمی شود؟
شاید که از نگاه تو افتاده ام دگر
وقتی دلم، شکسته و محرم نمی شود
در بین خوب ها منِ آلوده هم بخر
چیزی که از کریمی تو کم نمی شود
حلوا نخواستم، تو خودت را به من بده
حلوا برای غم زده مرهم نمی شود
جای بهشت کرب و بلا روزی ام کنید
بی کربلا بهشت، مجسم نمی شود
هرکس که آمده قدمی سمت کربلا
شرمنده ی رسول مکرم نمی شود
نان علی و فاطمه را سائلی که خورد
دیگر مقابل احدی خم نمی شود
**
شمشیر زهر خورده به فرق علی زدند
پس مرهمی براش فراهم نمی شود
جوری که آیه های سرش ریخته بهم
هر کار هم کنند منظم نمی شود
این ضربه سخت بود ولی در دل علی
بر دردهای کوچه مقدم نمی شود
زینب... مدینه، کوفه، مدینه، زمین طَف
یک زینب است و این همه ماتم؟! نمی شود
#محمد_جواد_شیرازی
@raziolhossein
#امیر_المومنین_شب_نوزدهم
دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود
سنگ بر آینۀ اصل وجود آمده بود
شب تودیع تو از جوش ملک غوغا شد
وحی نازل شده و روح فرود آمده بود
به تمنّای حضور تو ز بام ملکوت
پیک قدسی به سلام و به درود آمده بود
آن شب از سرخی خون تو شفق رنگین شد
فجر حیرت زده با روی کبود آمده بود
جان ما بودی و بدرود جهان می گفتی
آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود
به امید کرمی پیک اجل این همه راه
به گدائی به در خانۀ جود آمده بود
ای گره خورده حیات دو جهان با نفَسَت
مرگ آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود
غمت این بود که در خانۀ بی فاطمه باز
محشر تازه ای آن شب به وجود آمده بود
می شنید از گل لب های تو الله الله
شاهد غیب که از بزم شهود آمده بود
ای نماد حرم عشق و محبّت، نجفت
از تو شعر شفق آن جا به نمود آمده بود
#محمدجواد_غفورزاده
@raziolhossein
#امیر_المومنین_شب_نوزدهم
وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
کعبه می رفت در دل محراب
لحظه ی گریه ی اذان شده بود
کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحه خوان شده بود
شور افتاد در دل زینب
پی بابا دلش روان شده بود
در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود
شوق دیدار حضرت زهرا
در نگاه علی عیان شده بود
خار در چشم و تیغ بین گلو
زخم، مهمان استخوان شده بود
سایه ای شوم پشت هر دیوار
در کمین علی نهان شده بود
ناگهان آسمان ترک برداشت
فرق خورشید خون فشان شده بود
در نجف سینه بیقرار از عشق
گفت "لا یمکن الفرار" از عشق
#حمیدرضا_برقعی
@raziolhossein
#امیر_المومنین_شب_نوزدهم
ناله كن اى دل به عزاى على
گريه كن اى ديده براى على
كعبه ز كف داده چو مولود خويش
گشته سيه پوش عزاى على
عمر على عمرۀ مقبوله بود
هر قدمش سعى و صفاى على
ديدۀ زمزم كه پر از اشگ شد
ياد كند، زمزمههاى على
تيغ شهادت سر او را شكافت
كوفه بُوَد، كوه مناى على
عالم امكان شده پر غلغله
چون شده خاموش صداى على
نيست هم آغوش صبا بعد از اين
پيك ظفر بخش لواى على
منبر و محراب كشد انتظار
تا كه زند بوسه به پاى على
ماه دگر در دل شب نشنود
صوت مناجات و دعاى على
آه كه محروم شد امشب دگر
چشم يتميان ز لقاى على
مانده تهى سفرۀ بيچارگان
منتظر نان و غذاى على
واى امير دو سرا كشته شد
خانۀ غم گشته، سراى على
پيش حسين و حسن و زينبين
خون چكد از فرق هماى على
خواهم اگر ملك دو عالم حسان
از دل و جان باش گداى على
#حبیب_الله_چایچیان
@raziolhossein
#امیر_المومنین_شب_نوزدهم
اى تيغ هميشه بى خبر مى آيى
يك روز به شكل ميخ در مى آيى
امروز تو شمشيرى و فردا قطعا
درقالب يك تير سه پر مى آيى
يك مرتبه كم شتاب باشى خوب است
با قاعده با حساب باشى خوب است
فكر دل فاطمه نبودى اما
فكر جگر رباب باشى خوب است
اى تيغ همين قَدَر نمى فهمى نه
فرق پدر و پسر نمى فهمى نه
آن روز چه قدر گريه كردم گفتم
زن آمده پشت در،نمى فهمى نه؟
ماندم كه چرا تو با غضب مى رفتى
اين گونه سوى شاه عرب مى رفتى
آن روز كه ميخ بودى اما اى كاش
از پشت در خانه عقب مى رفتى
#على_زمانيان
@raziolhossein
#امیر_المومنین_شب_نوزدهم
آتشفشان از کوه غربت بی صدا ریخت
وقتی شرار کینه از تیغ جفا ریخت
زخمی که در کوچه نشدباز از غریبی
سر باز کرد آخر ز سر روی عبا ریخت
دربین سجده استخوان های شکسته
باخون پیشانی به هنگام دعا ریخت
"فزت ورب الکعبه" مسجد غرق خون شد
یعنی ستون عرش، پای مقتدا ریخت
زهرا میان عرش کوثر را بنا کرد
بااشک چشمی که برای مرتضی ریخت
رزق تمام عاشقانش را خداوند
با حب حیدر از نجف تا کربلا ریخت
#سید_مهدی_میری
@raziolhossein
#امیر_المومنین_شب_نوزدهم
به دامان خدا سر داشت کعبه
به سینه داغ همسر داشت کعبه
به تیغ نامسلمانی دوباره
شب تاری ترک برداشت کعبه
#میلاد_حسنی
@raziolhossein
#امیر_المومنین_شب_نوزدهم
یک مرد تنهای خمیده
از دیگران طعنه شنیده
داغ غریبی را چشیده
یک عمر بیخوابی کشیده
دارد عجب شوقی برای دیدن روی شهیده
در شهر محنتزای کوفه
شبگرد خسته پای کوفه
بی همنفس آقای کوفه
این رهبر تنهای کوفه
رد میشود از خواب شوم بی خیالیهای کوفه
سی سال اشک بی تبسم
سی سال درد مرقدی گم
سی سال تنها بین مردم
سی سال خون دل ، تلاطم
سی سال بی زهرا نخورده آب خوش با نان گندم
این آخر عشق و عبادت
شبها به گریه کرده عادت
مرد میاندار رشادت
بسته کمر بهر شهادت
یا فاطمه یا فاطمه گویان رود سوی سعادت
با مردم از فردایشان گفت
از آخر آخر زمان گفت
از راههای آسمان گفت
حرف خدا را بی امان
آرام بر بالای بام مأذنه رفت و اذان گفت
بیتاب آمد پیش منبر
نیّت نمود الله اکبر
با تیغ برّان خصم کافر
آمد به سوی فرق حیدر
ناگه امیر لافتی شد در میان خون شناور
صدیقهی پهلو شکسته
از آسمان بازو شکسته
فریاد میزد: او شکسته
شد جلوهی یاهو شکسته
فرق امیرالمؤمنین تا اوّل ابرو شکسته
#مجتبی_روشن_روان
@raziolhossein
#امیر_المومنین_شب_نوزدهم
وجودم نخل از غم بارور بود
تمام حاصلم خون جگر بود
ز هر شاخه هزاران ميوه دادم
همانا پاسخم نيش تبر بود
دلم از طفل بر پستان مادر
به ديدار اجل مشتاقتر بود
اگر چه شاخههايم را شکستند
به هر شاخه هزارانم ثمر بود
چه باک از تيغ زهرآلود دشمن
علي يک عمر در کام خطر بود
هزاران زخم در دل داشتم من
که بس کاريترِ اين زخم سر بود
به جان فاطمه آنکه مرا کشت
نه تيغ ابن ملجم، ميخ در بود
هزاران استخوان بودم گلوگير
هزاران نيش خارم در بصر بود
به هر آهم هزاران زخم فرياد
به هر زخمم هزارن نيشتر بود
تو اي قاتل مرا کشتي نگفتي
علي يک عمر غمخوار بشر بود
زدي شمشير بر فرق امامي
که حتي مهربانتر از پدر بود
به اشک و خون دل بنويس "ميثم"
علي از فاطمه مظلومتر بود
#غلامرضاسازگار
@raziolhossein
#امیر_المومنین_شب_نوزدهم
آمدی خانه ام دلم خوش شد
آفتاب یگانۀ زینب
چقدر خوب شد سری زده ای
دم افطار خانۀ زینب
باز امشب دوباره مثل قدیم
با هم از هر دری سخنی گفتیم
دخترانه تو را بغل کردم
پدری دختری سخن گفتیم
گفتی امشب دگر به شمع سحر
پر پروانۀ تو نزدیک است
از برای وصال فاطمه ام
دخترم خانۀ تو نزدیک است
حرف رفتن زدی دلم خون شد
طاقتم را محک بزن ، باشد
شیر را پس بزن نمک بردار
روی زخمم نمک بزن باشد..
گریه ات بی قرار زهرا کرد..
آسمان و ستاره هایش را
شب آخر چقدر می بویی
تکه ی گوشواره هایش را
خاطرات مدینه تازه شدند
میخ در که گرفت به شالت
یاد آن کوچۀ شلوغی که
مادرم می دوید دنبالت
.... مادرم می دوید، می افتاد
دور او را سر و صدا برداشت
از تو دستش جدا نمی شد که
قنفذ اما قلاف را برداشت
رفتی و آمدی چه آمدنی
حق بده غم مرا عذاب کند
چه کسی اینچنین دلش آمد
صورتت را به خون خضاب کند
پیش من بی رمق به خاک نَیُفت
ای پدر خاک بر سرم پاشو
گوشۀ خانه دق کنم خوب است؟
اسداللهِ مادرم پاشو
زخم فرق تو هم نمی آید
مجتبی هر قدر که می بندد
تا می آیم بلند گریه کنم
ابن ملجم بلند میخندد
صبرم از دست می رود بی تو
پس برای دلم نیایش کن
واجب الاحترامیِ من را
تو به این کوفیان سفارش کن
این طرف نزد خود حسن دارم
آن طرف هم حسین پیش من است
گریۀ من برای بی کسی
قتلگاه و شهید بی کفن است
#محمد_جواد_پرچمی
@raziolhossein
#امیر_المومنین_شب_نوزدهم
نَخْلى از اَشك تو سيراب نگرديد دگر
از همان لحظه كه بر فرقِ تو شمشير آمد
حوريان هم به عزاى تو سيه پوشيدند
تا بِگوشِ فَلَكَتْ ، نَعره ى تكبير آمد
شير، تَجْويز به درمان سَرت كرد طبيب
هر كه آمد به مُلاقات تو، با شير آمد
صُحبت از شيرشد و رَفت دلم كرب وبلا
كه به ميدان، پسرى با پدرى پيرآمد
قَدْرِ يك جُرعه ازين شير، اگر داشت رُباب
طفل مى مانْد، ولى حرمله با تير آمد
#سعید_خرازی
@raziolhossein
#امیر_المومنین_شب_نوزدهم
با کولهبار نان ، شبِ آخر قیام کرد
مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد
یک در میان جواب سلامش نمی رسید
آن که خدا به هر قدم او سلام کرد
هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید
او باز هم مقابلشان احترام کرد
از غربتش به قول خودش بس ، که روزگار
با مرتضی معاویه را هم کلام کرد
بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن
طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد
بعد از نماز نافلۀ شب بلند شد
سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد
با این سلام روضۀ آخر شروع شد
با خاکهای چادر زهرا تمام کرد
غمگین ترین امیر ۀ الهی که بشکند
دستی که خنده را به لب تو حرام کرد
هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو
آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد
جای صلات ماذنه باصوت مرتضی
حی العزای علی را پیام کرد
بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم...
با شوق خویش خون خودش را به جام کرد
تا ضربه خورد عالم آدم به سر زدند
در عرش و فرش گریۀ خواص و عوام کرد
تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست
گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد
دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش
هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد
درخانه زینب است رهایم دگر کنید
آری رعایت دل او را امام کرد
زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس
روی جبین دختر خود استلام کرد
آری رعایت دل زینب سفارش است
وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد
آن دختری که سایۀ او هم ندیدنی است
چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد
یک بی حیا که دید کنیزی نمیبرد
از آل مرتضی طلب یک غلام کرد
#موسی_علیمردانی
@raziolhossein